سلوك علمي و عملي شهيد مصطفي خميني از كلام رهبر معظم انقلاب :
سه‌شنبه, ۰۳ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد: آنچه مي خوانيد متن گفتگويي است كه در تاريخ 20 مهر سال 1362 با رهبر معظم انقلاب در مورد سلوك علمي و عملي شهيد آيت الله سيد مصطفي خميني انجام پذيرفته و در اولين جلد از مجموعه "گفتگوهاي رياست محترم جمهوري" نشر يافته است.


 نويد شاهد: لطفاً بفرماييد شما از چه زماني و در كجا با آيت الله شهيد حاج آقا مصطفي خميني آشنا شديد؟
 بسم الله الرحمن الرحيم
آشنايي من با مرحوم حاج آقا مصطفي خميني رحمة الله عليه از دير زمان سابقه دارد، يعني از زماني كه من هنوز براي تحصيل به قم نرفته بودم ايشان را مي شناختم و با ايشان آشنا بودم. ايشان طلبه فاضلي بودند و خيلي از سال ها در تابستان براي زيارت به مشهد مي آمدند و من در مشهد ايشان را مي ديدم و مي شناختم كه شخصي فاضل و معتقد و طلبه هوشمنديست. بعد هم كه به قم آمدم، با ايشان از نزديك بيشتر آشنا شدم و اين آشنايي مجدد در قم را دقيقا به ياد ندارم از كي و كجا بوده، اما مي دانم كه در اولين ماهها يا اولين سال ورودم به قم، اين آشنايي خيلي صميمانه و گسترده شد. بارها ايشان به اتاق من كه در مدرسه حجتيه بود مي آمدند و يكي دو نفر از دوستانشان هم غالبا در اين ديدارها با ايشان بودند و من هميشه از فضل و معنويت و اخلاق اين بزرگوار محظوظ و مستفيض مي شدم.

 ايشان از نظر سجاياي اخلاقي چگونه فردي بودند؟

 ايشان اخلاقيات جالب و مخصوصي داشتند. اولا خيلي پارسا و بي اعتنا به ظواهر و زخارف دنيوي بودند و بر عكس كساني كه مثل ايشان مثلا در حوزه از معروفيتي برخوردار بودند و پدرشان متشخص و به قول معروف بين طلبه ها آقازاده بودند، در وضعيت لباس و ريش و حركات و منزل و غيره ذلك احساساتي داشتند كه آقازاده بودنشان را مشخص مي كرد، اما مرحوم حاج آقا مصطفي (ره) مطلقا رفتارهاي ناشي از آقازادگي نداشت، يعني نه لباسش و نه عبايش و نه كفشش و نه زندگي خصوصيش و نه خانه اش مطلقا هيچ بوي آن تفاخر آقازادگي را نمي داد.
آن زماني كه ايشان ازدواج كرده بود كه من اوايل ازدواجشان در قم نبودم امام (ره) از همان منزل خودشان يك حياط كوچك چهل پنجاه متري كه ظاهرا داراي دو اتاق بيشتر نبود، جدا كرده بودند و اين منزل حاج آقا مصطفي (ره) بود تا بعدها كه امام(ره) رفت و آمدشان زياد شده بود و در زمان مبارزه، از اين حياط به عنوان بيروني امام (ره) استفاده مي شد و در همان زمان، حاج آقا مصطفي خانه اي اجاره كرده بودند كه حياط خيلي متوسطي بود و ايشان زندگي خيلي محقري داشتند كه البته به خواست خودشان بود. حتي در نجف هم شنيدم همين وضع ادامه داشته تا آخر و اين اواخر يعني در هنگام بودن ايشان در نجف، اين طور زندگي كردن هم شدت پيدا كرده بود.
 از خصوصيات ديگر ايشان تواضع بود كه در بسياري از اوقات نسبت به كساني كه از خودشان، هم سناً هم پايين تر بودند، تقدم به سلام مي كردند و اصلا هيچ نشانه بزگتري كردن در ايشان مشاهده نمي شد و اين خصوصيت را هم داشت كه واقعا فوق العاده بود.
از ديگر خصوصيات ايشان اين است كه اهل معنويت و عبادت و اهل نماز شب بود. من بارها كه اتفاق مي افتاد با ايشان باشم و شب را مثلا در يك جا مي گذرانديم، تهجدشان را ديده بودم و شايد بتوانم بگويم از دفعات بسيار مكرري كه با ايشان با هم بوديم و شب را تا صبح يك جا مي گذرانديم، هيچ وقت اتفاق نيفتاد كه ايشان نماز شب نخوانده باشد. نماز شب مي خواند و اعتقادش هم اين بود در مورد نماز شب، يعني فتواي فقهي خودش اين بود كه هشت ركعت نماز شب را مي شود از هر يك از نماز هاي مستحبي مشخص ديگر انتخاب و مشخص كرد. يعني آن هشت ركعت را چون اسم مشخصي ندارد، لازم نيست ما حتما دو ركعت دو ركعت به جا بياوريم، بايد هشت ركعت بخوانيم ولو يك نماز مستحبي و مثلا اگر نماز مستحبي ديگري هم باشد كه منطبق بر اين هشت ركعت باشد مانعي ندارد و مي خواند. اهل نافله بود، اهل تهجد بود. خيلي خصوصيات اخلاقي ممتازي را من در ايشان مشاهده كردم.


شما كه از نزديك با اين شهيد والامقام آشنا بوديد ايشان را از لحاظ مسائل عبادي سياسي چگونه مي ديديد؟
 از لحاظ مسائل عبادي همان طور كه اشاره كردم مرد متعبدي بود و در اين اواخر كه من ايشان را سال ها بود نديده بودم(يعني از هنگام تبعيد ايشان به تركيه و سپس نجف، من ديگر ايشان را زيارت نكرده بودم تا هنگام شهادتشان) شنيدم كه در اين اواخر خصوصيات عباديش زياد هم شده بود. يعني اكثر روزها ايشان روزه مي گرفتند و زهد و تقواي بيشتري در حالات ايشان مشهود شده بود.
اما از لحاظ سياسي مرحوم حاج آقا مصطفي (ره) فرد فوق العاده با استعدادي بود. در هر كاري و در هر چيزي كه وارد مي شد، آن استعداد و هوشمندي فوق العاده در ايشان محسوس بود و در آن كار، خودش را نشان مي داد. در زمينه هاي سياسي، البته قبل از اين مبارزات، من از سابقه ايشان كه اهل مسائل سياسي باشند، اطلاع ندارم. اگر هم بوده من در جريان نبوده ام، اما بعد از آن كه همه روحانيت قم به تبع امام (ره) وارد ميدان مبارزه شدند و امام (ره) محور اين مبارزه قرار داشتند، ايشان هم كه فرزند امام (ره) بودند، مثل همه، وارد مقالات سياسي و مبارزه شدند و مسائل سياسي را بسيار خوب مي فهميدند.
يادم مي آيد كه ايشان بعضي از اعلاميه هاي امام(ره) را تكثير مي كرد. در همان اواخر سال 41 و اوايل سال 42 بعضي از اعلاميه هاي امام (ره) را يك معاني و تفاسيري مي كرد كه خيلي جالب و شيوا بود. آدم مي دانست كه ذوق دارد و مي فهمد كه همين جور درست است. درك سياسي خوبي داشت. البته متأسفانه دوران زندگي سياسي ايشان در ايران كوتاه بود و من خيلي نتوانستم در اين دوران ايشان را درك كنم. يك سال و نيم حدودا، از اول مبارزه يعني اواخر سال 41 تا اواسط 43، تقريبا حدود دو سال بود، همان مقداري كه من مي دانستم، بسيار درك سياسي ايشان بالا و واقع بينانه و تيز بود.

همان طور كه بر همگان روشن است، اين شهيد بزرگوار از يك استعداد خدادادي و ارثي برخوردار بود و چنان كه مي دانيد ايشان در مدت عمر كوتاهشان 26 جلد كتاب به زبان عربي نوشتند. شما لطف كنيد يك مقدار از بعد عملي ايشان را بيان كنيد.
ايشان همان طور كه اشاره شد، بسيار با استعداد بودند، مضافا بر اين كه كار علمي هم به اين استعداد افزوده شده بود و با توجه به اين كه بين ما طلبه ها از قديم گفته مي شد آن كس يا كساني كه استعداد زياد دارند به اتكاي استعدادشان خيلي اهل تلاش علمي نيستند، ايشان اين جور نبود. يعني هم مستعد و باذكاوت بود و هم كار مي كرد.
 ايشان با اينكه نشست هايي با دوستان نزديكشان داشتند و همه رفقا و دوستان مي دانستند كه حاج آقا مصطفي (ره) نشست دوستانه دارد، اما هيچ وقت اتفاق نمي افتاد كه اين نشست هاي دوستانه به كار و مطالعه و كارهاي درسي ايشان لطمه وارد كند. ايشان شب ها را تا دير وقت در اتاق خودشان مطالعه مي كرد و لذا از لحاظ علمي واقعا يك برجستگي پيدا كرده بود ودر آن سال هايي كه من به قم رفته بودم، يعني سال 37 به بعد، حاج آقا مصطفي(ره) يكي از فضلاي ممتاز قم شناخته مي شد و همه ايشان را به عنوان يك فرد فاضل مي شناختند و در برهه اي از زمان كه ايشان درس فقه امام (ره) مي آمدند، از اشكال كنندگان درس فقه امام (ره) بودند و چقدر باشكوه و جالب بود مشاهده اين پدر و پسر وقتي پدر در مسند تدريس براي حدود شايد هزار نفر طلبه تدريس مي كرد و اين پسر يكي از برجسته ترين شاگردهاي اين حوزه محسوب مي شد و همان طور كه رسم است در حوزه ها، گاهي طلبه هنگام درس به استاد اشكال مي كند و مطالبي كه به ذهنش مي رسد به عنوان اشكال بر حرف هاي استاد يا به عنوان تأييد حرف هاي استاد مي گويد و غالبا اظهار نظر مي كند.

گاهي بين استاد و شاگرد بگو مگوهايي پيش مي آمد و من كه گاهي نزديك نشسته بودم مي ديدم هنگامي كه مي خواست اشكال كند، چون غالبا عقب جمعيت مي نشست، يك جور مخصوصي روي پا نيم خيز مي شد و با صداي بلند شروع مي كرد به اشكال كردن كه خيلي منظره باشكوه و هبجان انگيزي بود. خلاصه اين كه ايشان عالم بود، فاضل بود و يقينا مجتهد و مدرس هم بود، ايشان فقط در مقولات منقول و در فقه و اصول و اين قبيل درس نمي گفت، بلكه در معقول هم استاد بود، يعني فلسفه خوانده بود و درس فلسفه مي گفت و در اين مقوله يك عده شاگرد داشت. به هر حال در آن دوراني كه ما در قم بوديم حاج آقا مصطفي يكي از چهره هاي فاضل و موفق بود. بعدها كه ايشان به نجف رفته بودند، من شنيدم توفيق كار بيشتري پيدا كرده بودند و همان طور كه شما اشاره كرديد تأليفات زيادي در فقه و اصول و تفسير دارند و اي كاش صاحب همتي پيدا مي شد تا اين تأليفات را سرجمع پيراسته كند و آن مقداري را كه براي عموم قابل استفاده است به زبان فارسي برگرداند، آن مقداري هم كه براي فضلا و علما و اهل تحقيق مفيد است به زبان عربي منتشر كند تا در مجامع علمي ان شاءالله حضور آن شهيد عزيز عالم تأمين شود.
لطفا در مورد مبارزات اين شهيد بزرگوار در 15 خرداد و نقش ايشان در ارتباط با قيام امام امت مطالبي را بيان كنيد.
نقش ايشان در اين زمينه به دو بخش تقسيم مي شود: يك قسمت قبل از حوادث 15 خرداد است كه ايشان به عنوان بك شخصيت فاضل، باسواد، فهيم و باذكاوت در دستگاه امام (ره) بود و اين طبيعي است كسي كه دور و بر شخصيت بزرگي مثل امام (ره) باشد و در اين حد از استعداد و هوش هم باشد، روي جهتگيري ها و روند كار مبارزه اثر مي گذارد و لذا وجود ايشان مؤثر و حضورشان در دوران مبارزه و در شور مبارزه در بيت امام (ره) هميشه مشهود است.
ضمناً لازم است همين جا اين مطلب را بگويم كه ايشان در بيت امام (ره) كه حضور پيدا مي كرد داخل جمعيت مي نشست و مثل يك طلبه بود. يعني كسي كه ايشان را نمي شناخت، تصور نمي كرد اين آدم، پسر برجسته امام (ره) و صاحب اين بيت باشد كه همه به خاطر او و به احترام او به اين جا آمده اند. از زماني كه مبارزه شروع شد، منزل امام (ره) محل رفت و آمد بود و طلاب و فضلا از تهران و كساني كه در كوران مبارزه بودند به اين خانه مرتب در رفت و آمد بودند و اعلاميه هاي امام(ره) كه تكثير مي شد و پلي كپي شده اش به بيت امام(ره) مي آمد، آنجا بين افراد توزيع مي شد. لذا در داخل خانه امام(ره) و بيروني آن خيلي فعاليت انجام مي گرفت و هر وقت ما آنجا مي رفتيم كه غالبا هم از هر فرصتي استفاده مي كرديم و هر روز تقريبا منزل امام (ره) مي رفتيم، آنجا محل بحث بود و بحث هاي سياسي مي شد، يعني يك كانون مبارزه بود كه البته خود امام(ره) در ميان جمع نبودند، اما در اتاق خودشان ملاقات هايي با ايشان انجام مي گرفت و اين ملاقات ها گاهي خصوصي و گاهي هم عمومي بود.

 اما منهاي ملاقات با امام(ره)، اين جمع در بيروني امام (ره) مرتب حضور داشتند و حاج آقا مصطفي هم در اين جمع بود. من از خاطر نمي برم آن منظره نشستن حاج آقا مصطفي(ره) را، بر خلاف غالب ابناي آقايان علما و بزرگان كه معمولاً يك حالت صاحبخانگي و همكاري و محور شدن پيدا مي كنند و افراد را به خودشان جذب مي كنند و با تحكم در بين آن بيوتي كه ما آن وقت ها مي ديديم، يك چنين چيزهايي معمول بود، ولي مطلقاً از حاج آقا مصطفي(ره) در بيت امام (ره) با آن همه شلوغي و رفت و آمد و رونقي كه اين بيت داشت چنين چيزهايي مشهود نبود، در حاليكه حضور ايشان در آنجا محسوس بود، چنانكه خط مي داد و رأي و نظر مي داد و قاعدتاً با امام(ره) هم لابد صحبت مي كرد و ماها هم كه مرتب به آنجا رفت و آمد داشتيم، هميشه نظراتش را مي شنيديم، به اين معنا كه بحث مي كرديم و هركس يك چيزي مي گفت.

ايشان هم صاحب نظر بود.
اما نقش ديگر ايشان بعد از حادثه 15 خرداد بود. ايشان راوي و شاهد نزديك حادثه بود. هنگامي كه امام (ره) را دستگير كردند، اولين كسي كه فريادش را بلند كرد و مردم قم را در جريان گذاشت و اين فرياد رساي حاج آقا مصطفي(ره) بود كه مردم را برانگيخت و آن ها به هوش آمدند و بيدار شدند و فهميدند كه چه حادثه اي واقع شده و امامشان را برده اند. البته من آن وقت قم نبودم ، يعني در مأموريت بودم تا مسائل قم را در منبر بيان كنم، اما شنيدم مردم در صحن قم جمع مي شدند و چند نفراز طلبه هاي فعال و جوان مبارز و همچنين چند نفري از كسبه قم كه به نام و نشان معروف هستند، اينها آن اجتماع را از لحاظ شعار و غيره هدايت مي كردند و كمك مي كردند و در اين بين حاج آقا مصطفي (ره) مي آمدند روي منبر و حضور ايشان در صحن، آن هم در حالي كه از در و ديوار خون و آتش مي باريد و بوي مرگ مي آمد، واقعاٌ حركت عجيبي بود. به طوري كه نقل مي كنند مردم را به هيجان آورده بود و كانون مبارزه از همانجايي شروع مي شد كه حاج آقا مصطفي (ره) در صحن و در ميان جمعيت حاضر مي شد.
 خلاصه اينكه كه حاج آقا مصطفي (ره) ، اين مرد شجاع، حقاً و انصافاً اين شايستگي را داشت كه ما او را فرزند يك چنين مرد عظيم و چهره بزرگي بدانيم و شجاعتش را هم داشت كه در موضع پسر امام (ره) ظاهر بشود، چنانكه بعدها هم به همين خاطر به زندان رفت و مدتي زندان بود. به نظرم بعد از حادثه 15 خرداد يا بعد از تبعيد امام (ره) بود كه ايشان مدتي هم در زندان بودند. حتي آن مدتي كه در قم بودند، دستگاه شديداً روي ايشان حساسيت داشت به حدي كه از وجود حاج آقا مصطفي (ره) خائف بود. زندان رفتن هم بر ايشان تأثيري نگذاشت چون حاج آقا مصطفي (ره) آدمي نبود كه از زندان بشكند، بلكه زندان او را هر روز آبديده تر مي كرد، لذا دستگاه مجبور شد ايشان را تبعيد كند، يعني در تمام مدتي كه امام (ره) بعد از 15 خرداد بازداشت شدند و پس از بازداشت ايشان را آوردند در منزلي كه در آن منزل با همه خانواده شان تقريباً محصور بودند، حاج آقا مصطفي (ره) هم در خدمت امام (ره) بود.
من خاطره خيلي لذت بخشي از سال 42 دارم و آن اين است كه من از زندان آزاد شده بودم و خيلي مشتاق بودم كه بروم امام (ره) را زيارت كنم. آمدم با زحمت منزل امام (ره) را كه در قيطريه شميران بود پيدا كردم. وقتي رسيدم آنجا ديدم پاسبان ها آنجا هستند و نمي گذارند كسي خدمت امام (ره) برود. خيلي ساده به پاسبان ها گفتم كه من از زندان آزاد شده ام و شاگرد امام (ره) هستم و اصرار كردم كه مي خواهم بروم ايشان را زيارت كنم. يكي از آن ها مخالفت و ديگري موافقت كرد. بالاخره پس از اصرار زياد با ده دقيقه ملاقات موافقت كردند. گفتم باشد و تا بيت امام (ره) با عجله دويدم و در زدم. حاج آقا مصطفي (ره) در را باز كرد. ديدن حاج آقا مصطفي (ره) در آنجا بعد از مدتي كه ايشان را نديده بودم خيلي برايم جالب بود. رفتيم خدمت امام (ره). دقايقي خدمت امام (ره) بودم و آمدم بيرون و قدري هم با حاج آقا مصطفي(ره) صحبت كردم و بعد آمدم. به هر حال ايشان خدمت امام (ره) بودند كه اين جزو آن لحظات حساس زندگي امام (ره) محسوب مي شود. بعد هم كه امام (ره) را به تركيه تبعيد كردند، سال هاي متمادي در خدمت امام (ره) بودند تا هنگام شهادت.
والسلام عليه و رحمه الله و بركاته.

 منبع: شاهد ياران شماره 12
انتهاي پيام/ز
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده