شنبه, ۱۹ تير ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۲۹
نوید شاهد: صبر و توكل در راه عقيده باعث حل خيلي از مشكلات و تحمل مصيبت هاست؛ ولي ديدن صحنه اي در عمليات كربلاي يك هنوز در خاطرم باقي مانده است.

دفتر خاطرات - لبخند معني دار

صبر و توكل در راه عقيده باعث حل خيلي از مشكلات و تحمل مصيبت هاست؛ ولي ديدن صحنه اي در عمليات كربلاي يك هنوز در خاطرم باقي مانده است. با يكي از دوستانم، پيش حاج بصير رسيديم. بر چهره اش تبسمي تلخ و تأثير گذار ولي پرمعنا نقش بسته بود. پرسيديم: حاجي اين چيه؟ چشمان پر نفوذ و مظلومش بر پيكر سوخته شده ي داخل پتو افتاد و آرام زمزمه كرد « برادرم، اصغر...!» خداي من چه مي شنيدم! انگار از شنيدن حقيقت طفره مي رفتم دوباره پرسيدم: حاجي كيه!؟ اين بار با صلابت بيشتري گفت: «اصغر ماست!»  و باز با لبخندي كه بر لب داشت آرام شد ... شايد احساس كرده بود اگر شهادت نصيب برادرش شده، چند ماه ديگر اين هماي سعادت بر دوش او هم بنشيند و به قافله ي سراسر نور شهدا بپيوندد.
راوي: يونس محسن پور، همرزم شهيد
گزارش خطا
برچسب ها
حاج حسین بصیر خاطرات نوید شاهد
مطالب مرتبط

آلبوم عکس های شهید حسین بصیر در جمع دوستان و همرزمان -3 ۲۰ / ۰۴ / ۱۳۹۵

تواضع و فروتني يك فرمانده ۲۲ / ۰۴ / ۱۳۹۵

آماده رفتن به كربلا بود ۲۱ / ۰۴ / ۱۳۹۵

شهيد كربلاي 10 ۲۱ / ۰۴ / ۱۳۹۵

دفتر خاطرات - نوبت شهادت حاج حسین بصیر رسید. ۱۹ / ۰۴ / ۱۳۹۵

دفتر خاطرات - واسطه امر خيرخواهانه ۱۹ / ۰۴ / ۱۳۹۵

دفتر خاطرات - بانگ الله اكبر ۱۹ / ۰۴ / ۱۳۹۵

دفتر خاطرات - عزاداری خالصانه ۱۵ / ۰۴ / ۱۳۹۵

زندگی نامه سردار شهید حاج حسین بصیر ۱۵ / ۰۴ / ۱۳۹۵

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
از زیر قرآن که رَد شد، به دلم برات شد برنمی‌گردد
پدر شهید «عباس جمال» نقل می‌کند: «گفت: «بابا! هر بدی ازم دیدین بگذرین، دلم نیومد اینو به مامان بگم. مادرش قرآن به دست ایستاده بود که عباس رد بشود. از در که خارج شد، به دلم گذشت عباس دیگر برنمی‌گردد.»
چشمان منتظر پدر در راه بازگشت فرزند
پدر شهید «غلامحسین رضایی» در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «جنگ که شروع شد هر دو پسرم جبهه رفتند. در اعزام دومشان غلامحسین مفقود الاثر شد و ما سردرگریبان بودیم از سرنوشت ایشان که ده سال بعد پیکرش پیدا شد.»
دانش‌آموزان آينده‌سازان کشور هستند | موشن گرافی تولد شهید «محمدجواد تقوایی»
شهيد «محمدجواد تقوایی» در گوشه‌ای از وصیت خود می‌نویسد: «برادران و خواهران در مدارس کاملاً هوشيارانه عمل کنند و جلو هر نوع نفاق و دودستگی را بگیرند. آنها آينده‌سازان کشور هستند و بايد آينده کشور را به...
کارگر اراکی و خیرخواهی و بخشندگی از مال و جان
مادر شهید «محمود سلطانی» در خاطراتی از کارهای خیر خواهانه فرزندش برایمان گفت: «محمود در مناطق محروم شهر اراک کارگری می کرد و دستمزد خود را خیلی کم می گرفت تا کمکی در ساخت مسجد و حمام برای این مناطق باشد.»
می‌خواهم برای دفاع از خاکم بجنگم
«قاسم بکتاش» جانباز 25 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «از خانواده تعهد گرفتم و آن را به مسئول اعزام دادم، به من گفت تو کفالت مادرت را داری ولی من گفتم می‌خواهم برای دفاع از ناموس و خاکم بجنگم و در نهایت از طریق...
حجاب، عفت و پاكدامنى سرلوحه زندگى | موشن گرافی تولد شهيد «حبيب الله ملايی»
شهيد «حبيب الله ملايی» در گوشه‌ای از وصیت خود می‌نویسد: «خواهران عزيزم حجاب و عفت و پاكدامنى را سرلوحه زندگى خودتان قرار دهيد و هميشه فاطمه‌وار و زينب گونه زندگى و مبارزه كنيد...» موشن گرافی روز تولد این...
شما از حضرت زینب «س» که بهتر نیستی
همسر شهید «علی کوشکی» می گوید: موقعی به جبهه میرفت، به او میگفتم این بچه ها کوچیک هستند، اگر شهید شوی، کسی نیست به آنها رسیدگی کند. در جوابم گفت: تو از حضرت زینب (س) بهتری!؟...تازه ایشان را به اسارت بردند...
پدری زحمت کش و بخشنده بود
فرزند شهید «محمود بادرستانی» در توصیف ویژگی‌های شخصیتی پدر گفت: «پدر بسیار با سخاوت بود. امکان نداشت کسی درخواست کمک از ایشان بکند و دست خالی برگردد. ویژگی دوم پدر، سخت کوشی بود که در بین اهالی روستا زبان...
شهید فرزند بزرگم بود و آرزوی دامادی‌اش را داشتم
شهید «آقا رضا زند بیرانوند» از شهدای سرباز استان ایلام است که فروردین سال ۱۳۶۵ در پادگان آموزشی اسلام آباد به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می‌گوید: آقا رضا پسرم بزرگم بود، منتظرم آمدنش بودم...
الهی این پسر عاقبت به خیر بشه!
مادر شهید «علی‌محمد شمسی» نقل می‌کند: «پیرزن گفت: الهی از جوونیش خیر ببینه! نصف شب شده بود تا همه خاک‌ها رو بیاره توی حیاط. پیرزن خیلی خوشحال بود و صدای دعا کردنش که از بیرون حیاط هم داشت می‌رفت به گوشم...
پسرم دوست داشت جانش را فدای اسلام کند
«پسرم همیشه می‌گفت می‌خواهم مانند اهل‌بیت(ع) جانم را فدا کنم و اگر خبر شهادتم برایت آمد گریه نکن، اما برای حضرت علی‌اکبر(ع) و حضرت قاسم(ع) و امامان گریه کن، زیرا خودشانَ را برای اسلام فدا کردند ...» آنچه...
پسرم را فدای امام حسین (ع) کردم
مادر شهید «عزیزعلی محمدی» در بیان خاطرات فرزندش می‌گوید: پسرم خیلی احترام من و پدرش را داشت. بعد از شهادتش، اقوام نگذاشتند من پیکر پسرم را ببینم و مدام در مراسم تشییع او می‌گفتم «من فرزندم را فدای امام...
خانه‌ای در بهشت
برادر شهید «شکرالله شحنه» نقل می‌کند: «پدر گفت: هر کاری بخوای برات می‌کنم، اصلاً خونه رو به نامت می‌کنم، فقط نرو! گفت: یعنی خدا این قدر قبولم نداره وقتی شهید شدم یک خونه بهم بده تا همه با هم توی اون زندگی...
عکس
تازه های نشر
کتاب «عقاب زاگرس» منتشر شد
کتاب «عقاب زاگرس»، زندگینامه و خاطرات تیمسار و خلبان (جانباز 50 درصد) «کیومرث حیدریان» اثر«مهرداد رضایی فر، سوسن محمدی باغنی» نویسندگان کرمانشاهی منتشر و روانه بازارکتاب شد.
اخبار برگزیده

رزرو بازدید گروهی و سالن همایش موزه شهدا

100خاطره از شهید مهدی زین‌الدین

10 خاطره موشکی از شهید طهرانی مقدم

گلزار شهداي تهران

کلیپ/ سلام بر رقیه های معاصر فرزندان شهدای مدافع حرم

اسامی کامل و نشانی «حسینیه های شهید» شهرستان های تهران

آخرین اخبار

تفنگم را بر زمین نگذارید

سردار شهید زاهدی شخصیتی تحول‌ساز و ولایتمدار بود

گروهک‌ها را عامل اصلی آشوب در منطقه غرب می‌دانست

اختتامیه جشنواره «مدرسه عشق» در رشت برگزار می‌شود

نباید روزه بگیرم!

فیلم| ارتش در عملیات بیت‌المقدس تا آخرین نفس مقاومت کرد

روایت رزمنده ارتشی از 10 سال اسارت در زندان‌های عراق

نماهنگ| ای قدس، به تو از جان سلام

پرطرفدارها

رجزخوانی امیر شهید «محمدرضا طالب‌العلم» به زبان ترکی در میدان نبرد

شهادت در آغوش برادر

«احمد» برات شهادتش را از امام رضا(ع) گرفت

شهید «غلامحسین دیده‌بان» در کلام نوه‌اش

دیدار مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اردبیل با خانواده‌های معظم شهدا و ایثارگران

آیین گرامیداشت یاد امیر سپهبد صیاد شیرازی در اردبیل

برادرانم سنگرم را خالی نگذارند و خواهرانم حجابشان را حفظ کنند

باید راه شهدا را ادامه بدهیم