نخستين شهيد بيداري اسلامي؛ صادق گنجي:
سه‌شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد: ازدواج كه كرد، نامه نوشت:«مادرجان فكر نكنيد من زن گرفته ام و شما را فراموش كرده ام. مِهر شما بر من بيشتر شده است.» سبحان را كه خدا به او داد، نامه نوشت كه فكر نكنيد من بچه دار شدم، شما را فراموش كرده ام، حالا بيشتر از قبل دوستت دارم...



به گزارش خبرنگار نويد شاهد در سالروز شهادت نخستين شهيد بيداري اسلامي رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در لاهور پاكستان؛ صادق گنجي گفته هايي از مادر ايشان خانم مرضيه خليفه عنوان مي شود:

صادق يك تكيه گاه برايم بود، هر چند (هنگام فوت پدرش) نه سال داشت و هنوز بچه بود، اما خيلي مرا راهنمايي مي كرد و دلداري مي داد. من خيلي ناراحت بودم و او مي گفت:«بزرگ مي شوم، يك روز زندگي به ما برمي گردد و جبران كارهايت را مي كنم.»



بچه هايم همه گونه مرا براي شهادتشان آماده كرده بودند. هميشه به من مي گفتند:« بايد آماده باشي كه اگر ما شهيد شديم، ناراحتي نكني. زمان انقلاب كه بيرون ميرفتند، مي گفتند اگر منافقين ما را شهيد كردند، بگو چيزي را كه در راه خدا داده ام دنبالش نمي روم، اگر بچه هايم را كشتند اشكالي ندارد. از خانه هم بيرون نمي آيي.»

وقتي خبر شهادت صادق را شنيدم، با خود گفتم الهي شكر، خدايا خودت دادي خودت هم از من گرفتي. بارها اين را گفته ام و تكراري شده، ولي خدايا خودت مي داني كه وقتي هر دوتا پسرم شهيد شدند و خبرش را به من دادند، من آه نكشيدم، حتي نگفت«آخِي»، اين يكي هم شهيد شد. فقط گفتم خدايا شكرت. چون راهي بود كه خودشان انتخاب كرده بودند و دوست داشتند شهيد شوند. خودم هر وقت سر مزار شهدا مي رفتم شرمنده مي شدم، به خاطر اينكه صادق قبل از همه آنها فعاليت هايش را شروع كرده بود. از كلاس پنجم يا اول راهنمايي مخفيانه مبارزه مي كرد. از بچگي اينطوري بود. ولي وقتي مي گفتند بچه هاي ديگر شهيد شده اند، من شرمنده مي شدم كه چگونه است كه خداوند آنها را انتخاب كرده و بچه هاي مرا انتخاب نكرده.

صادق جاي برادر، پدر و همه كس را براي من پر مي كرد. زماني كه به خانه مي آمد، تمام غم هايم را فراموش مي كردم. زماني كه ازدواج كرد، نامه مي نوشت و مي گفت:«مادرجان فكر نكنيد من زن گرفته ام و شما را فراموش كرده ام. مِهر شما بر من دو برابر و بيشتر شده است.» سبحان را كه خدا به او داد، نامه نوشت كه فكر نكنيد من بچه دار شده ام و شما را فراموش كرده ام، حالا بيشتر از قبل شما را دوست دارم. دست و صورت مرا مي بوسيد و مي گفت:«مامان هر كاري بكنم، بازهم نمي توانم محبت هايت را جبران كنم.»
منبع: ماهنامه شاهد ياران، شماره 63، نشر شاهد
انتهاي پيام/س/ع
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده