دانش‌آموز شهیدی که به جبهه رفت تا درس عشق را بیاموزد

دانش‌آموز شهیدی که به جبهه رفت تا درس عشق را بیاموزد

پدر شهید تعریف می‌کند: روزی پسرم غلام به من گفت؛ می‌خواهم به جبهه بروم. در پاسخ به او گفتم؛ پسرجان، بشین درست رو بخون. اما او در جواب گفت؛ اونجا هم درس‌های زیادی هست. با همین جمله‌ منو قانع کرد تا اجازه رفتنش را بدهم.
ای ملت ایران، دست از یاری ولایت فقیه برندارید

ای ملت ایران، دست از یاری ولایت فقیه برندارید

شهید «غلام جعفرزاده» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: ای پدر و مادرم و ای خویشان من و ای ملت ایران این را بدانید که اگر ما کشته شدیم دست از یاری امام برندارید، اگر امام را رها کردید مثل مردم کوفه می‌شوید که امام حسین(ع) را تنها گذاشتند.
خون من رنگین‌تر از خون هم‌کلاسی‌هایم نیست

خون من رنگین‌تر از خون هم‌کلاسی‌هایم نیست

برادر شهید تعریف می‌کند: برادرم به پدرم گفت؛ اگر شما رضایت‌نامه را امضا نکنید، خودم امضا می‌کنم و به جبهه می‌روم؛ چون خون من از دوستان و همکلاسی‌هایم رنگین‌تر نیست. من هم وظیفه دارم در جبهه حضور پیدا کنم و از وطنم دفاع کنم.