فرمانده لشكر قدس چگونه املاك بهشت را براي خود خريد
يکشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد/ شهيد حسين املاكي هنگام بمباران شيميايي در جبهه ماسك خود را به بسيجي كنار دستش مي دهد تا او را نجات دهد و خود به شهادت مي رسد.
به گزارش نويد شاهد به نقل از مشرق، «شهيد حسين املاكي خوشتمي» فرزند رحمت الله، در روستاي «كولاك محله» از توابع شهرستان لنگرود در استان گيلان به دنيا آمد. تولد او با ايام عاشوراي حسيني مصادف بود و به همين علت نام او را «حسين» نهادند.
شهيد املاكي تحصيلات ابتدائي را در دبستان «مصباح كومله» و دوره راهنمايي را در مدرسه «دكتر معين» به پايان رسانيد. ايشان هم زمان با تحصيل در دبيرستان «خدمات بهداشت لنگرود» در امور كشاورزي هم به خانواده كمك مي كرد. حسين در سال هاي آخر دبيرستان با نام امام خميني آشنا شد و مبارزات مخفي خود را عليه رژيم پهلوي آغاز كرد.
ايشان بعد از اخذ ديپلم در20/6/1359 به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي لنگرود درآمد و به عنوان مسئول «اكيپ» مشغول خدمت شد. شهيد املاكي مدتي هم مسئول «تربيت بدني» سپاه لنگرود بود.
اين شهيد عزيز با آغاز جنگ تحميلي در شهريور 1359 به همراه اولين نيروهاي اعزامي استان گيلان به جبهه هاي جنوب رفت و در سرحدات مرزي «قصر شيرين» و «سر پل ذهاب» مستقر گرديد.
شهيد املاكي از 28 خرداد تا 18 شهريور 1360 نيز به عنوان نيروي رسمي سپاه در «تيپ 25 كربلا» مشغول به خدمت شد. ايشان در سال 1361 در عمليات رمضان حضور يافت. حسين بعد از آن عمليات به همراه هفت نفر از همرزمان لنگرودي خود وارد «اطلاعات-عمليات تيپ 25 كربلا» شد و بعد از يك دوره آموزش فشرده مقدماتي جهت شناسايي به خط مقدم اعزام شدند.
«سيروس اكبري» يكي ازدوستان حسين مي گويد: «او بسيار متعبد بود و من بارها او را در نماز شب ديده بودم.»
پدر حسين نيز مي گويد: «همه شيفته اخلاق او بودند، جذابيت خاصي داشت، نهايت عطوفت و مهرباني درايشان بود.»
املاكي، در مدت حضور در جبهه در عمليات هاي متعدد از جمله «ثامن الائمه» ، «فتح المبين» ، «بيت المقدّس» ، «رمضان» و «محرم» شركت داشت.
اين شهيد بزرگوار در سال 1361 با خانم زهرا محرمي ازدواج كرد و مراسم عروسي آنها در مسجد محل برگزار شد. بيش از دوازده روز از ازدواجش دوباره به جبهه برگشت. در 19 آبان 1362 اولين فرزند ايشان، «مرضيه» متولد شد و او حدود پنج ماه پس از تولد دخترش موفق به ديدن او گرديد. در سال 1364 دومين فرزندش نيز «راضيه» به دنيا آمد.
شهيد املاكي از 14 تير 1361 تا 20 تير 1364 در لشكر كربلا حضور داشت و در بدو امر مسئول «محور يكم اطلاعات-عمليات» و پس از عمليات محرم مسئوليت «واحد اطلاعات-عمليات لشكر 25 كربلا» را عهده دار شد. در اين مدت نيز در واحد اطلاعات، در عملياتهاي زنجيره اي «قدس 1 و 2» نقش بسزائي داشت.
در سال 1364 به تشخيص فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب، نيروهاي مازندران و گيلان از هم جدا شدند. «تيپ ويژه قدس» كردستان با ماموريت درون مرزي عليه ضد انقلاب در منطقه عمومي كردستان و آذربايجان غربي تشكيل شد و اين ماموريت به سپاه استان گيلان واگذار گرديد. در نتيجه حسين املاكي به پيشنهاد فرماندهان سپاه به «تيپ ويژه قدس» پيوست. او با تلاش بسيار نيروهاي اطلاعاتي پراكنده در يگان هاي مختلف را جمع آوري و واحد اطلاعات-عمليّات تيپ را سازماندهي كرد.
بعد از انجام عمليات «والفجر 8» در منطقه عمومي فاو ساير همرزمانش از جمله سرداران شهيد «مهدي خوش سيرت» و «حسين رضوانخواه»، وارد تيپ قدس شدند و به او پيوستند. آن ها فرماندهي گردان هاي پياده را عهده دار شدند و تيپ ويژه قدس دررديف يگانهاي منظم سپاه قرارگرفت و ماموريّت هاي آفندي برون مرزي نيز به اين تيپ محوّل گرديد.
املاكي عمليات «والفجر 9» را در منطقه سليمانيه طرح ريزي كرد. پس از مدت كوتاهي تيپ به لشكر52 قدس ارتقا يافت و عمليات «كربلاي 2» را در منطقه عمومي حاج عمران طرح ريزي و اجرا كرد. املاكي پس از انجام عمليات هاي «كربلاي 2 و 4» در عمليّات «كربلاي 5» شركت داشت و با حفظ سمت، فرماندهي محور عملياتي را در جزيره «باورين» عهده دار بود. او اين نقش را به خوبي ايفا كرد تا جايي كه نيروهاي لشكر وارد شهرك «دوئيجي» عراق شدند. او در اين عمليّات از ناحيه فك به شدّت مجروح شد و براي درمان در بيمارستان «توتونكاران» رشت بستري گرديد اما با اصرار فراوان از بيمارستان ترخيص شد و با همان حال به سوي مناطق جنگي حركت كرد. در سال 1365 نيز براي چندمين بار جراحت برداشت كه يك بار به بيمارستان امير اعلم انتقال داده شد.
در همين سال بود كه «سلمان» سوميّن فرزند اوهم به دنيا آمد.
املاكي با توجّه به شايستگي هايي كه از خود نشان داده بود به عنوان فرمانده «تيپ يكم لشكر قدس» و پس از مدت كوتاهي با حفظ سمت، به «قائم مقامي فرماندهي لشكر قدس گيلان» انتخاب شد.
ايشان ماموريت هاي آفندي را دنبال مي كرد و مستقيماً به همراه گردان هاي رزمي فرماندهي عمليات را به عهده داشت. با انجام موفقيّت آميز عمليّات «نصر4» ارتفاع «زازيله» و شهر «ماووت» عراق را آزاد كردند. حسين در اين عمليّات بر اثر اصابت تركش از ناحيه دست راست مجروح شد ولي با همان حال در خطوط مقدّم باقي ماند.
در اواسط سال 1366 به هنگام انجام ماموريتي به اتفاق سردار شهيد «فرهاد لاهوتي» فرمانده گردان سلمان، دچار سانحه رانندگي گرديد. در اين سانحه فرهاد لاهوتي به شهادت رسيد و او در حالي كه به شدت مجروح شده بود با هليكوپتر به بيمارستان منتقل گرديد و بعد از بهبودي نسبي بار ديگر به سوي جبهه ها برگشت.
شهيد املاكي دركسوت فرماندهي لشكر در عمليّات «بيت المقّدس6» شركت كرد و بعد از آن در عمليات «والفجر10» در منطقه عمومي «سيد صادق» و «شانه دري» حضور داشت. با شكستن مقاومت نيروهاي عراقي در 9 فروردين 1367 دشمن بعثي، براي پيشگيري از تداوم عمليات رزمندگان اسلام، با انواع سلاح هاي شيميايي منطقه را مورد حمله قرار داد كه بر اثر آن تعدادي از رزمندگان به شهادت رسيدند.
در اين هنگام ، حسين متوجه رزمنده اي شد كه ماسك ضدّ شيميايي نداشت، به سرعت ماسك خود را به او داد اما خود به همراه ديگر يارانش، همچون «محمّد اصغري خواه» فرمانده گردان كميل، «دكتر محمّد جيبي پور» و «سيّد عباس موسوي» و ... پس از حدود هفتاد و پنج ماه حضور در جبهه به شهادت رسيد.
آزادگاني كه در عمليّات «والفجر10» به اسارت رفته بودند ، مي گويند: «اكثر فرماندهان عراقي در برخورد اوليه به هنگام بازجويي، از آخرين وضعيت حسين املاكي سوال مي كردند و در پي كسب خبر درباره او بودند.»
پيكر شهيد املاكي به زادگاهش انتقال يافت و در آنجا به خاك سپرده شد.
از وي به هنگام شهادت دو دختر به نام هاي مرضيه -پنج ساله- و راضيه -سه ساله- ويك پسر به نام سلمان –دوساله- به يادگار مانده است.
* مقام معظم رهبري در بين جوانان استان گيلان در وصف اين شهيد عزيز فرمودند:
«شهيد املاكي شما؛ (جانشين لشكر قدس گيلان)، كه توي ميدان جنگ شيميايي زدند و خودش هم آنجا در معرض شيميايي بود. بسيجي بغلدستش ماسك نداشت، شهيد املاكي ماسك خودش را برداشت بست به صورت بسيجي همراهش! قهرمان يعني اين! البته هر دو شهيد شدند. هم املاكي شهيد شد و هم آن بسيجي شهيد شد اما اين قهرماني مانند اينها كه از بين نمي روند. زنده اند، هم پيش خدا زنده اند، هم دردل ما زنده اند و هم در فضاي زندگي و ذهنيت ما زنده اند.»
نظر شما