سيره تربيتي و عملي شهيدِ وحدت
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد: يكي از رفقا با من تماس گرفت و گفت مي خواهم به سينما و به ديدن فيلمي به نام«غازهاي وحشي» بروم. به مادرم گفتم و مادرم گفتند من نمي دانم، به پدرت زنگ بزن...
فاطمه جابري انصاري همسر شهيد:
حجت السلام محمد هادي فرزند شهيد:
موقعي كه زنگ زدم و گفتم ايشان حرفم را كه شنيدند خنديدند و گفتند:« نه پدرجان! غاز وحشي كه خطرناك است، من خودم غاز اهلي مي خرم و مي آورم خانه.» گفتم:«اين فيلم است.» گفتند:«نه پدرجان! غاز وحشي خطرناك است و گاز مي گيرد. اجازه بده من غاز اهلي برايت مي آورم.» و خلاصه مرا خلع سلاح كردند. ايشان هميشه به اين شكل رفتار مي كردند كه مخالفت علني نمي كردند و با شوخي و خنده خلاصه اجازه رفتن به من ندادند. اين نكته بيني ايشان بود كه نشان مي داد متوجه همه امور هستند و مي دانند با اينكه هشت ماه از انقلاب گذشته ولي بازهم فضاي فرهنگي جامعه ما به گونه اي نيست كه كه يك بچه راهنمايي به سينما برود.
نظر شما