وصیت‌نامه شهید «محمد نوکی»
شهید نوکی در بخشی از وصیت‌نامه خود نوشته است: «از شما می‌خواهم بر مرگم عزاداری نكنيد كه عزاداری و گريه و سياه پوشيدن سزاوار مولايم حسين(ع) است. روز شهادتم را عزا مپنداريد كه مدت‌ها انتظار چنين روزی را می‌كشيدم.»

نوید شاهد: شهید «محمد نوکی» فرزند «غلامرضا»، 3 تیرماه 1342 در بیرجند دیده به جهان گشود. این شهید والامقام 2 خرداد 1363 در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض شهادت نائل آمد. بخش‌هایی از وصیت‌نامه شهید را به بهانه سالگرد شهادتش می‌خوانیم.

روز شهادتم را عزا مپندارید

بسمه تعالی

به درستی كه انسان هميشه در زيان و خسارت است مگر كسانی كه به خدا ايمان آورده و اعمال شايسته انجام دهند.

ضمن عرض سلام به محضر مبارک حضرت بقيه‌الله ارواحنا له الفدا و سلام به امام بزرگوارمان. سلام بر شهيدان راه استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی

من بر اساس رسالت و مسئوليتی كه در برابر انقلاب اسلامی كه خون‌بهای هزاران شهيد و مجروح است، به خدمت سربازی آمدم تا اينكه با دادن خونم درخت اسلام را كه با خون جوانان رشد كرده است آبياری نمايم.

اكنون كه به خواست پروردگار متعال اين افتخار نصيبم گرديده تا در جبهه‌های حق عليه باطل با دشمنان خدا به مبارزه بپردازم لازم دانستم اين واجب شرعی(وصيت‌نامه) را به انجام برسانم.

زمانی اين نامه را می‌نويسم كه خود را در مقابل خدا تنهاترين تنهاها احساس می‌كنم كه بيش از پيش به نصرت و يارى او نيازمندم. در زمانی اين را می‌نويسم كه خود را گناه‌كار و او را بخشنده‌ترين مى‌بينم و بالاخره در زمانی اين را می‌نويسم كه تنها اميدم را او می‌دانم و تنها از او ياری می‌جويم و بس.

بار پروردگارا! مرا در راهی كه قدم نهادم ياری بنما و توفيق خدمت‌گزارى به آستانت را نصيبم گردان.

خداوندا! تو را به يگانگی‌ات سوگند می‌دهم ببخش گناهانم را و بيامرز مرا و پدر و مادرم را.

بارالها! آنچنان لطفی در حق من بنما كه در آخرين لحظات حياتم نام تو را بر زبان داشته باشم.

پيام من به برادران سرباز، سپاهی و بسيجی اين است كه اگر به درجه رفيع شهادت نائل شدم از شما تقاضا دارم در اولين وقت مرا به خانه پدر مهربانم برسانيد.

پدر و مادر بسيار عزيزم! من براى اسلام و ايران جنگيدم و كشته شدم. امكان دارد اتفاقی واقع شود كه جنازه من به دست شما نرسد، به خاطر اينكه مرا از دست داده‌ايد ناراحت نباشيد، گريه نكنيد كه مرگ حق است و روحم در آن دنيا آزرده می‌شود.

من كسی نيستم كه بخواهيد برای من گريه كنيد و من خود را شهيد نمی‌دانم چون مقام شهيد خيلی بالاتر از آن است. از شما می‌خواهم بر مرگم عزاداری نكنيد كه عزاداری و گريه و سياه پوشيدن سزاوار مولايم حسين(ع) است. روز شهادتم را عزا مپنداريد كه مدت‌ها انتظار چنين روزی را می‌كشيدم.

پدر بزرگوارم، مادر عزيزم، برادران و خواهران مهربانم! مرا ببخشيد كه شما را بسيار اذيت كردم، حلالم كنيد و برايم دعا كنيد كه بسيار محتاج دعايم.

از برادران و خواهران خود می‌خواهم كه به پدر و مادر خود احترام بگذارند كه عزيزتر از آنها در دنيا وجود ندارد.

در خاتمه از خدا يک چيز می‌خواهم و آن اين است كه صبر زيادی به پدر و مادرم بدهد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده