navideshahed.com

رمز ماندگاری گفتمان شهید رئیسی، مردم‌داری و حضور میدانی است

رمز ماندگاری گفتمان شهید رئیسی، مردم‌داری و حضور میدانی است

دکتر یعقوب سلیمانی در نشست ستاد بزرگداشت شهید آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی و دیگر شهدای خدمت گفت: مهم‌ترین محور در فعالیت‌های پیش‌رو، نگاه تبیینی و مردم‌محور است. مردم‌داری، حضور میدانی، صداقت در عمل، ساده‌زیستی و خدمت خالصانه از ویژگی‌های بارز شهید آیت‌الله رئیسی بود که باید به عنوان الگو در جامعه معرفی شود. این مفاهیم کلیدی نه تنها باید در قالب برنامه‌های فرهنگی و رسانه‌ای تبیین شوند، بلکه لازم است به گفتمان غالب در حوزه خدمت‌رسانی عمومی تبدیل شوند.
از «شیخ شهید» ما تو یادآر...

از «شیخ شهید» ما تو یادآر...

در بیت علم و فقاهت و تقوی، در خانه مجتهدی عارف بدنیا آمد که استاد اخلاق و عرفان «امام» بود. «شیخ مهدی» فرزند «آیت الله شاه آبادی بزرگ»، درس مبارزه با ظلم را هم مثل پرهیزکاری و خلوص و معرفت، از پدر آموخته بود. او همسنگر سالهای سخت مبارزان نهضت روحانیت بود و همسفر زندان و تبعید حلقه حواریون نزدیک روح الله (ره) که پس از پیروزی هم کرسی نمایندگی نتوانست مانع از حضورش در جبهه های عشق و شرف و شهادت شود. «جزیره مجنون»، معراجگاه اصحاب خیبری عاشورا بود و قرارگاه وصال «شیخ شهید»

شهیده زینب کمایی؛ دختری با قلبی به وسعت ایثار

در میان ستارگان درخشان آسمان ایثار و شهادت، نام دختری نوجوان می‌درخشد که در کوتاه‌ترین سال‌های زندگی‌اش، بلندترین قله‌های ایمان و شجاعت را پیمود. زینب کمایی، دختر ۱۴ ساله‌ای که با انتخاب آگاهانه مسیر حق، به نمادی از بصیرت و استقامت در برابر ظلم تبدیل شد. در روز دختر، بازخوانی زندگی این شهیده نوجوان و آثاری که در نشر شاهد درباره او منتشر شده‌اند، فرصتی است برای زنده نگه‌داشتن یاد و راه دخترانی که الگوی تمام‌قد غیرت و ایمان‌اند.
زیر لب گفت: «الهی رضا برضائک» و جان داد!

زیر لب گفت: «الهی رضا برضائک» و جان داد!

قهرمان کردستان، فاتح لانه جاسوسی شیطان، شیر «طریق القدس»، خورشید «بیت المقدس»، در آخرین لحظات، در داخل آمبولانس، مرتب زمزمه می‌کرد: «الحمدالله، الحمدالله، الهی رضا برضائک، تسلیما بقضائک، مطیعا لامرک». زمانی که آمبولانس به پشت خط رسید، «غلامحسین بسطامی» در حال از هوش‌رفتن بود. آخرین جملات او اصرار از مولا و امامش حضرت صاحب الزمان (ع) بود که در این آخرین لحظات جدایی روح از بدن، بدیدارش بیاید. می‌گفت: «مهدی جان! الهی که قربانت بروم! بیا تا ببینم‌ات آقاجان» چندین بار این جمله را تکرار کرد و... الی الرفیق الاعلی!