سه‌شنبه, ۰۲ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۰۸:۳۳

گفت وگو با سيد محمد صادق حسيني، كارشناس امور خاورميانه
درآمد:

سيد محمد صادق حسيني، نويسنده نامدار و تحليلگر مسائل خاورميانه و ايران ساليان متمادي از عمر خود را در اوايل شكل گيري حزب الله در بيروت پايتخت لبنان گذرانده است.او از رهبران جنبش هاي اسلامي و ملي منطقه به ويژه حزب الله و مقاومت لبنان و فلسطين و نيز از شخصيت هاي سياسي و فرهنگي جهان اسلام شناخت كافي دارد. در اين گفت و گو نقطه نظرات ايشان درباره زندگي و مجاهدت هاي شهيد بزرگ سيد عباس موسوي را از نظرتان مي گذرانيم.
به طور خلاصه چه زماني با شهيد سيد عباس موسوي آشنا شديد و ديدگاه هاي شما نسبت به مبارزات ايشان چيست؟
بسم الله الرحمن الرحيم:سخن گفتن درباره شهيد عباس موسوي (ابوياسر) دبير كل پيشين حزب الله لبنان، سخن گفتن از عرفان و ارزش هاي والاي اسلامي و انساني است.با ايشان پيش از اين كه مسئوليت دبير كلي حزب الله را بر عهده گيرد در شهر بعلبك در منطقه بقاع لبنان آشنا شدم.او را از مردان فعال و با صلابت و قاطعيت يافتم.از اعتقادات و اصول و باورهاي خود با قدرت دفاع مي كرد.به رغم داشتن همه اين ويژگي ها اما، ايشان يك شهروند معمولي و بسيار فروتن بود.سيد عباس را مانند مسلمانان صدر اسلام يافتم كه همواره ميان مردم حضور داشتند و به مشكلات آنان رسيدگي مي كردند.ايشان به تمام معنا پيرو واقعي سنت رسول اكرم(ص)بود.همانگونه كه در حديث شريف آمده است «پيامبر مانند شهروندان عادي در كوچه و بازار راه مي رود و در كنار مردم غدا مي خورد».
شهيد سيد عباس موسوي در عين حال كه مرد جهاد و مبارزه بود و مي كوشيد امت حزب الله را به وجود بياورد.در همان حال به مردم و جامعه خدمت مي كرد و به زندگي آنان نشاط و پويايي مي بخشيد. سعي داشت ميان مردم باشد و زندگي آنان را بهبود ببخشد.مي كوشيد محروميت ها و كمبودها و درد و رنج هاي آنان را برطرف كند.چرا كه او نيز از درون يك خانواده محروم و از درون جامعه محروم برخاسته بود.ايشان دردها، رنج ها و محروميت هاي مردم بقاع را شناخته بود.چرا كه دولت لبنان هيچ كار مثبتي براي مردم محروم اين منطقه انجام نداده و هيچ اقدامي براي محروميت زدايي از اين منطقه به عمل نياورده بود.مردم اين منطقه از كمترين حقوق طبيعي محروم بودند.اصولا دولت و سياست مداران حاكم بر لبنان مردم بقاع را در عقب ماندگي سياسي و اقتصادي و فرهنگي نگه داشته بودند.در آن شرايط سخت و طاقت فرسا كه لبنان در آن دست و پنجه نرم مي كرد، سيد عباس موسوي مي كوشيد از خواسته ها و آرمان هاي مردم محروم بقاع دفاع كند و زندگي آنان را بهبود ببخشد.به هر حال براي صاحبنظران و همه افرادي كه سيد عباس را مي شناختند روشن شده بود كه ايشان مردي پاك و خود ساخته بود.
هنگامي كه سيد عباس به دبير كلي حزب الله برگزيده شد، اين ارزش ها و مفاهيم انساني را تجلي بخشيد.به مردم آموخت كه يك انسان پاك و سالم با رفتار و كردار خود، هم مي تواند در جمع مردم باشد، و هم مي تواند بخشي از يك جنبش سياسي باشد.مانند جنبشي كه چند سال بعد به يك حزب بزرگ سياسي (حزب الله)تبديل شد كه علاوه بر خدمت به مردم از سرزمين لبنان نيز در برابر تجاوزگران دشمن صهيونيستي دفاع مي كند.
پس از تصدي مسئوليت دبير كلي حزب الله آيا اين راه و روش را ادامه داد؟
شكي در آن نيست.او پس از انتخاب به دبير كلي حزب الله، يك نوع تحول كيفي در راهكارهاي حزب الله و جنبش مقاومت اسلامي به وجود آورد.من رفتارها و راهكارهاي شهيد سيد عباس موسوي را مانند رفتارها و راهكارهاي شهيد آيت الله سيد محمدباقر صدر مي دانم.آيت الله صدر قبل از شهادت، ياران و كادرهاي جنبش اسلامي عراق را مخاطب قرار داد و به آنان توصيه كرد كه «در انديشه و رفتار امام خميني(ره)ذوب شويد، آن گونه كه ايشان در اسلام ذوب شده است». هنگامي كه سيد عباس مسئوليت رهبري حزب الله را برعهده گرفت، در امت حزب الله ذوب شد.همه تلاش و زندگي خود را به تمام معني در مأموريت هاي جهاد ذوب كرد.به بازسازي و پويايي و نوآوري تشكيلات حزب الله پرداخت. چرا كه حزب الله پيش از ايشان از پراكندگي و نابساماني در ساختار دروني رنج مي برد.ايشان به منظور بهبود نابساماني هاي دروني حزب الله از توانمندي و قاطعيت و صلابت خود بهره گرفت. در نتيجه اين راهكارها، همه جناح ها و دسته بندي هاي مبارز و پيكار جوي حزب الله و همه گردان هاي رزمي مقاومت، يكپارچه شدند.
در دوران دبير كلي سيد عباس موسوي، حزب الله به يك ساختار منسجم و قوي و يكپارچه تبديل و حزب الله به امت حزب الله تبديل شد.همه گروه ها و جناح هاي دروني حزب الله، تمايلات و گرايشات پيشين خود را كنار گذاشته و به طور يك پارچه در حزب الله ذوب شدند.همان گونه كه مي دانيد حزب الله از ابتدا از جريانات متفاوت و گوناگون تأسيس جنبش مقاومت اسلامي به اتفاق نظر رسيده بودند.اما، برخي از اين جريانات تا پيش از دبير كلي سيد عباس موسوي در حزب الله، تمايلات گروهي و سياسي و فكري پيشين خود را حفظ كرده بودند اما، هنگامي كه سيد عباس به دبير كلي حزب الله برگزيده شد، چنان از قدرت و قاطعيت برخوردار بود كه توانست همه گرايشات فكري و فرهنگي جريانات اوليه تشكيل دهنده حزب الله را پاكسازي و حزب الله جديدي را پايه ريزي كند كه به مرور زمان استحكام يافت.
اشاره كرديد كه حزب الله ابتدا از جريانات متفاوت به وجود آمد.آيا شهيد سيد عباس موسوي هم قبل از تأسيس حزب الله و هنگام تحصيل علوم ديني در نجف اشرف وابستگي گروهي و سازماني داشته است؟
من مطمئنم كه ايشان پيش از تأسيس حزب الله، به يك سازمان سياسي بسته و يا يك حزب سياسي دگم وابسته نبوده است، و اين مهم ترين نشانه رمز موفقيت او بوده است.سيد عباس در پرتو مكتب شهيد صدر يك فرد منظم و منضبط و از شاگردان ممتاز و نجيب و اصيل آيت الله شهيد صدر بوده است.آنچه كه در مكتب شهيد صدر در حوزه علميه نجف اشرف آموخت و در لبنان آن را گسترش داد، پرهيز از گروه گرايي بود.سيد عباس به محض انتخاب به عنوان دبير كل حزب الله، با گروه گرايي در درون حزب الله به مقابله برخاست.چرا كه حزب الله پيش از انتخاب سيد عباس تا حدودي از گروه گرايي و پراكنده كاري رنج مي برد. با تصدي مسئوليت دبير كلي حزب الله، همه كشمكش هاي دروني پايان يافت و اين يكي از الطاف و عنايات الهي به حزب الله و امت حزب الله و مردم لبنان به ويژه تشكيلات نظامي مقاومت اسلامي بود.چرا كه اگر اين كشمكش ها و اختلافات دروني توسط مردي همچون سيد عباس موسوي بر طرف نمي شد، امروزه شاهد ساختار پولادين و شكست ناپذير جنبش مقاومت اسلامي نبوديم.امروزه كشمكش هاي سياسي لبنان و تحولات منطقه و فشارهاي بين المللي هيچ تأثيري بر پيكر شكست ناپذير مقاومت ندارد.
اگر امكان دارد بيشتر توضيح دهيد كه شهيد سيد عباس موسوي چگونه مي انديشيد و چگونه عمل مي كرد؟
شكي نيست كه سيد به شيوه استاد خود، شهيد آيت الله سيد محمدباقر صدر مي انديشيد.ايشان همواره به هواداران و دوستداران خود توصيه مي كرد كه در مكتب امام خميني(ره)ذوب شوند.از همه كادرهاي حزب الله تقاضا مي كرد كه در اسلام ناب محمدي، و در خط امام خميني(ره)ذوب شوند.سيد عباس مكتب امام خميني (ره)را تنها به جنبش اسلامي محدود نمي دانست بلكه، متعلق به همه مستضعفان جهان مي دانست.ايشان فراتر از مليت ها و طوايف و فرق و احزاب گوناگون نگاه مي كرد، دورنماي جهان بيني او بسيار وسيع و گسترده بود، و در راه تحقق آرمان همه مستضعفان جهان گام برمي داشت.همان گونه كه پيشتر به آن اشاره كردم سيد عباس هديه الهي به مستضعفان جهان بود.
در ابتداي تأسيس حزب الله، لبنان در شرايط سختي قرار داشت، اسرائيل و نيروهاي چند مليتي لبنان را اشغال كرده و بيشتر احزاب و جنبش هاي سياسي تسليم شده بودند.اين دسته افرادي كه حزب الله را به وجود آوردند با چه اميدي به چنين حركتي دست زدند؟
اين يكي از نكات بسيار مهم است.در آن مرحله ما شاهد سرنگوني مارونيت سياسي حاكم بر لبنان بوده ايم.اين جريان به كلي در آغوش غرب قرار داشت و مي كوشيد با رژيم صهيونيستي قرار داد صلح امضا كند.ديري نپاييد كه اين خواسته تحقق يافت اما، نيروهاي اسلامي لبنان سه سال بعد آن را لغو كردند.در برابر مارونيت سياسي، جريان ديگري وجود داشت كه تئوري ضرورت بازگشت به امت اسلامي و عربي را مطرح مي كرد.در آن شرايط سخت، آن دسته از پيشواياني كه هسته اوليه حزب الله را به وجود آورده بودند، كوشيدند لبنان را از چنگ باقي مانده هاي مارونيت سياسي نجات دهند و اين كشور را به آغوش امت عرب و مسلمان بازگردانند.مارونيت سياسي حاكم بر لبنان هيچ وقت به طايفه ماروني محدود نبوده است.افراد و جريانات بسياري از طوايف گوناگون لبنان با اين جريان همفكر و همگام بودند.در برخي مراحل تاريخي بسياري از نمايندگان و شخصيت هاي شيعه و سني و مسيحي زير چتر مارونيت سياسي قرار گرفته بوده و مارونيت سياسي نيز به نوبه خود در آغوش غرب پناه گرفته، و دستورات دولت هاي غربي را در لبنان اجرا مي كرد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، به رهبري امام خميني(ره)ارزش ها و گرايشان اسلامي در جهان عرب و جهان اسلام گسترش يافته و به پيشگامان و بنيانگذاران حزب الله انگيزه داد تا پيكار بر ضد اشغالگران صهيونيست و غرب زدگان محلي را آغاز كنند.اين پيشگامان بي درنگ توطئه هاي استكبار جهاني و ابعاد آن را شناختند.در عين حال اين مسئله را درك كردند كه انقلاب اسلامي ايران به هويت اسلام قدرت و اصالت بخشيده و موازنه جديدي در جهان و منطقه به وجود آورده است.چرا كه اين موازنه در نتيجه امضاي معاهده كمب ديويد و خروج مصر از ميدان رويارويي اعراب با اسرائيل از بين رفته بود.پيشگامان حزب الله در مدت كوتاهي توانستند فرهنگ مقاومت را در لبنان و منطقه گسترش دهند و آن را به عنوان يك جريان اصيل به ملت هاي عرب و مسلمان بقبولانند.
بنابراين شهيد سيد عباس موسوي و ياران و همفكران ايشان تئوري وابستگي به امت را مطرح كردند.اين گروه از پيشوايان اعلام كردند كه ما لبناني هستيم و به هويت امت اسلامي و عربي مان افتخار مي كنيم. وظيفه داريم از خاك و هويت ملي مان دفاع كنيم.
آيا پيشگامان و پيشوايان حزب الله كه آزموني جديد ارائه كردند، از تجربيات برخي جنبش هاي اسلامي و فلسطيني نيز بهره مند شدند؟
دقيقاً همين طور است.اين پيشگامان ضمن اين كه آزمون جديدي ارائه كردند اما، از تجربيان ديگران هم بهره برداري كردند. شهيد سيد عباس موسوي و ياران و همكاران او، ادبيات سيد قطب و حسن البناء و ابو العلي مودودي و بسياري از شخصيت هاي فكري و مبارز جهان اسلام را بررسي كرده و همه اين تجربيات را غربال و يك كاسه كرده و آن را با اوضاع لبنان تطبيق دادند.در عين حال از تجربه انقلاب اسلامي ايران و رهنمودهاي امام خميني و ديگر شخصيت هاي انقلابي ايران بهره مند شده و آن را ملاك عمل خود قرار دادند.شكي نيست كه پيشگامان جنبش حزب الله، تجربيات مقاومت فلسطين را بازنگري كرده و موفقيت ها و ناكامي ها و مراحل تلخ و شيرين آن را مورد بحث و بررسي قرار داده و را ه كار جديدي براي ملت هاي منطقه ارائه دادند.
حزب الله در نخستين تلاش براي سازماندهي عمليات مسلحانه و مقاومت ضد صهيونيستي، توانست مجاهد بزرگ و نستوه «حاج عماد مغنيه»را جذب تشكيلات خود كند.همان گونه كه شنيده ايد شهيد مغنيه در دوران جواني در حوزه هاي گوناگون فعاليت داشت.ايشان ابتدا در قالب مقاومت فلسطين پيكار مي كرد و مدتي نيز در دفتر علامه سيد محمد حسين فضل الله فعاليت داشت.اما ديري نپاييد كه به تشكيلات حزب الله پيوست و تجربيات پيشين خود را در اختيار اين حزب قرار داد.بهره برداري شهيد سيد عباس موسوي از تجربيات مقاومت فلسطين، بخشي از راهكارهاي ايشان و ياران او را تشكيل مي داد.
پيشگامان حزب الله پيكارشان را از صفر آغاز نكردند، آنان پيش از اين در تشكيلات امام موسي صدر حضور داشتند.اما تجربه امام صدر در آن مرحله جوان بود و تازه آغاز شده بود و ساختار سازماني و نظامي آن استحكام نيافته بود.بنابراين، پيشگامان حزب الله با بهره برداري از تجربيات همه جنبش هاي اسلامي و ملي توانستند، الگوي بي نظير و منحصر به فردي ارائه دهند كه در منطقه و جهان اسلام سابقه نداشته است.اكنون جنبش حزب الله نه فقط براي سازمان ها و جنبش هاي اسلامي و ملي الگو و نمونه شده كه برخي از دولت هاي منطقه كه از حزب الله پشتيباني مي كردند، اكنون از تجربه حزب الله استفاده مي كنند، و مي كوشند آن را ملاك راهكارهاي خود قرار دهند.
گفته شده كه برخي پيشگامان و پيشوايان حزب الله پيش از عزيمت به حوزه علميه نجف اشرف از كادرهاي جنبش مرحومان امام موسي صدر بوده اند، انديشه هاي امام صدر چه نقشي در شكوفايي انديشه و طرز فكر اين افراد داشته است؟
شكي نيست كه حضور امام موسي صدر در لبنان نقطه عطفي در حيات فكري و سياسي و اجتماعي مردم اين كشور را تشكيل مي داده است.اگر خواسته باشيم تاريخ و انديشه سياسي طايفه شيعيان لبنان قبل از آمدن امام موسي صدر را بازبيني كنيم، با قاطعيت بايد گفت كه شيعيان لبنان از داشتن كيان سياسي و انديشه روشن و پويا محروم بودند.امام صدر يك تحول كيفي و ساختاري در طايفه شيعيان ايجاد كرد.آنان را از قالب افراد جست وجوگر براي كسب امتيازات و حقوق و وظايف دولتي بيرون آورد و طرح هاي سازنده و پويا در اختيارشان قرار داد.همه خواسته ها و آرمان هاي شيعيان را براي بازيابي حقوق شان نهادينه كرد.جنبش محرومان را بنيانگذاري كرد، طايفه خفته شيعيان را بيدار و به آنان انگيزه داد تا اسلحه به دست گيرند و حقوق شان را بازستانند.فرهنگ رزم جويي و جنگجويي را در برابر تجاوزگري هاي پي در پي اسرائيل به آنان آموخت.چرا كه اسرائيل را «شر مطلق»مي دانست بنابراين، ديدگاه ها و راهكارهاي امام موسي صدر نقش چشمگيري در مسير حزب الله و حركت مقاومت اسلامي داشت.
در سال 1982 به موازات اشغال لبنان توسط رژيم صهيونيستي، نيروهاي چند مليتي نيز در آن كشور استقرار يافتند و ديري نپاييد كه همه اشغالگران با مقاومت لبناني ها مواجه شدند.به نظر شما حزب الله چه نقشي در رويارويي با نيروهاي چند مليتي داشت؟
در اين زمينه اطلاع دقيقي ندارم و نمي دانم چه جرياني با انجام عمليات مسلحانه نيروهاي چند مليتي را از لبنان اخراج كرد.اما به هر حال نيروهاي چند مليتي كه از سربازان آمريكايي، فرانسوي، ايتاليايي و انگليسي تشكيل يافته بودند بر اثر عمليات كوبنده مجاهدان لبناني از اين كشور عقب نشيني كردند.
در آن مرحله سازمان هايي به سازمان مستضعفان و سازمان جهاد اسلامي بيانيه منتشر كردند و مسئوليت اين عمليات را بر عهده گرفتند.سرنوشت اين سازمان چه شد؟
من معتقدم اين عمليات در نتيجه خيزش انقلابي و مردمي در برابر اشغالگران صهيونيست و اشغالگران غربي بوده كه از آن سوي اقيانوس ها به لبنان آمده بودند، تا از اسرائيل پشتيباني كنند.در آن شرايط هسته هاي عملياتي به صورت خود جوش و غريزي به وجود مي آمدند و ضربات كوبنده خود را بر سر اشغالگران فرود مي آوردند.اين هسته ها از انسجام و استحكام لازم برخوردار نبودند و ديري نپاييد كه از صحنه پنهان شدند.اين سازمان هاي جهاد با اشغالگران به مبارزه برخاستند و اشغالگران را از ميهن شان طرد كردند و اين حق مشروع آنان بوده است.اما براي پاسخ به اين پرسش كه چگونه حزب الله از اين تجربه نيز استفاده كرد بايد گفت كه حزب الله از تجربه همه جنبش ها و سازمان هاي مقاومت در لبنان و جهان عرب و جهان اسلام بهره برداري و آن را در فرهنگ خود ذخيره كرد.حزب الله از ابتداي تأسيس، فرامليتي و فراطايفه اي مي انديشيد.حصارهاي حزبي و گروهي را در نورديد و به يك جنبش شايسته و با كفايت و كارآمد تبديل شد.همه اين دستاوردها به بركت راهكارها و شيوه هاي پيشگامان حزب الله بوده است.اگر رهبران و پيشگامان حزب الله در جهان بيني شان دورنگر نبودند و به منافع و امتيازهاي مقطعي و زودگذر مي انديشيد و يا خود را درون لاك طايفه شيعه محصور و محدود نگه مي داشتند، هرگز نمي توانستند از همه اين تجربيات بهره برداري كنند، و اين تجربيات را ملاك راه و عمل خود قرار دهند.به عقيده من جنگ براي نجات از چنگ نيروهاي چند مليتي، بر استحكام ساختار جهادي و سياسي حزب الله اثر چشمگير داشته است.
علت اين كه حزب الله موجوديت خود را دو سال مخفي نگه داشت و پس از گذشت حدود دو سال اين موجوديت را به صورت رسمي اعلام كرد چيست؟
ساختار حزب الله در ابتدا از برخي گروه ها و هسته ها و كميته هاي مردمي پراكنده تشكيل شده بود.مسئولان اين گروه ها و كميته ها براي مدتي گرد هم مي آمدند تا پيكار و مبارزات سياسي خود را يك پارچه و منسجم كنند و در قالب يك سازمان جديد و يك تشكل سياسي جديد حركت كنند. پيشگامان حزب الله به منظور جلوگيري از فشارها و دخالت عوامل ناخواسته و سازماندهي شايسته و بايسته كوشيدند تا تلاش خود را پنهان نگه دارند.چرا كه لبنان در آن مرحله در شرايطي سخت به سر مي برد و دشمنان از همه طرف ميكوشيدند اين كشور را به زانو درآورند. به همين علت پيشگامان و بنيانگذاران حزب الله ترجيح دادند اعلام موجوديت اين جنبش را به تعويق بيندازند، تا همه گروه ها و هسته ها و كميته هاي مردمي به نحو مطلوب در يكديگر ادغام شوند.از طرف ديگر، پس از قرائت بيانيه مشهور اعلام موجوديت امت حزب الله توسط آقاي سيد ابراهيم الامين در يكي از مساجد منطقه الشياح در جنوب بيروت. در برخي محافل حزب الله اين بحث وجود داشت كه آيا مي خواهيم به صورت يك جنبش سياسي با درهاي باز به نام امت حزب الله حركت كنيم؟ يا مي خواهيم يك تشكيلات منظم و سازمان يافته حزبي بسته تأسيس كنيم؟ شايد وجود اين بحث ها يكي از عوامل تعويق اعلام موجوديت حزب الله بوده باشد.چرا كه راهكارها براي تأسيس يك جنبش سياسي گسترده و يا براي تأسيس يك حزب سياسي بسته متفاوتند.
منظورتان اين است كه حزب الله در مرحله پيكار دو ساله مخفي قصد داشت تشكيلات دروني اش را مستحكم و منسجم كند تا توان بازدارندگي در برابر فشارها را داشته باشد؟
گمان نمي كنم كه عوامل مثبت و منفي خارجي در تعويق اعلام موجوديت حزب الله نقش داشته است.نه عوامل مثبت مانند پيروزي انقلاب اسلامي ايران و تجربه جنبش مقاومت فلسطين و تجربه امام موسي صدر در لبنان و تجربه آيت الله سيد محمد باقر صدر در عراق بر تعويق اعلام موجوديت حزب الله نقش داشته و نه عوامل منفي مانند فشارهاي بين المللي و حضور نيروهاي بين المللي.ممكن است رعايت برخي مسائل امنيتي و يا مسائل اجرايي در تعويق اعلام موجوديت حزب الله نقشي اساسي داشته، تلاش براي باروري و استحكام ساختار اوليه اين حزب بوده است.چرا كه امكان ندارد يك حزب قدرتمند و كارآمد و مقاوم به وجود آيد و بخواهد با شيوه احزاب سنتي و سازمان هاي سياسي متعارف با قدرتمندترين قدرت نظامي منطقه و خطرناك ترين دشمن راهبردي بجنگد، آن گونه كه سرنوشت چنين احزابي را پيش از پيدايش حزب الله ديده ايم.حزب الله نمي خواست يك حزب عاطفي و احساساتي و ناپخته باشد.لازم بود راهكارها و ساختارها و امكانات، به خوبي سنجيده شود تا خللي در آينده بروز نكند.

جنابعالي كارشناس مسائل منطقه هستيد و از برخي سازمان هاي اسلامي و ملي خاورميانه شناخت داريد، كما اينكه در مراسم قرائت بيانيه اعلام موجوديت حزب الله در بيروت نيز حضور داشتيد. اعلام موجوديت حزب الله را در آن شرايط چگونه تلقي كرديد؟
با وجود آنكه خود را به فرهنگ مقاومت وابسته مي دانم و در كنار فرمانده بزرگ «حاج عماد مغنيه»در چارچوب انقلاب فلسطين و يا ديدگاه هاي اسلامي پيكار مي كردم اما، بيش از همه چيز به دستورات معنوي امام خميني(ره)از زماني كه در نجف اشرف حضور داشتند، عمل مي كردم.فتواي معروف امام خميني(ره) مبني بر لزوم پشتيباني مالي و جاني از مبارزات مسلحانه مردم فلسطين، بسياري از جوانان مومن و سلحشور را به پيوستن به جنبش مقاومت فلسطين تشويق مي كرد. از اعلام موجوديت حزب الله در مراسم با شكوه مسجد الشياح در جنوب بيروت چنين برداشت كردم كه يك جنبش جهاني اسلامي برپا شده كه همواره آرزو داشتم چنين جنبشي برپا شود.در آن مرحله موقعيت اسلام گرايان فعال در جنبش مقاومت فلسطين بسيار تنگ و محدود بود.فراموش نشود كه جريانات اسلام گرا قصد نداشتند جنبش مقاومت فلسطين را به گرايش به اسلام ترغيب كنند، چرا كه از چنين امكاناتي برخوردار نبودند بلكه، مي كوشيدند با طرح ديدگاه هاي اسلامي، روند مبارزه و پيكار مسلحانه جنبش مقاومت فلسطين بر ضد دشمن صهيونيستي را تقويت كنند.
اعلام موجوديت حزب الله، اين طرز تفكر را تقويت كرد كه حزب الله پلي خواهد بود كه جنبش هاي اسلامي و رهايي بخش منطقه را با انقلاب اسلامي ايران پيوند خواهد زد.همه مبارزان صديق و مخلص در جهان عرب اميدوار بودند كه از تجربه انقلاب اسلامي ايران بهره مند شوند.به ياد دارم در آن لحظه هاي دشوار و سرنوشت ساز بسياري از سران جنبش هاي اسلامي منطقه به حمايت هاي ايران چشم دوخته بودند.
در شرايطي كه رژيم صهيونيستي، بخش وسيعي از لبنان را اشغال كرده بود و بيشتر جنبش ها و احزاب سياسي- ملي لبنان و منطقه از صحنه پنهان شده بودند، آقاي سيد حسين موسوي معروف به (ابوهشام)رئيس جنبش امل اسلامي به تهران آمد و تقاضاي كمك كرد.ايشان را به مقام هاي بلند پايه جمهوري اسلامي ايران معرفي كردم.در اين ملاقات ها انديشه تشكيل هسته هاي مقاومت ضد صهيونيستي را مطرح كرد.زمينه ملاقات آقاي ابوهشام را با آقاي هاشمي رفسنجاني فراهم كردم و آقاي هاشمي اين تقاضا را با امام خميني(ره)در ميان گذاشت كه امام دستور دادند همه شخصيت ها و سران جنبش هاي رهايي بخش لبنان به نماينده ايشان در سوريه، يعني جناب آقاي علي اكبر محتشمي پور سفير وقت جمهوري اسلامي ايران در دمشق رجوع نمايند، تا نيازهاي آنان را رسيدگي و تأمين كند.
جنابعالي در آن مرحله چه نقشي در جناح اسلام گراي جنبش مقاومت فلسطين داشتيد؟
در آن شرايط همراه تعدادي از برادران مبارز ايراني به انقلاب فلسطين و جنبش هاي اسلام گراي لبناني پيوستم، پيش از تشكيل حزب الله، و در محورهاي غزه و الخياره در بقاع غربي نزديك مرز فلسطين به عمليات مراقبت و گشت زني و شناسايي پايگاه هاي دشمن صهيونيستي مي پرداختم. اين منطقه زير اشراف حزب اتحاد لبنان به رهبري برادر مبارز عبدالرحيم مراد قرار داشت.
در آن شرايط شهيد محمد منتظري نيز گروه هايي را به لبنان اعزام كرد تا با دشمن صهيونيستي بجنگند.سرنوشت اين حركت چه بوده است؟
متاسفانه برخي قدرت هاي منطقه و برخي جريانات درون انقلاب فلسطين، موافق راهكارها و انديشه هاي اسلامي و فرامليتي شهيد محمد منتظري نبودند.با انديشه جهاني سازي اسلام و جهاني سازي فرهنگ مقاومت مخالفت مي كردند.مقاومت را ابزار فشار و يا دستاويزي براي اعمال فشار بر دشمن صهيونيستي قرار داده بودند.به مقاومت به تمام معنا و به شكل واقعي ايمان نداشتند.به طور مثال برخي سياست مداران سوري عرصه را بر نيروهاي ايراني در پادگاني در منطقه الزبداني در نزديكي مرز لبنان تنگ كرده بودند.پس از گذشت دو دهه روشن شد كه اين سياست مداران بر ضد كشورشان سوريه نيز توطئه مي كرده اند.در زبداني به جوانان ايراني اجازه عزيمت به لبنان را نمي دادند، آنها را محاصره كرده و اجازه پيوستن شان به جنبش مقاومت فلسطين و جنبش نوپاي اسلامي لبنان را نمي دادند. برخي رهبران جنبش فلسطين نيز نيروهاي فعال ايراني را وجه المعامله قرار دادند. اين در حالي است كه شهيد برادر خليل الوزير (ابوجهاد)مرد شماره 2 جنبش الفتح با سعه صدر از برادران ايراني استقبال گرم به عمل مي آورد و تصميم داشت از داوطلبان ايراني براي پشتيباني از انقلاب فلسطين به نحو مطلوب استفاده كند.شهيد ابو جهاد بر خلاف ساير رهبران تنگ نظر انقلاب فلسطين، فرامليتي مي انديشيد.
آيا سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز پس از عزيمت به سوريه و لبنان با كارشكني و مشكلات مواجه شد؟
سپاه به عنوان يك قدرت موازي و يا يك قدرت رقيب به منطقه اعزام نشده بود. سپاه تصميم داشت تجربيات انقلاب اسلامي و امكانات خود را در اختيار برادران مسلمان فلسطيني و لبناني قرار دهد.نيروهاي سپاه وارد درگيري هاي حاشيه اي با برخي قدرت هاي منطقه اي نشدند.به ويژه آن باند سه نفره (عبدالحليم خدام -حكمت الشهابي-غازي كنعان)كه در آن برهه در سوريه و لبنان نقش كليدي داشتند.تحولات منطقه نشان داد كه اين افراد نه فقط مخالف مبارزات ملت هاي فلسطين و لبنان بوده اند بلكه، در صدد بودند چهره سوريه را نيز مخدوش كنند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه با كارشكني ها مواجه مي شد، كوشيد حضورش را در لبنان روي آموزش جوانان لبناني و رزمندگان مقاومت متمركز كند و در مدتي كوتاه توانست اين مأموريت را به نحو مطلوب و شايسته به پايان برساند و به كشور بازگردد.اكنون دستاوردها و نتيجه تلاش هاي چشمگير سپاه پاسداران در قدرت شكست ناپذير حزب الله و مقاومت اسلامي لبنان جلوه گر شده است.و اين به بركت ايثار و فداكاري آن دسته از پيشگامان و بنيانگذاران حزب الله و در پيشاپيش آنها شهيد سيد عباس موسوي مي باشد، كه ابتدا در مكتب شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر و سپس در مكتب امام خميني(ره)پرورش يافته بودند.
منبع: ماهنامه شاهد ياران، شماره 40
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده