«زنگار زدايي از آيينه دل»
نوید شاهد: بسم الله الرحمن الرحيم
«قد افلح من تزكي و ذكر اسم ربه فصلي (اعلي / 15 -14) ؛ حقا كه فلاح و رستگاري يافت كسي كه تز يكه ي نفس كرد و به ذكر نام خدا به نماز پرداخت. »
موضوع بحث، مسئله تعليم و تربيت در اسام و رابطه بين تربيت و تعليم است. تعبيري كه معمولاً قرآن از كلمه «تربيت » مي كند با لغت تزكيه است: «قد افلح من زكّيها و قد خاب من دسّيها » (شمس / 10 – 9) هر كس نفس خود را از گناه پاك سازد به يقين رستگار خواهد بود و هر كس كه آن را به كفر و گناه پليد گرداند البته زيانكار خواهد گشت.
يا در جاي ديگر: «قد افلح من تزكّي و ذكر اسم ربّه فصلّي » و يا در سوره مباركه جمعه كه هدف از بعثت پيامبر اسلام (ص) ذكر مي شود: «هو الّذي بعث في الامّيّين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمه ...» (جمعه/2) اوست خدايي كه ميان عرب اُمّي پيامبري بزرگوار از ميان همان مردم برانگيخت تا بر آنان وحي خدا را تلاوت كند و آن ها را از لوث جهل و اخلاق زشت پاك سازد و به آنان شريعت كتاب سماوي و حكمت الهي بياموزد.
بنابراين، كلمه «تزكيه » به عنوان بيان مفهوم تربيت در قرآن، چندين مورد به كار رفته است. تزكيه از نظر لغوي يعني پيراستن و پاك كردن از آلودگي ها و شوائب. كلمه «زكات » نيز با « تزكيه » هم خانواده است؛ يعني تزكيه و زكات از يك ريشه اند و اگر معناي تزكيه، پيراستن و پاك كردن از آلودگي ها باشد، كلمه زكات كه به مال تعلق مي گيرد، در واقع، پيراستن مال است از قسمتي كه حقوق مردم به آن تعلق گرفته است و اگر اين قسمت از مال جدا شد، بقيه مال، گوارا و پاك و قابل بهره برداري است و از هر گونه طمع و كينه و نفاق و نظر سوئي به دور خواهد بود. اما چنان چه حق مردم از مال پرداخت نشود، اين مال، پاك شده و پيراسته نيست، آلوده است و طبعاً اين مال براي صاحبش آن بركت، پاكي، صفا و پيراستگي را ندارد. آن جا كه تزكيه درباره نفس و روح و جان و روان به كار رفته به معناي پيراستن روح و فكر از هر گونه آلودگي است:
آلودگي فكري، آلودگي اخلاقي و آلودگي هاي روحي.
پيراستن از اين مسائل، جنبه تزكيه كار است.
تزکیه قبل از تعليم
اكنون لازم است در اين زمينه چند نكته تذكر داده شود. يكي اين كه در قرآن كريم، مسأله تزكيه قبل از تعليم آمده است؛ يعني پرورش قبل از تعليم و قبل از آموزش است.
بر خلاف اصطلاح معمول آموزش و پرورش، كه در بين ما فارسي زبانان رايج است و آموزش را بر پرورش مقدم مي دانيم، در اسلام و در تعبير قرآن مسأله تزكيه و تربيت قبل از تعليم به كار رفته است. ظاهراً تعبيري كه كشورهاي عربي از اين وزراتخانه دارند «وزارت التربيت و التعليم » است. مسأله پيراستن، قبل از آراستن است. يعني بايستي اول روح، جان، روان، اخلاق، اجتماع و عمل از آلودگي و انحراف پاك گردد، بعد از اين پيراستگي، آماده مي شود تا به كمالات هم آراسته شود و رشد كند و بالا بيايد. اما اگر زمينه روح يا فكر آلوده بود، زمينه ي اجتماع آلوده بود، چنين شرايطي براي بالا آمدن و تربيت و رشد آماده نيست.
رابطه تز کیه و تربيت
رابطه اي كه بين تزكيه و تربيت وجود دارد، رابطه اي است كه بين مقدمه و ذي المقدمه بر قرار است، يا پيرامون يك حقيقت، ارتباطي است كه بين يكي از ريشه ها و اصول بزرگ آن حقيقت موجود است؛ يعني تزكيه به معناي پاك كردن و پيراستن از آلودگي ها است، اما تربيت يعني بالا آوردن و رشد دادن و نمو دادن. «ربوه » به معناي نمو دادن و بالا آوردن است. يك ارتباط بسيار دقيق بين تزكيه و تربيت بر قرار است. مادام كه يك شئ را به خوبي پاك نكنيم براي رشد آماده نمي شود.
اين مسأله در قالب مثال هاي مختلف كاملاً قابل توضيح است. مثلاً در يك مزرعه يا باغستان يا گلستان مادام كه باغبان سطح گلستان را از خارهاي زائد، علف هاي هرزه و گياهان خودرو پاك نكند، زمينه براي رشد كامل برگ ها و ساقه هاي درخت و شاخه هاي گل پيدا نمي شود. بايستي محيط حتماً پاك باشد تا آن چه كاشته شده بتواند رشد كند و بالا بيايد. اما اگر اجازه داديم در سطح يك باغچه يا گلستان هر علف هرزه اي برويد، در نتيجه، زمينه براي پرورش گياه و گل مساعد نخواهد بود يا مثلاً درختاني كه لازم است بعضي شاخه هاي زائد آن را در موقع معيني از سال بزنند تا رشد ساير شاخه ها زيادتر شود، اين تزكيه و پاك سازي و پيراستن از شاخه هاي زائد مقدمه براي رشدكردن ساير شاخه ها است تا اين كه ثمره و ميوه آن درخت و آن گل بيشتر و بهتر شود.
بنابراين، تزكيه يكي از اصول بسيار مؤثر و لازم در امر تربيت است. عنايتي كه اسلام به تزكيه قبل از تعليم دارد به همين جهت است. يعني مادام كه زمينه دل از آلودگي ها پاك نشود براي آراسته شدن به كمالات و فضائل معنوي و اخلاقي آماده نمي گردد.
شعار دعوت پيامبر (ص)
اين جمله معروف است كه اولين كلمه و دعوتي كه پيامبرگرامي اسام)ص( فرمود اين بود كه: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا ». شعار اسلام هم «لا اله الا الله » است؛ يعني داراي دو بخش است: يكي «لا اله » و يكي «الا الله » بدين معني كه اسام ابتدا مي خواهد خدايي را كه مردم براي خود ساخته بودند بشكند تا محيط براي پذيرفتن الله و خداي واحد و يگانه آماده شود. حال، اين خدايان چه آن بت هايي باشند كه خودشان تراشيده بودند و چه آن بت هاي جانداري كه به صورت بت هاي مجسم و متحرك در بين مردم حركت مي كردند، يا ماه و ستارگان، يا حيوانات، يا هواي نفس يا درهم و دينار باشد. فلذا اگر بخواهيم الله را در محيطي كه آلوده به انواع خداها است تبليغ كنيم، مادام كه در محيطي بت هاي فراوان وجود دارد، دعوت به توحيد و يگانه پرستي و گرايش به الله نتيجه بخش و موفق نيست. گرايش به الله زماني پا مي گيرد و جان پيدا مي كند كه محيط از آلودگي ها و بت ها پاك شود. فلذا پيامبر اكرم(ص) تا وقتي كه محيط كعبه را از بت پاك نكرده است و بت ها را نشكسته است خود را موفق نمي داند. او علاوه بر اين كه بت هاي بي جان را شكست، بت هاي جاندار را هم ريشه كن كرد. يعني همه آن خدايان زر و زوري را كه در محيط وجود داشتند از بين برد و اصل اتحاد و يگانگي و برابري و مساوات و هماهنگي را بين مردم ترويج كرد:
يا ايها الناس إنا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا إنّ أكرمكم عند الله أتقيكم. . . » )حجرات/ 31(
اي مردم! ما همه شما را نخست از مرد و زني آفريديم و آن گاه شعبه ها و فرق مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد، همانا بزرگوارترين شما نزد خدا با تقواترين شما است.
بنابراين، مسأله پاك كردن و پيراستن و زدودن آلودگي ها يك مقدمه لازم براي رشد كردن كمالات به معناي واقعي است.
يك شاهد ديگر
باز به عنوان شاهد، جمله اي را در مورد صفات خدا عرض مي كنم. مي دانيد كه بعضي از صفات خدا سلبيه و بعضي ثبوتيه است. صفات سلبيه شامل صفاتي است كه در خدا وجود ندارد. خدا فرزند ندارد، احتياج ندارد، مركب نيست، مادّه و جسم نيست، محدود به زمان و مكان نيست، خواب و غفلت در او راه ندارد. ما اين مسائل را از خدا نفي مي كنيم. در مقابل، صفاتي است به نام صفات ثبوتيه كه صفات كمال است. مثلاً خدا داناي مطلق است، اراده مطلق در خدا وجود دارد و داراي قدرت مطلق و احاطه كافي است، داراي حيات مطلق است. در اين جا هم مي بينيم وقتي قرار است خداي كامل و آراسته به جميع فضائل و كمالات در محيطي به مردم معرفي شود ابتدا بايستي آن تصورات باطل موجود در مغز مردم درباره خدا و خدايان، يعني آن صفات سلبيه، را از محيط پاك كنيم تا تصوري كه مردم مي خواهند از خدا داشته باشند، با نياز و احتياج و زمان و مكان بودن و جسم بودن همراه نباشد. وقتي مي خواهد خدا را مجسم و تصور كند؛ خدايي را كه بالاي عرش بر كرسي نشسته و گاهي بوده و گاهي نبوده تصور نكند. نگويد چگونه ممكن است هزار سال قبل خدا موجود ]بوده[ باشد؟ اصلاً خدا را وارد زمان نكند. خدا را جداي از زمان و ماوراء آن بداند و بتواند خدا را با آن كمالاتي كه دارد از قبيل قدرت و علم و اراده و حيات و احاطه مطلق و بي نهايت تصور نمايد و فكر كند. بنابراين، معمولاً پاك كردن و پيراستن، مقدمه اي براي رشد دادن و تربيت كردن و بالا آوردن است.
نقش تزكیه در خيرجويي و كمال طلبي انسان
اصلي كه از اسام با استفاده از شواهد قرآني و روايات متعدد حاصل مي شود و در مسائل تربيتي بسيار مفيد و قابل بهره برداري است اين است كه اساساً انسان به گونه اي آفريده شده است كه متوجه خيرات و كمالات است و مبدأ خيرات و كمالات در خود او و در ذات و جانش وجود دارد. يعني خداوند استعدادي به انسان داده است كه مي تواند رو به كمال و رشد حركت كند و اوج بگيرد. ذاتاً اين گونه آفريده شده است: «و نفس و ما سوّيها فألهمها فجورها و تقويها » (شمس / 8- 7) قسم به نفس و آن كه او را بيافريد و به او شر و خير را الهام كرد. يعني اساساً انسان خود به خود مي تواند خير و شر را تميز بدهد. اين بينش و درايت، اين بصيرت و روشن بيني در كنه ذات انسان قرار داده شده است.
اما اين آيينه دل زنگار بر مي دارد؛ اين آيينه روح و نفس در اثر غبار تربيت هاي غلط، خرافات، افسانه ها، اساطير و شهوات زنگار مي گيرد و مانع مي شود از اين كه روح و نفس و جان آدمي بتواند رشد و نمو خود را بكند و به سوي كمال تربيت و پيشرفت و بالا رفتن گام بردارد. بايد اين غبارها و زنگارها و آلودگي ها از محيط دل و صفحه روح پاك شود. در غير اين صورت، تربيت و تعليم نيز اثر كامل ندارد، يا تأثير معكوس خواهد داشت.
مثلاً كساني معلومات فراواني پيدا مي كنند، اما چون تربيت كافي اخلاقي ندارند و روح شان از آلودگي ها پاك نشده است اين معلومات براي آن ها وسيله اي براي شرارت و سوء استفاده و بهره برداري غلط مي شود. اما اگر روح و اخلاق از آلودگي ها مهذّب و پاك شود انسان مي تواند از سرمايه اي كه در اختيارش مي گذارند بهره برداري بيشتر و بهتري بكند.
تأثير فساد در جامعه
در اين جا به طور فشرده و به عنوان نتيجه بحث بايستي عرض كنم كه فسادهاي اخلاقي يا فكري كه در جامعه وجود دارد مانع رشد و كمال اجتماع است. مثلاً اعتياد به مواد مخدر يك فساد اجتماعي و اخلاقي است، اما فساد ]ناشي از[ آن تنها محدود به اين نيست كه مقداري پول و نيرو و وقت سرمايه و سلامتي يك فرد معتاد در راه آن مصرف مي شود و به هدر مي رود و در نتيجه او ضرر كرده و آلوده شده است، بلكه اساساً اين فساد و آلودگي سدّ ترقي است و مانع از اين مي شود كه در جامعه نيروها بتوانند رشد كافي بيابند. بدين معنا كه در نتيجه اعتياد يك فرد، آن استعداد، روح، بينش و قدرت علمي و فكري و كاري او در جامعه ضعيف مي گردد. در نتيجه، سطح پيشرفت جامعه نه تنها متوقف مي شود بلكه پايين مي آيد. لذا فساد مانع تربيت و رشد به معناي وسيع در جامعه خواهد شد.
آفت دروغ
براي مثال، دروغ نيز يك آفت اخلاقي و يك فساد است. دروغ گويي عادت زشتي است كه وقتي در يك جامعه يا در يك فرد پيدا شد، ميزان استفاده از نيروهاي جامعه را كاهش مي دهد؛ يعني وقتي يك عده دروغ گو پيدا شدند، اعتماد سلب مي گردد و در نتيجه نظم و روال امور ضعيف مي شود و بخش زيادي از نيروها بايد براي جلب اعتماد به مصرف برسد. اگر در معاملات بازار دروغ رايج شد بايد نيروي زيادي صرف از بين بردن آفات دروغ گردد؛ يعني براي خريد يك كالاي مختصر، كه مجموع وقتي كه به طور طبيعي احتياج دارد ده دقيقه است، ممكن است دو ساعت وقت و نيرو صرف شود تا تحقيق زيادي براي به دست آوردن قيمت واقعي جنس صورت گيرد تا علي رغم خيانت و دروغي كه در محيط كار وجود دارد، بتوان قيمت واقعي آن را به دست آورد. بنابراين، با به وجود آوردن آفت دروغ، جلوي رشد نيروها گرفته مي شود؛ يعني مقدار بازده و پيشرفت كار كاهش مي يابد و بخشي از نيروها «له » مي شود و از بين مي رود. عيناً مثل اين كه باغبان شاخه هاي زائد درخت را نزند و باعث شود مقداري نيرو و آب و مواد غذايي، كه درخت براي رشد خود از زمين گرفته است، به هدر رود و از آن بهره برداري نشود. پس، به دنبال اين آفت، از بين رفتن نيرو و جلوگيري از رشد و تربيت خواهد بود و نيز هر فساد و گناهي كه در جامعه پيدا شود آفت و بلاي رشد و تربيت آن جامعه است. بنابراين، تزكيه زمينه تربيت و بلكه عين تربيت است.
تأثير فساد در عقب ماندگي جوانان
در مسائل اجتماعي كه با آن مواجه هستيم، توجهي كه جوانان به مراكز فساد پيدا مي كنند، ]شايان ذكر است كه اين سخنراني قبل از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و بنا بر شرايط جامعه آن زمان ايراد شده است[ گذشته از اين كه مقداري از پول و وقت شان را صرف مي كنند بازده كار آن ها در پيشرفت تحصيلي هم پايين مي آيد. جواني كه بايد تكليف روز بعدش را انجام دهد با روي آوردن به يك مركز فساد و توجه به يك فساد اخلاقي به عنوان تفريح و سرگرمي، علاوه بر فساد اخلاقي كه پيدا كرده است، در نتيجه توجه فكر و ذهنش به مسائل شهوي و جنايي، قدري از نيروي فكر و ذهن و حواس و عقل و هوش او در اين قسمت از بين رفته و نابود شده است؛ يعني بعد از چند ساعت اتلاف وقت، نه تنها وقتي برايش باقي نمانده كه به دنبال تحصيل باشد بلكه روحش آن چنان آشفته و پريشان شده كه اساساً علاقه و توجهش را به كار و تحصيل سلب كرده است. ديگر؛ مسأله]هاي[ فيزيك، رياضي، هندسه و جبر برايش آن شور و شعف و علاقه و رغبت را به وجود نمي آورد، زيرا رغبت و علاقه اش معطوف به جاي ديگر شده و جاي ديگر او را جذب كرده است. بنابراين، ]اينگونه[ آفت هاي اجتماعي آفت پيشرفت و رشد يك جامعه است؛ يعني هر چه مراكز فساد اخلاقي و فكري و شهوت انگيزي ها در يك جامعه بيشتر شود و خريداران آن زيادتر گردد، سطح توليد و پيشرفت علمي و پيشرفت اجتماعي و ترقي فكر پايين مي آيد.
نقش تخريبي فساد اخلاقي در كشورهاي پيشرفته صنعتي
ممكن است براي بعضي اين سؤال مطرح شود كه چگونه كشورهاي اروپايي يا محيط هاي ديگر با وجود اينگونه آلودگي هاي اخلاقي يا فسادهاي اجتماعي آن همه از نظر علمي و صنعتي پيشرفت كرده اند؟ آيا اين فسادها با آن پيشرفت هاي علمي مزاحمت و منافات دارد؟ من نيز فكر مي كنم يكي از اشتباهات بزرگي كه بسياري از جوامع جهان سوم و نيز جامعه ما گرفتار آن هستند همين مسأله باشد. اين جوامع وقتي آن پرتاب موشك، يا تسخير كره ماه، يا كارخانه هاي عظيم و بزرگ، يا شكافتن دل اتم و انواع پيشرفت هاي علمي را دركنار كاباره ها و مراكز فساد و فحشاء و اينگونه مسائل مي بينند، تصور مي كنند اين دو مسأله با هم ارتباط دارند، يا لااقل با هم منافات ندارند؛ يعني اگر يك جامعه بخواهد به آن پيشرفت برسد بايد اين فسادها را هم داشته باشد. و متأسفانه در انتخاب هم، به جاي انتخاب اصلح، انتخاب افسد مي كنند. يعني جوامع عقب مانده و به اصطلاح در حال رشد وقتي كه مي خواهند مقلّد باشند، به جاي اين كه به مصداق آيه شريفه «. . . فبشّر عباد الّذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه. . . » (زمر / 18 - 17 ) به رحمت من بشارت ده آن بندگان را كه چون سخن را كه بهتر و مفيدتر است برگزينند و به آن عمل كنند، آن چه پر زرق و برق و فريبنده است و بهتر و زودتر مي تواند شهوات و تمايلات نفساني را اشباع كند، آن را مي گيرند؛ يعني بر خلاف اين اصل كه در تربيت اسامي مطرح است كه بايستي دل و گوش و چشم به آن چه ديگران دارند باز باشد اما آن چه بهتر و مفيدتر است انتخاب گردد، عمل مي كنند. البته، من تصوّر مي كنم در اينگونه جوامع نوعي عمد هم در كار باشد كه بر خلاف آن مسائل عميق علمي و پيشرفت هاي عظيم ديگر، روي اين گونه مسائل بيشتر تكيه مي شود و آن ها را بيشتر دامن مي زنند و ترويج مي كنند. در محيط هاي به اصطلاح مترقي و متمدن، پيشرفت هاي علمي بسيار مطلوب و قابل تحسين است (البته قابل تحسين كه گفتم اين جمله به نظرم رسيد كه معمولاً ما فقط تحسين و اعجابش را مي كنيم و آفرين گفتنش براي ما است، اما تا چه حد خودمان شركت مي كنيم يا تشريك مساعي مي كنيم و همت به خرج مي دهيم تا به آن افق بازي كه اسلام جلوي ما گشوده است برسيم و خودمان سرقافله و پيشرو و سرمشق باشيم...). اما ما مي بينيم كه خود آن ها از اينگونه فسادها به عنوان آفت پيشرفت ياد مي كنند، يعني وقتي آمار ازدياد فحشاء و سقط جنين ها و روابط نامشروع و آمار فراوان طاق و امثال آن را مي دهند، آن را به عنوان يك آفت اجتماعي و يك خطر تلقي مي كنند. مي گويند جامعه ما با داشتن اين اعتيادهاي خطرناك، اين فسادها و اين افزايش آمار در زمينه فحشاء يا طلاق، به كجا مي رود؟ اين مسأله را به عنوان يك درد و مشكل و مسأله ذكر مي كنند. البته، اين حقيقت را روان شناسان، علماي تربيتي و جامعه شناساني كه تا حدي صداقت دارند و منافعي در اين فسادها ندارند اقرار مي كنند، نه آن سودجويان و پول پرستان و كساني كه به دنبال اين هستند كه از راه هاي مختلف براي جذب پول مردم دام بگسترانند و اساساً در برانگيختن تمايلات جنسي و ترويج اين فسادها منافعي دارند.
يكي از اهداف رسالت
شما تصور مي كنيد يك جامعه چه قدر از نظر خلقت و طبيعت، آمادگي رشد فكري دارد؛ بسيار زياد. مي تواند آزاد بينديشد و فكر كند و در رشته هاي مختلف علمي و فكري و اجتماعي و معنوي پيشرفت كند. اما وقتي از اين آزادي فكر جلوگيري شد و آفات و زنگارهايي ايجاد گرديد كه مانع شكوفايي و ثمردادن اين سرمايه معنوي گشت، آن آفات، باعث ركود و عقب ماندگي مي شود.
لذا يكي از تعبيراتي كه قرآن درباره شخصيت گرامي پيامبر اسلام رسول اكرم)ص( مي فرمايد اين است كه: .« . . و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي كانت عليهم. . . » (اعراف / 157 ) يكي از اهداف پيامبر اسلام(ص) اين بود كه بارهاي گران را از دوش جامعه انسانيت بردارد و غُل و زنجيرهايي را كه به پاي مردم بسته شده بود پاره كند. اگر يك انسان معمولي به طور طبيعي مي تواند در پانزده دقيقه حدود يك كيلومتر راه برود يا در هفت دقيقه يك كيلومتر راه بدود، چنانچه به پايش غل و زنجير بستند، اين قدرت حركت از او گرفته مي شود و امكان پيشروي از او سلب مي گردد. اكنون بايد غل و زنجير را پاره كرد تا امكان حركت پا فراهم شود. يكي از اهداف اسلام همين است كه اين غل و زنجيرها را پاره كند؛ غل و زنجيرهايي كه كليساها به فكر مردم بسته بودند؛ زمامداران به دست و پاي مردم بسته بودند، اشراف و طبقات مرفه اجتماع در جامعه به وجود آورده بودند؛ اين بارهاي گران فكري، اجتماعي، اقتصادي و اخلاقي را بردار تا انسان آزاد گردد، خلاص و راحت شود و در نتيجه بتواند تربيت شود و رشد كند و بالا بيايد.
نوآوري اسلام
يكي از نوآوري هاي اسام همين است. چون اين خود بحثي است كه اسام چه آورد؟ (البته تصور نشود كه مي خواهم بحث ها را مخلوط كنم. فقط به هر يك از اين بحث ها اشاره اي مي كنم و همه اش تقريباً به هم مربوط است). نوآوري اسلام چه بود؟ يكي از بزرگ ترين وظايف اسام همين بود كه همه ناهمواري ها و ناگواري ها و خرافات و كج فكري ها و كجروي هاي گذشتگان را بزدايد و انسان را از آلودگي هاي گذشته پاك كند.
مگر كار كوچكي است كه بگويد: اي انسان! آن خدايي كه تو تصور مي كردي غير از خدا است؛ آن موقعيتي كه براي رهبران كليسا يا براي زمامداران و رهبران اجتماعي و اشراف و ثروتمندان قائل بودي اشتباه است. اساساً فكر را [بايد] از آن آلودگي ها و زنگارها پاك و پيراسته گرداند تا جامعه آزاد شود و وقتي آزاد شد مي تواند پرواز كند؛ مثل پرنده بلندپروازي كه مي تواند اوج فراوان بگيرد اما در قفس گرفتار است. قفس را باز كنيد ببينيد تا كجا اوج مي گيرد. يكي از بزرگترين خدمات اسلام بازكردن در اين قفس است. آن قفسي را كه براي روح و جان و اجتماع و آينده انسان ها درست شده است مي گشايد و غل و زنجيرها را پاره مي كند. در نتيجه، انسان آزاد مي شود و مي تواند اوج بگيرد.
آلودگي هاي دروغ و حسد و كينه و نفاق و بدبيني و بي اعتمادي مانند غل و زنجيري است كه به دست و پا و روح يك جامعه بسته مي شود و مانع آزادي جامعه براي رشد و ترقي و پيشرفت مي گردد. «... و يزكّيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه.... ». يعني اول پيامبر اكرم(ص) تزكيه و پيراسته مي كند و به دنبال آن تعليم مي دهد و تربيت مي كند. در غير اين صورت، هر چه براي يك محيط آلوده خوراك خوب تهيه شود، معلوم نيست در برابر آن همه استفاده از خوراك هاي فاسد بتواند كار خود را انجام دهد. بنابراين، در مسأله تربيت جهت خاصي كه بايد بيشتر مورد توجه قرار گيرد و روي آن تكيه شود مسأله مبارزه با آفات و فسادهاي اخلاقي و اجتماعي است.
نقش حساس تربيت در جوانان
اين مطلب خصوصاً براي دانش آموزان و جوانان بسيار مطرح است كه جوان در آن سنين اساساً به دنبال گمشده مي گردد. دائماً مي خواهد چيزي را بيابد كه خود را با آن سر گرم و دلگرم كند، و در حالي كه جوشش فراوان و كوشش و تلاش دارد و به دنبال گمشده مي گردد، چقدر زود دام هاي خطرناك فسادهاي اجتماعي مي تواند دست و پاي او را به «بند » بيندازد و او را گرفتار سازد و از هر گونه ترقي و پيشرفت بازدارد. لذا بايستي براي اين آلودگي ها و دام هايي كه جلوي راه جوانان گسترده مي شود فكري كرد تا يك جوان خود را به اين دام ها نيندازد و آلوده نكند و بتواند آن كوشش ها و تلاش ها و جنب و جوش ها را در طريق يك فعاليت صحيح و ترقي و تكامل و تعالي به كار بندد.
خداوند ان شاء الله به همه توفيق پذيرفتن تربيت و تعليم كافي عنايت فرمايد. خداوند ان شاء الله همة ما را به معارف واقعي اسلام آشنا فرمايد. خداوند ان شاء الله ريشه هاي فساد و ناهمواري هاي اجتماع را قطع كند. خداوند ان شاء الله به همة ما توفيق كمال و پيشرفت و ترقي عنايت فرمايد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 111