گوياسازي رمزهاي اسارت در «پايي كه جا ماند»
دوشنبه, ۰۳ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۰۰
ناصر حسيني پور نوشتن يادداشت هايش را بعد از گذشت دو ماه از آغاز اسارتش و در حالي كه بر اثر صدمات جنگ و اسارت معلول شده بود، شروع كرد. وقايع را با رمز روي زرورق سيگار، كاغذ بسته هاي سيمان و حاشيه هاي روزنامه هاي عراقي مي نوشت. حاصل اين روزنوشت ها 15 فصل كتاب «پايي كه جا ماند» شد.-
به گزارش نويد شاهد به نقل از خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، يادداشت هاي روزانه سيد ناصر حسيني پور در قالب كتاب «پايي كه جا ماند» منتشر شده است. او در اين يادداشت ها خاطرات 187 روز از 808 روز اسارت خود را روايت كرده است.
حسيني پور كتاب خود را به گروهبان عراقي، وليد فرحان، سر نگهبان اردوگاه 16 تكريت تقديم كرده و آورده است: «نمي دانم، شايد در جنگ اول خليج فارس توسط بوش پدر كشته شده باشد. شايد هم در جنگ دوم خليج فارس توسط بوش پسر كشته شده باشد. شايد هم زنده باشد. مردي كه اعمال حاكمانش باعث نفرين ابدي سرزمينش شد. مردي كه مرا سال ها در همسايگي حرم مطهر جدم، شكنجه كرد. مردي كه هر وقت اذيتم مي كرد، علي جارالله نگهبان شيعه عراقي در گوشه اي مي نگريست و مي گريست. شايد اكنون شرمنده باشد...»
وي نوشتن يادداشت هايش را بعد از گذشت دو ماه از آغاز اسارتش و در حالي كه بر اثر صدمات جنگ و اسير شدن معلول شده بود، شروع كرد. وقايع و نكاتي را كه احتمال مي رفت در اسارت دردسر ساز شود با رمز روي زرورق سيگار، كاغذ بسته هاي سيمان و حاشيه هاي روزنامه هاي عراقي مي نوشت و در لوله عصايش جاسازي مي كرد.
در شهريور 1369 و آخرين روز هاي اسارت، در بيمارستان 17 تموز در «حبانيه» فرصتي به دست آورد تا روز نوشت هاي خود را در دفترچه اي پاك نويس كند و موقع آزادي دفترچه را در بانداژ پاي معلولش به ايران بياورد. بعد از آزادي تاريخ ها، كدها و جمله هاي كوتاه را كه هر كدام گراي خاطره و اتفاق خاصي بودند گويا كرد و حاصل اين روزنوشت ها 15 فصل كتاب «پايي كه جا ماند» شد.
در روزنوشت شنبه 22 بهمن 1367 درباره وقايع اردوگاه 16 تكريت آمده است: «دهمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي بود. بچه هاي تبريز و اروميه مسابقه گذاشته بودند. در اين روزها حساسيت ها و مراقبت هاي شديدي از سوي نگهبان ها اعمال مي شد. با وجود تنگناها و كمبودهاي فراواني كه داشتيم، از چند روز پيش تعدادي از اسرا به صورت خودجوش تصميم گرفته بودند سالگرد پيروزي انقلاب را جشن بگيرند.
جشن هاي ما ساده و دور از چشم عراقي ها بود. با پيشنهاد حاج حسين شكري تعدادي از بچه ها از هفته ها قبل مقدمات لازم را فراهم كرده بودند. تلاش من براي خريد ده عدد شمع از حانوت [فروشگاه] اردوگاه بي فايده بود. مي خواستيم ده عدد شمع به مناسبت دهمين سالگرد پيروزي انقلاب از حقوق مان بخريم و شب روشن كنيم.
مسابقه فرهنگي كار يزدان بخش مرادي بود. چند سؤال در موضوع امام و انقلاب طرح شد. برندگان جايزه گرفتند. سوله هاي ديگر هم برنامه هاي مسابقات كشتي، مشاعره و تئاتر داشتند. در مسابقه كشتي بچه ها جوري وانمود مي كردند كه به حالت عادي دارند كشتي مي گيرند. روزهاي بعد كشتي گيران لو رفتند.
جوائز مسابقات را از صنايع دستي خودمان تهيه كرده بوديم و شامل كليه بند، كلاه، شال، تسبيح و ... بود. بچه ها هر چه در توان داشتند، در اختيار مسوول فرهنگي قرار داده بودند. يكي از بچه هاي آذربايجان كه ترك با سليقه اي بود، عكس امام خميني را روي پارچه سفيد دشداشه با نخ حوله و پتو گلدوزي كرده بود. نقاشي اش كار علي يماني بود. كار قشنگي بود. علي گفت: براي ما كه دسترسي به تلويزيون ايران و عكس امام نداريم، وجود يه نقاشي از امام نعمته. هر كس دلش براي امام تنگ مي شه، بياد اين نقاشي رو ببينه!
بعضي از بچه ها دوده حمام را كه از آبگرمكن هاي نفتي تهيه شده بود، با روغن مايع مخلوط كرده و با مركب آن تصوير امام را رنگ آميزي مي كردند. بچه ها با همان حقوق يك و نيم دينارشان از ماه ها قبل شيريني و شكر تهيه كرده بودند. با استفاده از شير و شكر و خميرهاي خشك شده نان، شيريني درست مي كردند. آشپزهاي حزب اللهي با وسايلي كه بچه ها تحويل شان داده بودند، شيريني مي پختند. امروز بعدازظهر دو، سه نفر از نگهبان ها، عطيه، حامد و سلوان شيريني جشن پيروزي انقلاب را خوردند. مهندس غلامرضا كريمي به آن ها شيريني تعارف كرد. سلوان به مهندس كريمي گفت: شينو مناسبت؟ (چيه مناسبتش)؟ مهندس كريمي گفت: سيدي مناسبتش، جاءالحق و زهق الباطلِ.»
كتاب «پايي كه جا ماند» در قطع رقعي و 768 صفحه با شمارگان 2500 نسخه و بهاي 140 هزار ريال از سوي انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
انتهاي پيام/
منبع : خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)
نظر شما