در عمليات از ناحيه صورت مجروح مي شود و پس از انتقال به بيمارستان، فك بالا و پايين را سيم پيچي مي كنند. بعد از آن غذاي او فقط مايعات و سوپ صاف شده است. همسر ايشان هر روز غذا را آماده مي كند، امّا خود از آن نمي خورد. اوايل به نظر عادي مي آيد و هرگاه مي خواهد تا با هم غذا بخورند، بهانه مي آورد كه ميل ندارم. يك روز كه به آشپزخانه مي رود و اصرار دارد كه با هم ناهار بخورند، همسرش برخلاف ميل باطني مي گويد كه روزه است و تا وقتي كه اين سيم پيچ ها در دهان اوست، روزه اش را نمي شكند.
عرقي سرد بر بدن مرد مي نشيند و تازه متوجه مي شود كه چقدر در برابر عظمت روحي همسرش ضعيف است. بعد از 45 روز به بيمارستان مي روند و سيم پيچ فك ها باز مي شود.
در بهار همان سال يكي از جانبازان شهر به نام حاج اسماعيل به علت وجود تركشي در قلبش به شهادت مي رسد. از آن روز تا به حال همسر او در خفا گريه مي كند و مراقب است تا او اشكهايش را نبيند. چون چند تركش كوچك نيز در بدن او است كه همسرش را نگران مي كند.
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده