سه‌شنبه, ۰۲ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۰۷:۲۹

سوگنامه شهيد سيد عباس موسوي به قلم سيد ابراهيم الامين، عضو شوراي مركزي حزب الله

آنگاه كه انسان، به درجه عظيم ايمان و شناخت و شهادت مي رسد و نمي توان از او خرده گرفت، خويش را در برابر رادمردي مي يابيم كه همه رفتار و كردار و ويژگي هاي حيات او واقعا مختص مقام و جايگاه عظيم اوست.خويش را در برابر راد مردي مي بينيم كه مراحل سرخ و خونين تاريخ، از عصر پيامبران گرفته تا عصر امامان معصوم و فقهاي بزرگ او را جست وجو مي كرده است.تا همچون پيامبران و امامان نام او را به رنگ زندان و به طعم زهر كشنده و با چهره شهداي كربلا زينت بخشند.پيامبري پس از پيامبر.امامي پس از امام.فقيهي پس از فقيه در طول تاريخ جلودار كاروان هستي و امت بوده اند.اين كاروان از مكه تا مدينه و از مدينه تا كربلا و از كربلا تا جبل الزيتون و تا دشت اقليم التفاح گذشته است.جلوداران اين كاروان همواره نشان شجاعت و مدال پيروزي مقدس را بر دوش داشته اند.در لبنان اين مدال را بر سينه كوه مقاومت، در بستر جبل عامل نشانده اند.برادر عزيزم شهيد بزرگ سيد عباس موسوي(ره)را اين گونه مي بينم.

كودكي و ترسيم راه آينده

سيد عباس از دوران كودكي، خود را شريك درد و رنج هاي زندگي، محروميت و استضعاف مردم لبنان مي دانست.با وجودي كه دو دهه از عمر پر بركتش نگذشته بود، نهال انقلاب در قلب او جوانه زد، و ديري نپاييد كه به مقاومت عشق ورزيد.و آرمان و سرود و چالش مقاومت در وجود او شكل گرفت.در روزهاي نخست اغاز مقاومت فلسطين در سرزمين هاي اشغالي و در برابر دشمن صهيونيستي به مجاهدان عشق ورزيد و با روحيه جهادگرانه و اعتقاد به اين مقوله: «حقي كه با زور سر نيزه غصب شده است جز با زور مسترد نمي گردد»، آگاهانه به صف مجاهدان پيوست.وجدان بيدار و اعتقادات او اين گونه شكل گرفت.در عمل براي تحقق آرمان خود پيشگام بود و در اين مسير كوه ها و دره ها را درنورديد.پاهاي او در هنگامه هاي جنگ و مقاومت ساييده شدند، و همواره براي رسيدن به فردايي روشن و آزاد، همچنان زنده و جاويد ماند.

فراگيري علوم اهل بيت در نجف اشرف

سيد شهيد بسيار انديشيد، و به اين نتيجه رسيد كه راه جهاد و مقاومت به ابزار نياز دارد و بي شك قلم و شمشير مهم ترين ابزارند.ناآگاهي و عدم درك صحيح جامعه از مكتب اسلام به شدت او را رنج مي داد و به همين علت به جست وجوي علم پرداخت تا عطش خود را سيراب كند. در آغاز راه طلب علم، گم شده خود را در شخصيت امام مجاهد و عالم توانا سيد موسي صدر يافت.و ايشان همه ابزارها و امكانات را براي جوانان با استعداد آماده مي كرد.سيد شهيد در نخستين گام براي دريافت انوار و علوم اهل بيت(ع)به دانشسراي اسلامي و حوزه علميه شهر صور قدم گذاشت.اما در آنجا احساس كرد كه نمي تواند عطش خود را سيراب كند و تصميم گرفت به «مدينه العلم» رسول الله (ص)در حوزه علميه نجف اشرف در جوار جدش امير مومنان علي ابن ابيطالب(ع)بار سفر بندد.در نجف اشرف بار سفر را در مدرسه اي ساده بر زمين نهاد و بيدرنگ براي كسب علوم اهل بيت(ع)با زمان مسابقه گذاشت، تا جايي كه روح تشنه خود را در مكتب شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر (ره) سيراب كرده و آرام گرفت.شهيد صدر را نشانه راه، راهبر و مراد خويش برگزيد و روح تشنه اش را با عشق به صفا و پاكي و خلوص ايشان پيرايش داد.شهيد صدر، سيد عباس را در رديف دانشجويان برگزيده خود قرار داد و با راهنمايي ها و ارشادات خود روح و روان او را متعالي و سرشار ساخت زيرا،شهيد صدر به او اميدوار شده بود و تحقق آرمان خويش را در او يافته بود.آنگاه سيد عباس مانند پدري مهربان و دلسوز به تدريس و آموزش طلاب لبناني روي آورد.در اين سفر پر خير و بركت همسرش سيده جليل القدر، ام ياسر نيز شريك زندگي و رفيق و همراه و يار او بود.تربيت و پرورش فرزندان هيچ گاه ايشان را از طلب علم باز نداشت.چون او هم شاگرد مكتبي زينبي شهيد بنت الهدي صدر همشيره شهيد آيت الله صدر بود.ام ياسر نيز با عزمي زينب گونه علوم اسلامي را فرا مي گرفت و با برنامه ريزي دقيق به عنوان شريك زندگي سعي در بر دوش كشيدن مسئوليت ها و سختي هاي رهبر آينده حزب الله و اسوه اي عالم و فاضل و مجاهد باشد.
در حوزه علميه نجف اشرف دروس مقدمات و سطوح را به پايان رساند و درس خارج فقه را آغاز كرد.براي رسيدن به آرزوهاي خود از هيچ كوششي دريغ نكرد.اجازه نداد هيچ فرصتي از بين برود.به فراگيري علوم به سبك متعارف و سنتي اكتفا نكرد.علم و دانش را در مسير برنامه ريزي براي فردايي بهتر براي مردم خويش به كار گرفت.كمبودها و نارسايي هاي جامعه را در اولويت اهداف و برنامه هاي خود قرار داد و به جست وجوي راه حل هاي منطقي براي آن پرداخت.همواره ميان مردم زندگي كرد تا دردها و رنج ها و سختي هاشان را برطرف كند.بار سنگين محروميت و استضعاف را از دوش آنها بردارد.در هر گونه حركات و اقدام شايسته از شهيد سيد محمد باقر صدر الهام مي گرفت.و صدر نيز او را اميد و آرزوي خود يافته بود.
هنگامي كه مصيبتي دردناك بر حوزه علميه نجف اشرف وارد آمد و مأموران رژيم طاغوتي حزب بعث اقدامات سركوبگرانه و هتك حرمت حوزه علميه نجف را آغاز كردند.در برابر حركت آگاهي بخش و روحيه جهادگرانه علماي اسلام ايستادند و بسياري از طلاب حوزه را به بهانه خارجي بودن از عراق بيرون كردند. حوزه علميه را از وجود نخبگاني همچون شهيد سيد عباس موسوي خالي كردند. چون او و يارانش را گروهي مجاهد نستوه و رهبراني متعهد يافته بودند، به همين علت با زور و ارعاب به لبنان بازگشت.در حالي كه به رهبر خود شهيد صدر دل بسته بود، و روح و روان او به فراگيري هر چه بيشتر علوم اسلامي تعلق داشت اما، افسوس كه دژخيمان بعثي اميدهاي او را خفه كردند.

تأسيس حوزه امام منتظر(عج)در بعلبك

اخراج شهيد سيد عباس موسوي از حوزه علميه نجف اشرف، طرح تأسيس حوزه هاي علمي به منظور مقابله با توطئه هاي پاكسازي و سركوب علماي متعهد را در ذهن و باورهاي سيد تقويت كرد و شهر بعلبك را نخستين پايگاه اساسي براي آغاز اجراي اين ايده قرار داد.او با الهام از رهنمودهاي استاد و سرورمان شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر(ره) اولين كلنگ بناي ساختمان حوزه علميه بعلبك را به زمين زد، تا نسل هاي آگاه و انديشمند از آن فارغ التحصيل شوند و رسالت مكتب حياتبخش اسلام را تبليغ كنند و با بي عدالتي و ناداني مبارزه كنند.بدين سان طلاب نوجوان كه از انفاس ملكوتي شهيد صدر برخوردار بودند به سوي بعلبك سرازير شدند.سيد عباس به آن دسته از دوستان همكلاسي كه همراه او هجرت كرده بودند، روحيه داد و دورنماي اهداف و برنامه هاي تحصيلي شان را مشخص كرد.حوزه در محروم ترين منطقه لبنان تأسيس شد و سيد، مسئوليت اداره آن را برعهده گرفت.در پي اين حركت خداپسندانه جنب و جوش علمي در شهر بعلبك شكوفا شد.براي رسيدن به اين هدف همواره با جديت و قاطعيت و با روحيه علوي عمل كرد و بيدرنگ همه سختي ها و دشواري ها در برابر او آسان شدند.
آنگاه سيد و يارانش با اميد و بخشندگي و با توشه علم و دانش به مبارزه با ناداني و محروميت برخواست.كوه ها و دشت ها را پشت سر گذاشت.به روستاهاي محروم كوهستاني كه تا آن زمان چهره يك روحاني به خود نديده بودند رفت.ساكنان اين روستاها را تشنه دانش و آگاهي يافت.كلاس امر به معروف و نهي از منكر برپا كرد.مسائل حلال و حرام را به آنها آموخت.نسلي خداجوي پرورش داد كه شعارش پرهيزكاري وسبقت گرفتن براي انجام كارهي نيك بود و بدين گونه مردم لبنان تحقق آرمان و آرزوهاي خويش را در شخص ايشان يافتند.فرزندان شان را براي تعليم و تربيت به دست او سپردند.

تأسيس حوزه علميه الزهراء (س)در بعلبك

سيد درباره وضعيت و جايگاه زن مسلمان بسيار دورانديش بود و براي تحقق حقوق زنان و نقش تربيتي آنان صادقانه و بر اساس نگرش اسلامي گام برمي داشت. او معتقد بود كه زن در ساختار جامعه در كنار مردان نقش اساسي دارد و چنانچه حقوق او تأمين شود مي تواند در سازندگي جامعه و نسل هاي آينده و ابلاغ رسالت اسلام نقش مثبت و سازنده ايفا نمايد.بر اساس اين نگرش حوزه علميه الزهرا(س)را براي تربيت خواهران در شهر بعلبك تأسيس كرد.نامگذاري اين حوزه بنام حضرت زهرا(س)به اين علت بود، تا زنان مسلمان در خط بزرگ بانوي اسلام حركت كنند.مبلغ رفتار دخت پيامبر اسلام(ص)در جامعه باشند.شاگرد مكتب حضرت زهرا (س)باشند.در اين مسير همسر و شريك زندگي خود، ام ياسر را كه دست پرورده و فارغ التحصيل مكتب اسلام مي باشد، به عنوان مربي متعهد و مدير با تدبير، مسئوليت اداره حوزه علميه زنان را برعهده گرفت.آنگاه تعداد زيادي از دختران و خواهران ما با خرسندي و اميد به آينده درخشان سرگرم تحصيل در اين حوزه شدند.گمشده خود را در اين حوزه يافتند.وجود واقعي خود را در حوزه الزهرا (س)احساس كردند.ديري نپاييد كه حركت تبليغي بانوان با رهنمودهاي سيد عباس آغاز شد.

تأسيس تجمع علماء المسلمين در بقاع

هنگامي كه سيد عباس و تني چند از ياران احساس كردند كه امواج فتنه، وجود مسلمانان را پراكنده ساخته است وحدت كلمه علماي اسلامي و ساماندهي آنان را ضروري دانستند.سيد با همكاري علماي شيعه و سني منطقه بقاع سنگ بناي تجمع علماء المسلمين بقاع را بر زمين نهاد، تا اين نهاد نوپا با تبليغ و ايجاد ارتباطات و ديدارهاي گوناگون، پايه هاي روابط برادرانه و اخوت اسلامي را ميان جامعه مسلمان لبنان تقويت كند.سيد همراه برادران روحاني به مناطق گوناگون عزيمت مي كرد و با علماي آن ملاقات و گفت و گو مي كرد.مسئوليت هاي آنان به ويژه در روزهاي سخت و دشوار به منظور خنثي سازي توطئه هاي دشمنان را شرح مي داد.هدف توطئه هاي دشمنان و فتنه انگيزان، خاموش كردن نور خدا بود اما، مشركان از وعده خدا بي خبرند.

پيكار و جهاد خستگي ناپذير

شكي نيست كه سيد عباس همواره درد و رنج ها، مصيبت ها، فتنه هاي داخلي، توطئه هاي خارجي را شناخته بود.او به خوبي مي دانست كه هدف همه اين توطئه ها نابودي مردم لبنان است.بر اين اساس در برابر ظلم و انحراف مردانه ايستادگي كرد، و با پرورش استعدادهاي فزاينده نيروهاي متدين و پرچمداران مكتب جهاد و ارزش هاي انساني و اسلامي به كمك مردم مستضعف فلسطين شتافت.ماهيت پليد دشمن صهيونيستي و غده سرطاني را شناخته بود و همچون امام خميني(ره) بر ضرورت ريشه كني آن تأكيد مي كرد.
در اين مرحله شهر در جنوب، ميان لبناني ها و فلسطيني ها بحراني مي شود. انواع گلوله و موشك بر سر مردم شهر فرو مي ريزد.سيد به منظور خاموش كردن آتش فتنه به جنوب مي رود.در حالي مسئولان گروه هاي درگير به راحتي به خواب مي روند، چشمان سيد خواب نمي رود.حجت را بر گروه هاي متخاصم تمام مي كند.برخي گروه ها از سيد گله كردند كه چرا به جنوب رفته است.اما سيد خويشتن داري نشان داد و مردم را به حفظ آرامش فرا خواند و خشم خود را فرو بست و به بقاع بازگشت.سيد با لحن آرام و ملايم
در گوشم زمزمه كرد و گفت:«بيم دارم اين فتنه انگيزي به منظور زمينه سازي براي يورش اسرائيل باشد.براي رويارويي بايد خود را آماده كنيم».
آري، درست پيش بيني كرده بود.چند روزي نگذشت كه يورش نظامي اسرائيل به لبنان آغاز شد و سرتاسر جنوب تا بيروت و بقاع غربي و استان جبل لبنان به اشغال درآمد.معادلات و محاسبات بهم ريخت.زنگ خطر به صدا درآمد.وحشت و اضطراب سراسر وجود شهروندان لبناني را فراگرفت.افراد بسياري پس از تسليم شدن در برابر پيشروي دشمن و عقب نشيني از پايگاه هاي خود رسوا شدند. در آن روزهاي سرنوشت ساز، ورشكستگان و منافقان دلايل شكست مفتضحانه خود را توجيه مي كردند.ادعا مي كردند كه دشمن فقط با مقاومت فلسطين سر و كار دارد.چشمداشتي به لبنان ندارد.بسياري از افراد ساده لوح و كساني كه روحيه رويارويي با دشمن را نداشتند فريب اين القاء ها را خوردند.اما سيد عباس مانند چاشني در برابر افراد سست عنصر و بي تفاوت منفجر شد.در خطبه هاي نماز جمعه و در مناسبت هاي مختلف به مردم اعلام كرد:«چشمداشت اسرائيل مرزي نمي شناسد.اين يورش اولين گام در راه تأسيس اسرائيل بزرگ است.فريب افراد سست و بي اراده را نخوريد».
سيد عباس موسوي همراه نخستين گروه از يارانش در اولين دوره آموزش نظامي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شركت كرد تا همگام با همه افراد امت، خود را براي جهاد با دشمنان آماده كند.سپاه پاسداران به منظور رويارويي با تهاجم دشمن صهيونيستي با رهنمودهاي امام خميني (ره)به لبنان اعزام شده بود.سيد از آن پس در پيشاپيش عاشقان شهادت قرار گرفت و بر روحيه آنان تأثير ژرف گذاشت.شيوه انضباط و فرمانبرداري نظامي را به آنان آموخت.يونيفورم نظامي بر تن كرد و باند سرخ مزين شده به «يا مهدي ادركني»بر پيشاني نهاد.ديري نپاييد كه در پيشاپيش اولين دسته رزمندگان كه به دعوت امام خميني(ره)در روز جهاني قدس رژه رفتند، حركت كرد.آن روز اولين بار بود كه در لبنان همچون ايران راهپيمايي روز قدس برگزار مي شد.

حزب الله و مقاومت اسلامي

سيد عباس موسوي به منظور برنامه ريزي و سازماندهي امور حزب الله و مقاومت اسلامي تلاش فراواني به عمل آورد.به منظور فراهم كردن زمينه زندگي با عزت و كرامت در جامعه انگيزه ايجاد كرد. در اولين جلسه هيئت علماي لبنان در محضر حضرت امام خميني (ره)رهبر انقلاب اسلامي شركت كرد و در محضر ايشان گزارشي درباره اوضاع مردم لبنان ارائه كرد.آن حضرت را ديدم كه با نگاه مهرباني و لطف و محبت به سيد خيره شده اند.امام خطاب به هيئت لبناني فرمود:«كارتان را از صفر شروع كنيد. امروزه شرايط شما از شرايط گذشته ملت مان در زمان قيام در برابر شاه بهتر است.شاه ضمن برخورداري از قدرت نظامي در داخل كشور، قدرت هاي خارجي و شيطان بزرگ و ديگر ابرقدرتهاي جهان به او كمك مي كردند.بر خداوند متعال توكل كنيد».
ما نيز با چنين عزم و اراده اي حركتمان را آغاز كرده و اولين مباني ساختار حزب الله را پايه ريزي كرديم.در حالي كه سيد عباس موسوي اولين پيشگام اين راه بود و هنگامي كه وجود خود را در جبهه هاي حق عليه باطل ضروري مي ديد، بي درنگ به عمق جبهه ها تا سر حد مرزها مي رفت و مدت هاي زيادي را در كنار برادران مجاهد مي گذراند.از جبهه ها باز نمي گشت مگر در صورت افزايش صداهاي اعتراض آميز مردم از همه سوي كشور كه ايشان التماس مي كردند كه از جبهه ها بازگردد.آنگاه سيد متقاعد مي شد كه بازگردد زيرا، صحنه سياسي لبنان به حضور ايشان نياز مبرم داشت.سيد با روحيه اي عالي و اراده اي پولادين كه مسير مقاومت ملت را با آن ترسيم كرده بود و مجاهدان مقاومت با الهام از روحيه او بر خصم يورش مي بردند به بيروت باز مي گشت.در حالي كه چشمان مهربان و منتظر او همواره به دنبال رزمندگان به اميد ديدار مجدد با آنان بود.
سيد همواره در همايش هاي بين المللي شركت مي كرد و با انديشه هاي روشنگرانه و هدايت گرانه نداي حق خواهي سر مي داد.با قامتي استوار اهداف اسلام و آرمان فلسطين و پرچم رهبر و ولي امر مسلمين امام خميني(ره)را بر دوش مي كشيد، و با اين ابزارها بر دروازه هاي غرب مي كوبيد.با ايراد سخنراني هاي تاريخي در همايش تبين حج ابراهيمي دولت آلمان را تكان داد.به مجاهدان كشميري هنگامي كه او را در سنگرهاي مقاومت بر دوش گرفتند روحيه و نشاط بخشيد.علما و مجاهدان پاكستان از روح بلند قامت او ره توشه گرفتند و با استقامت و پايداري مسير جهاد را بر ضد اشغالگران ادامه دادند. زماني به خاك افغانستان قدم گذاشت كه ارتش متجاوز شوروي همه شهرها و روستاهاي اين سرزمين را بمباران مي كرد.موشك ها و بمب ها و جاده هاي پر پيچ و خم نتوانست مانع عزيمت سيد به افغانستان شود.مجاهدان افغانستان از فرط خوشحالي حضور سيد را در سرزمين شان باور نمي كردند.
دبير كل پيشين حزب الله در همايش هاي همياري از ملت فلسطين همواره نقش محوري داشت.رهبران جنبش هاي فلسطيني زمام امور خود را به دست او مي سپردند زيرا، آنها فلسطين را در وجود سيد مجسم كرده و در برابر طرح ها و راهكارهاي او سر تسليم فرود آورده بودند.دغدغه اوضاع بحراني و اسف بار عراق نيز همواره سيد را افسرده كرده بود.لحظه اي را كه تصميم گرفت همراه گروه هاي مجاهد عراقي وارد خاك عراق شود، فراموش نمي كنم.

ولي امر مسلمين، مقام معظم رهبري

ارتحال حضرت امام خميني(ره) در آن روزهاي سخت و سرنوشت ساز كه امت اسلام در آستانه پيروزي قرار داشت سيد را به شدت تكان داد.او انتظار داشت تا در ركاب امام پرچم انقلاب را به امام زمان(عج)بسپارد اما، مرگ قضا و قدر الهي است.سپس با آيت الله سيد علي خامنه اي، ولي امر مسلمين و جانشين امام خميني(ره)بيعت كرد و مردم را به پيروي از فرامين ايشان فرا خواند.او معتقد بود كه راه امام به وسيله مقام معظم رهبري پايدار و محفوظ مي ماند.همچنان به وحدت رهبري و مرجعيت ايمان عميق داشت و همه ويژگي هاي رهبر آگاه و شايسته را در آيت الله خامنه اي مي ديد. سيد در جريان خداحافظي با رزمندگان مجاهد مقاومت اسلامي و خانواده هاي معظم شهدا و مستضعفان، مردم را بار ديگر به پيمان بستن با ولي امر مسلمين و پيروي از رهنمودهاي ايشان و پايبندي به خط امام خميني(ره)فرا خواند.

فتنه هاي داخلي و مشكلات مردم

همه مي دانند كه سيد عباس موسوي براي خاموش ساختن آتش فتنه و اختلاف در اردوگاههاي آوارگان فلسطيني و ايجاد وحدت و يكپارچگي ميان طرف هاي درگير به تلاش هاي دامنه داري دست زد.موضع گيري ها و فراخواني هاي او براي اتحاد و كنار گذاشتن جنگ و درگيري و نشانه گيري سلاح ها به سوي دشمن صهيونيستي، همچنان در اذهان زنده است.سيد بر اين بود كه هرگونه اختلاف، حقوق ملي را ضايع كرده و خنجري در پهلوي رزمندگان مقاومت خواهد بود.او همواره براي چگونه متوقف كردن خونريزي داخلي و قطع دستان فتنه گران و خنثي سازي توطئه ها مي انديشيد.
براي بهبود اوضاع خانواده شهدا و رزمندگان مقاومت گام برمي داشت و براي محروميت و استضعاف مردم افسوس مي خورد.همواره خطاب به مردم مي گفت:«ما با مژه هاي چشمانمان به شما خدمت مي كنيم».او بر اين اساس از مناطق محروم و مسلمان نشين ضاحيه و غرب بيروت كه در فصل زمستان باران هاي سيل آسا آن را مي پوشاند و آب به خانه هاي مردم فقير و بي نواي آن وارد مي شد و مورد بي مهري و بي توجهي مسئولان قرار داشتند بازديد مي كرد و با مهر و محبت كم نظير خود از آنان دلجويي مي كرد.
در سالگشت شهادت همراه و همرزم خويش شيخ راغب حرب بيماري را ناديده گرفت تا در مراسم روز مقاومت در كنار مزار شيخ الشهداي مقاومت در شهر جبشيت در جبل عامل لبنان حاضر شود تا براي آخرين بار براي ملت و رزمندگان مقاومت كه به آنان عشق مي ورزيد و آنان نيز به او عشق مي ورزيدند سخنراني كند.
آنگاه لحظه موعود براي پيوستن به حق نزديك مي شد.با چشم خود ديدم كه همسر سيد، ام ياسر و شريك زندگي او هرگز راضي نمي شد كه همسرش را تنها بگذارد و دوست داشت در همه موقعيت ها در كنار همسرش باشد.اما نمي دانم چه شد كه اين بار فرزندش حسين را نيز همراه خود آورد.شايد مي دانست كه با لحظه موعود تنها چند ساعت بيشتر فاصله ندارد.آخرين سخنراني سيد در آستانه ديدار با معشوق بود.با همه دوستان و ياران، خداحافظي كرد و در اوج عزت و شهامت بانگ رحيل سر داد.پس سلام و درود بي پايان خدا بر سيد، روزي كه متولد شد و روزي كه با ياران خود، ام ياسر و حسين خردسال به درجه رفيع شهادت نايل آمد و روزي كه دوباره برانگيخته مي شود.ما و همه مجاهدان راه اسلام با سيد عباس موسوي پيمان مي بنديم كه راه او و راه همه شهيدان اسلام را ادامه دهيم تا آرزوي سيد به پيروزي نهايي و ظهور حضرت مهدي (عج)و برپايي دولت بزرگ اسلامي تحقق يابد.
منبع: ماهنامه شاهد ياران، شماره 40
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده