به گزارش نوید شاهد مازندران، شهید «حسین علی مهرزادی» فرزند کریم در دى ماه سال ۱۳۳۰ در خانواده اى کارگرى در شهرستان بهشهر به دنیا آمد. به مدت دو سال و دو ماه فرماندهى سپاه گنبد را به عهده داشت و در روز بیست و دوم اسفند ماه ۱۳۶۴ در محورام القصر فاو به شهادت رسید. پیکر این شهید در بهشت فاطمه (ع) بهشهر به خاک سپرده شد.

چند خاطرهای از شهید «حسین علی مهرزادی»
مادر شهید میگوید:غرور و قدرت بالایى داشت و خستگى جبهه و جنگ را با خود به منزل نمى آورد. وقتى مى پرسیدیم در جبهه چه مسئولیتى دارى؟ مى گفت: «بسیجى هستم.» در طول زندگى همیشه اهل کار خیر دستگیرى از دیگران بود.
به افراد فقیر خیلى علاقه داشت و با آنها رفت و آمد خانوادگى برقرار مى کرد. اگر براى شخصى گرفتارى پیش مى آمد تا آنجا که توان داشت کمک مى کرد. خواهرش مى گوید:
براى یکى از فرزندانم قبل از اینکه به جبهه برود لباس دامادى خریده بودم. وقتى که او شهید شد حسینعلى قبل از ما اطلاع یافت و مرتب از شهادت صحبت مى کرد. سپس لباس دامادى را از من گرفت و به یک مستحق داد.
دختر شهید میگوید: وقتى که از جبهه به مرخصى می آمد با ما بازى مى کرد و ما را به گردش مى برد. خیلى به درس ما اهمیت مى داد. با اینکه خیلى کم به خانه مى آمد ولى هر وقت مى آمد در حق ما پدرى مى کرد و به تمام کارهاى ما رسیدگى مى کرد. در مسایل درسى خیلى سختگیر بود. روزى در درس ریاضى نمره هجده گرفتم، مسئله اى را که بلد نبودم حل کرد و کمى دعوا کرد که چرا نمره کم گرفته ام. بعضى وقتها بعد از عصبانیت با ما صحبت مى کرد، نصیحتهایش به دلم مینشست و دعواهایش شیرین بود. یادم هست اولیاى مدرسه اجازه نمى دادند پرتقال با خود به مدرسه ببریم. روزى به مدرسه آمد و به مسئول مدرسه گفت: با نمایش به بچه ها یاد بدهید که بچهها پوست پرتقال را بر زمین نریزند نه اینکه محدودیت ایجاد کنید. به مادرم خیلى علاقه داشت و به او خیلى احترام مى گذاشت، چون هر دو معلم بودند همدیگر را خوب درک مى کردند و با هم مشکلى نداشتند. یادم نمى آید که روزى با هم دعوا کرده باشند.
انتهای پیام/