به مناسبت سالروز نیروی دریایی منتشر شد:
شهید «غلامحسین ملک پور» اولین شهید شهرستان خلخال بود که در ناوچه مهران به شهادت رسید.

اولین شهید خلخال در ناوچه مهران به شهادت رسید

به گزارش نوید شاهد اردبیل، شهید غلامحسین ملکپور، فرزند میکائیل و ربابه غفاری، بیست و یکم بهمن ماه سال 1329 (ه.ش) در یک خانواده مذهبی و متدین و آشنا به مبانی مقدس اسلام از طبقه کم درآمد و مستضعف و از نظر معنوی بسیار غنی در شهر خلخال دیده به جهان گشود. ایشان دومین فرزند از پنج فرزند خانواده بود که به عنوان اولین شهید خلخال در ناوچه مهران به شهادت رسید.

دوران کودکی

دوران طفولیت وی در دامان پر مهر مادر و در سایه پدری متدین که خانواده اش را فقط با هشت تومان دستمزد روزانه کارگری خود، روزی می داد، می گذشت. به همراه برادر و خواهرش در حیاط خانه شان با بازی‌های کودکانه، مشق زندگی می‌کرد و از آن دوران، مهر و عطوفت در ذاتش هویدا بود. کودکی، مهربان و با احساس که با محبت‌اش در دل همه جا کرده بود.

دوران ابتدایی

 با رسیدن به سن هفت سالگی در سال 1336 تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ی سعدی خلخال آغاز کرد و توانست با موفقیت این دوران را پشت سر بگذارد. هر چند بسیار سخت بود و شرایط اقتصادی بد خانواده، محدودیت‌های زیادی برای ادامه تحصیل ایجاد می کرد. اما با حمایت خانواده و با علاقه‌ای که داشت موفق به گذراندن این دوره شد.

دوران متوسطه و استخدام در نیروی دریایی ارتش

برای ادامه تحصیل در دوره ی متوسطه (در آن زمان دوره ی راهنمایی نبود) در دبیرستان سمیه (پهلوی سابق) ثبت نام کرد و با عشق و علاقه تحصیلاتش را دنبال نماید. ایشان در حالی به تحصیلش می پرداخت که در ایام تعطیلات در کوره‌های آجرپزی به کارگری برای تأمین هزینه تحصیل و کمک به امرار معاش خانواده می پرداخت. با اینکه در درس و مشقش زرنگ و ساعی بود، اما وجود مشکلات مالی خانواده و عدم تمکن مالی سبب شد قبل از اتمام دوره متوسطه درس را رها ساخته و با مدرک سیکل به استخدام نیروی دریایی ارتش درآید.

آموزش در بندر انزلی

 بعد از استخدام در ارتش برای گذراندن آموزشهای مقدماتی، عازم بندر انزلی شد و حدود 2 سال در این شهر برای گذراندن آموزش های دریایی پرداخت. در آموزش جزو بهترین ها بود و توانست با نمره عالی این دوران را به اتمام برساند.

ازدواج در انزلی و انتقال به تهران

در بیست و یک سالگی و در سال 1350 در بندر انزلی از یک خانواده مذهبی و مقید به شریعت اسلام همسری انتخاب کرد و در آن ایام مراسم عروسی و عقد و ازدواج در کمال سادگی برگزار گردید. غلامحسین بعد از تشکیل خانواده ی جدید به تهران انتقال یافت و حدود 2 سال نیز در تهران مشغول خدمت شد و در آنجا ضمن خدمت سرافرازانه به میهن خویش، موفق شد تحصیلاتش را ادامه دهد. به جهت داشتن هوش بالا و علاقه ی وافر به تحصیل و کسب علوم روز آن زمان همه ساله در آزمونهای مربوط به علوم دریایی ارتش موفق به کسب مقام اول شد بطوری که دوبار پیشنهاد شد که برای گذراندن دوره های تخصصی در کشورهای خارجی من جمله کشور سوییس اعزام شوند که عشق به وطن و علاقه به خانواده باعث شد که از قبول آن پیشنهادات خودداری نماید.

انتقال به آبادان و خرمشهر

سال 1352 برای انجام خدمت از تهران به آبادان و خرمشهر منتقل شد و به همراه خانواده در آنجا سکونت گزید.
در طول چندین سال خدمتش همچون دوران نوجوانیش هیچ وقت پدر و مادر را فراموش نکرد و به آنها محبت و عشق می ورزید و برای آنها پول می فرستاد و سالیانه یک بار برای تجدید دیدار با خانواده به خلخال می آمد.

انقلاب اسلامی و ارادت و علاقه به امام خمینی(ره)

با شروع انقلاب اسلامی در سال 1357 قلب غلامحسین در عشق به وطن و خط رهبر و امامش حضرت امام خمینی(ره) بیشتر می تپید. در تمامی دیدارها و گفت و شنودها با اطرافیانش سفارش می کرد که همواره مدافع خط امام (ره) و یاران انقلابی آن حضرت باشند. از آن تاریخ به بعد رغبت و تلاشش جهت خدمت به وطن، بیش از پیش شد و صراحتاً بیان می کرد که امیدوار است خداوند خدمات گذشته اش را از عمرش به حساب نیاورده و بعد از انقلاب تحت رهبری پیامبر گونه امام امت بتواند خدمات ارزنده‌ای که اجر و پاداش بیشتری خواهد داشت به کشور عزیزش انجام دهد. علاقه زائد الوصفی به امام امت (ره) داشت و دستوراتش را با گوش جان می شنید و به آن عمل می کرد. 

آغاز جنگ تحمیلی 

با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در سال 1359 و واقف بودن غلامحسین از تحولات مملکت به خلخال آمد و مادرش را با خود به آبادان برد.
برادرش می گوید:
"احتمال شروع جنگ بود. برادرم به خلخال آمد و والده را با خود به آبادان برد تا اینکه در غیابش که ماهها نمی توانست به خانواده اش سر بزند، شاید سرپرست و حامی فرزندانش باشد. از طرفی وقتش بود که چهارمین فرزندش به دنیا بیاید. بالأخره بعد از چند روز به سه فرزندش با اسامی نیلوفر، علیرضا و حمیدرضا یک نوزاد دختر که نامش را ندا گذاشتند افزوده شد.
غلامحسین؛ مادر، زن و چهار بچه قد و نیم قد را برای دفاع از کیان اسلامی در دیار غربت گذاشت و به طرف آبهای نیلگون خلیج فارس حرکت کرد.

خاطرات جنگ از زبان اکبری، همرزم شهید


  غلامحسین انسانی وارسته، مؤمن به انقلاب و اسلام بود و در بدو جنگ تحمیلی با اینکه در مرخصی استحقاقی بود، هنوز مدت ده روز از مرخصی اش باقی مانده بود و ارتش هم احضارش نکرده بود در حالیکه جمعی ناو بهمنشیر بود وقتی با او صحبت کردم گفت: بایستی مرخصی را رها و به ناوچه مهران بروم، پرسیدم چرا مهران تو که جمعی ناو بهمنشیر هستی گفت: ناو بهمنشیر در اسکله است و غیر فعال، الان موقع جنگ است و وقت دفاع از دین و انقلاب و مملکت و کشور نیاز به من و امثال من دارد.
داوطلبانه مرخصیش را در سو یکم شهریور1359 لغو کرد و عازم بندر امام شد و به ناو نقدی پیوست و از آنجا به طرف ناوچه مهران حرکت کرد. کاملاً به خاطر دارم هنگام خداحافظی از ناو نقدی با تکان دادن دستش گفت: من شهید می شوم امیدوارم ایران اسلامی آینده روشن داشته باشد، مواظب فرزندانم باشید.
با اعزام غلامحسین به پهنه دریا و مستقر شدن بر روی ناوچه مهران، بمباران شهرهای مرزی از طرف نیروهای بعث عراق آغاز شد و دستور تخلیه شهرها صادر شد. اما برای خانواده ای که سرپرستش نبود. کار بسیار سختی بود که به خلخال بر گردند. بالاخره بعد از کلی آوارگی به خلخال رسیدند در حالیکه هیچ خبری از غلامحسین نداشتند.

شهادت

  قدرت مانور ناوچه مهران در آبهای نیلگون خلیج فارس و در دفاع از میهن اسلامی کاملاً مشهود بود اما در تاریخ بیست و نهم مهر 1359 مورد اصابت راکت هواپیما های عراقی قرار گرفت و چندین نفر از پرسنل آن به شهادت رسیدند. استوار دوم نیروی دریایی ارتش، غلامحسین ملک پور نیز در سن سی سالگی بعد از چهارده سال خدمت افتخار آمیز به میهن عزیزش در این حادثه به درجه ی رفیع شهادت نائل شد. شهید غلامحسین ملک پور اولین شهید شهرستان خلخال در جنگ تحمیلی بود که پیکرش به زادگاهش انتقال یافت و بر دوش امت شهید پرور خلخال با شکوه و عظمت خاصی تشییع و در گلزار شهدای خلخال در تاریخ دوم آبان 1359 به خاک سپرده شد.

 

 

انتهای پیام/

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده