نارنجك در كلاس درس
يکشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۰۸:۰۲
در سال تحصيلي 63-64 مربي تربيتي يك مدرسۀ راهنمايي به دليل علاقۀ زياد به موضوع درس آمادگي دفاعي، سعي مي كند، از وسايل بي خطر در كلاسش استفاده كند. دانش آموزان نيز بسيار علاقه مند به ديدن وسايل جنگي هستند.
مربي، روزي يك نارنجك خنثي و بي خطر را به كلاس مي برد. بحث آن روز در مورد مواد منفجره است. مربي كمي دربارۀ آن توضيح مي دهد و عكس نارنجك را نيز روي تخته مي كشد. نارنجكي را كه با خود به همراه دارد، روي ميز مي گذارد و اجزاي آن را به بچه ها نشان مي دهد. ميز كمي شيب دارد و چند بار نارنجك بر روي زمين مي افتد كه باعث ترس و نگراني بچه ها مي شود.
يكي از دانش آموزان سؤال مي كند كه اگر نارنجك در اينجا منفجر شود، چه بايد بكنند. مربي مي گويد كه از زمان كشيده شدن ضامن نارنجك و پرتابش تا زمان انفجار بين 4 تا 7 ثانيه طول مي كشد. در جبهه اگر نارنجكي در سنگر بي افتد و فرصت فرار نباشد، كسي فداكاري مي كند و با شكم بر روي نارنجك مي خوابد تا بدنش جلوي موج انفجار و تركش ها را بگيرد و به ديگران كمتر آسيب برسد. البته خودش قطعاً شهيد مي شود. در كلاس هم نمي شود، به موقع خارج شويد و كسي بايد چنين فداكاري بكند.
در آن لحظه فكري به ذهن مربي مي رسد تا كمي با بچه ها شوخي كند. نارنجك را به دست راست مي گيرد و مي گويد كه براي پرتاب بايد اول پاي چپ را جلو بگذارند و با انگشت وسط دست چپ حلقۀ ضامن را بگيرند، مچ دست چپ را در جهت عقربۀ ساعت بچرخانند و به عقب بكشند. مربي همانطور كه آموزش مي دهد، آن موارد را نيز انجام مي دهد. فرياد بچه ها بلند مي شود و مربي مي گويد كه اگر اهرم مانع ضارب را نگهدارند، نارنجك منفجر نمي شود و مي توان ضامن را سرجايش قرار داد. مربي براي بيشتر شدن هيجان، وانمود مي كند كه نمي تواند حلقۀ ضامن را سرجايش قرار دهد و تظاهر به پريشاني مي كند. در آن لحظه به زير نارنجك فشار مي آورد، نارنجك به بالا پرتاب مي شود و اهرم مانع ضارب به طرفي مي افتد. سپس فريادي مي كشد و به گوشۀ كلاس مي دود و سر خود را بين دستهايش مي گيرد. بچه ها نيز از ترس هر يك به طرفي فرار مي كنند.
بعد از چند ثانيه مربي با لبخند بلند مي شود و مي خواهد بگويد كه شما مي خواستيد با اين جرأت، به جبهه برويد؟ اما هنوز كلامي از دهانش خارج نمي شود كه با تعجب متوجه مي شود، يكي از دانش آموزان با جثه اي كوچك و پوستي سياه، به نام علي ندائي در بين رديف نيمكت ها روي نارنجك دراز كشيده است. درحالي كه چشمهايش بسته است و به شدت مي لرزد و رنگ پوستش سفيد شده است.
نظر شما