دوشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۰۹

فداكاري و ايثار مادر را هيچگاه فراموش نمي كند. زماني كه نان مي پزد و به قدر احتياج خانواده برمي دارد و باقي را ميان رزمندگان تقسيم مي كند. آن ها هم مادر را مي شناسند و زماني كه مهماتشان تمام مي شود، جعبه هاي خالي را به مادر مي دهند تا به جاي هيزم استفاده كند. از زماني كه حملات عراق شروع مي شود، مادر اجازۀ آوردن آب از شط را به بچه ها نمي دهد تا مبادا اتفاقي برايشان بي افتد.

مادر در حال پختن نان است. برادر شش ساله در كنار مادر مي نشيند و برادر بزرگتر هم نان ها را مي شمارد. زماني كه به عدد يازده مي رسد، زمين مي لرزد. مادر با صداي فرياد خود را به روي كودكانش مي اندازد. بعد از چند لحظه برادر بزرگتر مادر و برادر شش ساله را غرق در خون مي بيند.
زماني كه مادر را از خانه بيرون مي برند، هنوز بوي نان داغ و خون به مشام مي رسد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده