نبض غیرت در قلب مشهد؛ از فروشنده خوش‌روی «سعدی» تا گیمر نوجوان، همه پای کار ایران

به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، در هیاهوی زندگی روزمره و در میان شلوغی یکی از قطب‌های اقتصادی مشهد، خیابان سعدی، گاهی این سوال در ذهن جوانه می‌زند که در ورای دغدغه‌های معیشتی و روزمرگی‌ها، قلب مردم برای ایران چگونه می‌تپد؟ در روز‌هایی که دشمنان با جنگ ترکیبی و رسانه‌ای، سعی در القای ناامیدی دارند، به میان مردم رفتیم تا در یک گفتگوی بی‌پرده، روایتگر داستان همدلی و اقتداری باشیم که ریشه در خون شهدا و غیرت ایرانی دارد. از جوانی که با لبخند قطعات الکترونیکی می‌فروشد تا نوجوانی که برای خرید دسته بازی آمده، همگی یک حرف مشترک داشتند: «ایران، خط قرمز ماست.»

نبض غیرت در قلب مشهد؛ از فروشنده خوش‌روی «سعدی» تا گیمر نوجوان، همه پای کار ایران

هر کدام از ما یک قطعه‌ایم برای ایران
وارد یکی از پاساژهای خیابان سعدی می‌شویم. پشت پیشخوانی پر از مقاومت و خازن، جوانی خوش‌رو به نام «علی» با حوصله به سوالات مشتریان پاسخ می‌دهد. لبخند از لبانش نمی‌افتد. وقتی از او درباره واکنش مردم در خصوص جنگ تحمیلی ۱۲ روزه می‌پرسیم، با همان لبخند، به بُرد الکترونیکی در دستش اشاره می‌کند و می‌گوید:
«ببینید، ایران عزیز ما هم مثل همین برد الکترونیکی پیچیده‌ است. هر کدام از ما مردم، یک قطعه‌ایم. فرقی نمی‌کنه یک مقاومت کوچک باشی یا یک آی‌سی بزرگ. اگه یک قطعه بلنگه یا بسوزه، کل سیستم مختل می‌شه. موقع خطر و جنگ، ذات ایرانی ما فعال می‌شه. همه می‌فهمن که باید بهترینِ خودشون باشن تا دستگاه اصلی که اسمش "ایران" هست، از کار نیفته. اون ۱۲ روز همه ما شدیم یک قطعه واحد و با تمام توان کار کردیم.»
علی نظرش را در مورد شهدا اینگونه بیان می‌کند: «شهدا قطعات طلایی این بُرد بودند. اون‌ها خودشون رو فدا کردند تا اتصالی‌های بزرگ رو برطرف کنند و نگذارند این دستگاه بسوزه. ما مدیونشون هستیم.» و پیشنهادش به هم‌نسلانش این است: «تو این روزها که جنگ، جنگ اقتصادی و فرهنگیه، هرکس کارش رو درست و با وجدان انجام بده، بزرگترین کمک رو به کشور کرده. هوای همدیگه رو داشته باشیم، این همون همدلیه.»

نبض غیرت در قلب مشهد؛ از فروشنده خوش‌روی «سعدی» تا گیمر نوجوان، همه پای کار ایران

 دفاع از وطن یعنی تعمیر زخمی که دشمن زده
کمی آن‌طرف‌تر، «استاد رضا»، تعمیرکار بااخلاق و قدیمی محل، با ذره‌بین روی یک دستگاه حساس خم شده است. دستانش با دقت و وسواس کار می‌کنند. از او می‌پرسیم اگر جنگی دیگر اتفاق بیفتد، مردم چقدر پای کار انقلاب و میهن هستند؟ سرش را بلند می‌کند و می‌گوید:
«ما تعمیرکاریم. وقتی یک دستگاه خراب به دست ما می‌رسه، دنبال مقصر نمی‌گردیم، دنبال راه‌حل می‌گردیم تا درستش کنیم. اگه کشور هم خدای نکرده به مشکلی بخوره، ما ملت باید تعمیرش کنیم، نه اینکه منتظر باشیم یکی دیگه از راه برسه. دفاع از وطن هم یعنی همین؛ یعنی تعمیر کردن زخمی که دشمن به پیکر کشور زده. من شک ندارم که این مردم، از هر قشری، بهترین تعمیرکاران دنیا برای وطن خودشون هستن.»
استاد رضا با احترام از شهدا یاد می‌کند: «شهدا نگذاشتند دستگاه اصلی از دست بره. اون‌ها با خونشون قطعاتی رو حفظ کردند که اگه نبود، امروز چیزی برای تعمیر کردن نداشتیم. اون‌ها حافظان اصالت این خاک بودند.» پیشنهاد او برای مردم ساده و عمیق است: «هرکس در هر شغلی که هست، کارش رو درست و صادقانه انجام بده. به خدا قسم، همین کار درست انجام دادن، خودش یک نوع دفاع از میهنه.»

نبض غیرت در قلب مشهد؛ از فروشنده خوش‌روی «سعدی» تا گیمر نوجوان، همه پای کار ایران

 اقتدار کشور مثل اعتبار یک برند است
«محمدجواد»، جوانی پرانرژی است که نمایندگی فروش قطعات خودرو را دارد. او نماینده نسل جدیدی از کارآفرینان است. دیدگاه او نسبت به اقتدار و همدلی، نگاهی مدیریتی است:
«اقتدار کشور مثل اعتبار یک برند می‌مونه. باید سال‌ها براش زحمت کشید. شهدا با خونشون و دانشمندان ما با تلاششون، این برند رو به اینجا رسوندن. همدلی مردم هم مثل شبکه توزیع و خدمات پس از فروش ماست. هرچی این شبکه قوی‌تر و هماهنگ‌تر باشه، کالا (یعنی امنیت و آرامش) بهتر به دست همه مردم می‌رسه. در زمان جنگ، این شبکه توزیع به اوج کارایی خودش می‌رسه، چون همه می‌دونن اگه این برند زمین بخوره، همه ما با هم زمین خوردیم.»
او درباره شهدا می‌گوید: «شهدا بنیان‌گذاران این برند پرافتخار بودند. ما وظیفه داریم از این میراث حراست کنیم.» پیشنهاد او به جوانان، رنگ و بوی اقتصادی دارد: «جنگ امروز، جنگ اقتصاده. هر جوانی که یک کسب‌وکار راه میندازه، یک ایده جدید برای تولید میاره، یا از کالای ایرانی حمایت می‌کنه، یک سرباز تو این جبهه‌ست. باید جبهه اقتصادی رو قوی کنیم تا دشمن نتونه از این راه ضربه بزنه.»

نبض غیرت در قلب مشهد؛ از فروشنده خوش‌روی «سعدی» تا گیمر نوجوان، همه پای کار ایران

ایران تیم ماست، شهدا لجندهای بازی بودند!
در میان مغازه‌ها، «امیرحسین»، نوجوانی ۱۶ ساله، با هیجان در حال بررسی دسته‌های بازی است. شاید در نگاه اول، دنیای او با مفاهیمی مثل جنگ و دفاع فاصله داشته باشد، اما پاسخ خلاقانه‌اش همه را شگفت‌زده می‌کند. وقتی نظرش را می‌پرسیم، با ادبیات نسل خودش پاسخ می‌دهد:
«ما تو بازی‌های آنلاین تیمی  یاد گرفتیم که برای بردن باید همه با هم باشیم. فرقی نمی‌کنه کی امتیاز بیشتری می‌گیره ، مهم اینه که در آخر، تیم برنده بشه. ایران، تیم ماست! شهدا هم اون لجندهای بازی بودند که راه رو برای ما باز کردن و سخت‌ترین مرحله‌ها رو رد کردن تا ما بتونیم بازی کنیم.»
با اطمینان ادامه می‌دهد: «اگه جنگ بشه، شاید مدل جنگیدن ما فرق کنه. ما هم بلدیم چطور 'پشتیبانی' بدیم، چطور تو فضای مجازی بجنگیم و چطور برای تیممون فداکاری کنیم. هدف همه‌مون یکیه: پیروزی تیم ایران. 
هیچکس دوست نداره تیمش ببازه.»
پیشنهاد امیرحسین به هم‌سن‌وسال‌هایش هم در همین فضا بود: «بچه‌ها، تو فضای مجازی حواسمون به حرف‌های دشمن باشه. اون‌ها می‌خوان تیم ما رو از داخل خراب کنن. اونجا هم یه میدون جنگه. باید هوای تیممون رو داشته باشیم.»
پایان گزارش/
خبرنگار : سید مهدی امیری