ارتباط و آشنائي من با شهيد محمد از نزديك در نجف اشرف در سال 1350 آغاز شد تا زماني كه ايشان از ايران به نجف هجرت كرد. قبلا هم از مبارزات او و دستگيري و شكنجه هائي كه ديده بود، كاملا اطلاع داشتم، مخصوصا از نشاندنش روي بخاري برقي. بعد از آزادي از زندان، باز دست از مجاهدت در راه اسلام و قرآن بر نداشت، منتهي مجاهدت هاي مخفيانه و مسافرت هائي هم به كشورهاي همسايه كرد تا اينكه منجر شد به سفر به نجف اشرف. با اينكه آن موقع بين ايران و عراق اختلاف بود و عراق از كليه مبارزين و مجاهدين دعوت كرده بود كه اگر حرفي و مطلبي عليه رژيم شاه دارند، مي توانند در راديو عراق حرفشان را بزنند، با اين حال شهيد محمد را در مرز گرفته بودند و مدتي هم در زندان طاغوت عراق زنداني بود تا بالاخره توسط نامه اي كه به رئيس امن عام آنجا نوشت و شرح حال خودش را داد، آزاد شد. روزي در نجف اشرف به ما اطلاع دادند كه آقاي محمد منتظري آمده اند. ما هم برادران را براي ديدار با او خبر كرديم، البته به خاطر اينكه شهيد معرفي نشود و ساواك او را شناسائي نكند، اسم مستعار (سميعي) را برايش انتخاب كرديم.
آن موقع، شهيد مبارزات خودش را در بين طلاب و برادران ايراني و غيرايراني به عنوان جلسات سخنراني و جلسات افشاگرانه و روشنگرانه شروع كرده بود. مرحوم شهيد محمد منتظري از آنجا كه فردي فعال و كوشا بود، فكر و نظر او محدود به يك منطقه نمي شد، فكر او به فعاليت در نجف هم محدود نشد و از آنجا به كشورهاي خليج، كويت، بحرين، سوريه، لبنان و اروپا و ... مسافرت كرد و با برادران مبارز و فعال خارج از كشور تماس گرفت. روحانيت مبارز خارج از كشور عنواني بود كه ايشان انتخاب كرده بود و برادران مبارز ايراني در عراق را تحت اين عنوان متشكل كرده بود.
شهيد گاهي از اوقات در نيمه هاي شب، در مي زد و مثل يك سرباز، كوله بار خود را بر دوش مي كشيد و بدون اينكه به استراحت و خوردن نان و چاي بپردازد، وسائلي را كه آورده بود از قبيل نوارها و كتاب ها را فوري تحويل مي داد و باز براي بازگشتن و بردن اطلاعات و نوارهاي امام به خارج آماده مي شد. گاهي در لباس روحانيت و گاهي هم در لباس عادي دنبال فردي مي آمد كه بتواند او را با جرائم شاه خائن و آمريكا روشن كند و به او براي افشاي اين جرائم كمك كند.
عمده نظر شهيد محمد كمك به برادران فلسطيني و برادران جنوب لبنان بود، لذا مدتي در سوريه و در لبنان اقامت داشت و رابط مستقيم بين برادران مبارز ايراني و برادران فلسطيني بود. او براي برادراني كه مي خواستند به سازمان آزادي بخش فلسطين راه يابند، معرف خوبي بود. روابط او با نهضت فلسطين بسيار خوب بود و فعاليت هاي پيگير و شبانه روزي اش در دوران بعد از انقلاب، براي استقرار سفارت فلسطين به جاي سفارت اسرائيل و ارتباط دادن برادران فلسطيني با انقلابيون ايراني، خود مبين اين مسئله است.
در سال 1356 براي افشاگري جنايات شاه خائن در فرانسه، اعتصاب روحانيون مبارز را در كليساي سنت مري برپا كرد و در سايه اين اعتصاب، مصاحبه هائي هم انجام و در جنايات چندين ساله شاه مزدور برملا شد.
محمد بالاترين قدم ها را در افشاي دودمان كثيف پهلوي در داخل و خارج كشور بر داشت و هميشه مانند يك سرباز، كوله پشتي خود را به همراه داشت و مشغول فعاليت و مسافرت و روشنگري و افشاگري بود، كما اينكه بعد از انقلاب هم دست از اين روش برنداشت و در راه افشاي ماهيت ملي گرايان و ليبرال ها و كساني كه در خط امريكا حركت مي كردند، قدم هاي شايسته اي را برداشت، منتهي از طرف ملي گرايان تهمت ها و خيانت هائي نسبت به او انجام شد و اين اواخر در مجلس هم به او اهانت هائي كردند تا اينكه در آن شب شوم، كينه هاي منافقين و دشمنان اسلام منفجر شد و اين عزيزان را به شهادت رساند.
روحشان شاد
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده