گفت‌وگو با جانباز هفتاد درصد؛
جانباز هفتاد درصد «عباس الطافی» بیان می کند: «برای اسلام، برای پیروزی جمهوری اسلامی بود که از جانمان گذشتیم و این انقلاب با مشقت و شهدای زیادی به دست آمد که باید قدر این انقلاب را دانست.»

مصاحبه

نوید شاهد البرز؛  این روزهای ایران برای برخی، روزهای فراموشی هزینه‌هایی است که بابت این انقلاب و اقتدار داده‌ایم، در این گفت وگو قصد داریم یادآور شویم که چه جان‌ها رفت و چه جسم‌ها جانباز شد تا ایران پایدار بماند.
جانباز «عباس الطافی» از جانبازان دوران انقلاب است که در زمان شکل‌گیری انقلاب اسلامی به درجه جانبازی رسید. نوید شاهد البرز گفت‌وگویی با این جانباز دارد که تقدیم مخاطبان می‌کند.  
 
*نوید شاهد: حاج آقا خودتان را برای مخاطبان نوید شاهد معرفی کنید.
 
جانباز: جانباز هفتاد درصد «عباس الطافی» هستم. سال 1324، در تهران به دنیا آمدم. من فرزند اول هستم و سه تا برادر دارم. پدرم بازنشسته راه آهن بود. سال 56 استخدام شرکت نفت شدم. از اوایل انقلاب در تظاهرات و اعتصابات شرکت می‌کردم.


*نوید شاهد: یعنی فعالیت سیاسی را از همان سال 56 شروع کردید؟

جانباز: بله، همان اوایل انقلاب که تظاهرات شروع شده بود، خود امام خمینی(ره) هم فرمودند شرکت نفت در این پیروزی انقلاب سهم بسزایی داشت. پالایشگاه تهران و بازاری‌ها نقش مهمی داشتند.

*نوید شاهد: قبل از اینکه در شرکت نفت فعال شوید، فعالیت سیاسی نداشتید؟

جانباز: من اوایل انقلاب بود که در شرکت استخدام شدم و هم‌زمان با استخدامم در تظاهرات شرکت می‌کردم.

*نوید شاهد: انگیزه اصلی شما از شرکت در تظاهرات چه بود؟

جانباز: هدف ما پیروزی انقلاب بود، آنچه امام فرموده بودند که سربازها فرار کنند، شرکت‌‌ها اعتصاب کنند، ما با این هدف که انقلاب به پیروزی برسد، فعالیت می‌کردیم.


*نوید شاهد: در پیروزی انقلاب چه چیزی تاثیرگزار بود؟

جانباز: هدف پیروزی انقلاب بود و گفته امام خمینی(ره) که جمهوری اسلامی بر سر کار بیاید. ناامنی بود، بالاخره ستم‌ستیزی و آزادی زندانی‌های سیاسی، هدف جمهوری اسلامی بود که به پیروزی رسید. ظلم و ستم شاه به گوش همه می‌رسید؛ در هیئتی‌ها، در بازاری‌ها که از ستم شاه می‌گفتند، همین چیزها اثرگذار بود.

*نوید شاهد: شما تنها فرد خانواده بودید که در این زمینه‌ها فعالیت می‌کردید؟

جانباز؛ بله، برادرم در نیروی زمینی ارتش بود که با چمران تو کردستان رفت و آمد می‌کرد. 

 *نوید‌‌شاهد: قبل از جانبازی متاهل بودید؟
جانباز: همان اوایل که ما ازدواج کردیم انقلاب به وقوع پیوست. همه جا شلوغ بود. من یک دختر شش ماهه داشتم که قطع نخاع شدم و دخترم هم اکنون ازدواج کرده است و سه فرزند دارد.

*نوید شاهد: چه زمانی به درجه جانبازی رسیدید؟
جانباز: دو ماه قبل از پیروزی انقلاب،‌ آذرماه 57 بود.


*نوید شاهد: آن روز چه اتفاقی افتاد؟ 

یک روز که برای ادامه اعتصابات از پالایشگاه نفت تهران عازم اداره مرکزی شدیم که آنجا تحصن کنیم، جلوی اداره مرکزی مانع ورود ما شدند. ما پشت در پالایشگاه چادر زده بودیم شب آنجا می‌خوابیدیم، اعتصاب غذا کرده بودیم تا اینکه تیراندازی شروع شد. آن لحظه که درگیری شروع شد، ما جلوی اداره مرکزی نزدیک پُل حافظ بودیم. داشتیم می‌رفتیم که نیروهای ژاندارمری، شهربانی آنجا جمع شده بودند.‌ شلوغ شد و گاز اشک‌آور زدند که من از ناحیه کمر تیر خوردم. گیج شدم روی زمین افتادم. خواستم برخیزم که دیدم نمی‌توانم فقط چون با بینی خورده بودم زمین خون آمده بود، هر کاری کردم دیدم نمی‌توانم بلند شوم. ما را از زمین بلند کردند و در یک پیکان انداختند و به بیمارستان بردند. آنجا هم بلافاصله عکس گرفتند و به انگلیسی گفتند پاراپلژی (فلج کامل اندام) است و من قطع نخاع شدم. گلوله را هم خارج نکردند چون احتمال می‌دادند دستم هم از کار بیفتد. به همین دلیل سال‌هاست که به این شکل باقی مانده است.


*نوید شاهد: با آلام جانبازی چگونه کنار آمدید؟

نوید شاهد: اوایل که همه می‌گفتند خوب می‌شوی و امیدواری می‌دادند، بعد از یک مدتی یک سری کتاب درباره قطع نخاع خواندم. متوجه شدم که من باید با این مریضی کنار بیایم. سعی کردم با ورزش بدنم را قویتر کنم البته قبلاً هم ورزش می‌کردم.


*نوید شاهد: چه ورزشی را انجام می دادید؟
جانبازی: وقتی سالم بودم ورزش‌های سنگین می‌کردم؛ مثل کشتی و بوکس. بعد از آن به خودم گفتم امثال من زیاد هستند و همان حالت خوابیده ورزش می‌کردم. ولی چند سالی هست که ناراحتی قلبی گرفتم و دیگر نمی‌توانم ورزش کنم. حتی بیشتر از یکی دو ساعت نمی توانم روی ویلچر بشینم.

*نوید شاهد: به نظر شما عامل تاثیرگذار بر ایده و افکار جوان‌ها چه بود؟
جانباز: انقلاب برای اسلام، براب کلمه اسلام و پیروزی جمهوری اسلامی بود که الحمدلله این پیروزی با مشقت و شهدای زیادی به دست آمد که باید قدر این انقلاب را دانست. درست، الان ما مشکلات داریم ولی آن چیزی که می‌خواستیم را به دست آوردیم.
 
*نوید شاهد: هیچ وقت پشیمان نشدید؟
جانباز: پشیمان ولی خوب موقعی که آدم می‌خواد این‌طور زندگی کند. ناراحتی‌هایی پیش می آید، کارهایی که نمی‌تواند انجام بدهد و نمی‌تواند ناراحتش می‌کند وگرنه پشیمان نشدم.

*نوید شاهد: چه انگیزه موجب حفظ روحیه‌‌ شما شد؟
جانباز: به دلیل اینکه انقلاب به پیروزی رسید و مردمی که 99 و نیم درصد به اسلام و جمهوری اسلامی رای دادند.

*نوید شاهد: از شرایط راضی هستید؟
جانباز: اگر بگم ناراضی‌ام که درست نیست چون من سه دهه با جانبازی زندگی کردم، باید باهاش کنار بیایم. درست که مشکلات اقتصادی هست ولی باید ساخت و مراقب سواستفاده دشمنان بود.

 حرف پایانی

جانباز: من آرزوی صحت و سلامتی برای کسانی که برای اعتلای کشورمان تلاش می کنند و روزهای خوب و خوش برای آینده این مملکت دارم.
 
انتهای پیام/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده