خاطره خودنوشت شهید میرزایی «6»
شهيد «عبدالنبی ميرزایی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «مدت سه روز در پادگان بوديم و بعد به واحد تخريب تيپ احمدبن موسی(ع) اعزام شديم و در مناطق پل ذهاب و بعد از 19 روز ماندن...» متن کامل خاطره ششم این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
 
عملیات بستان، بارش باران و یاران زخمی
به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «عبدالنبی ميرزایی» 15 فروردين سال 1341 در خانواده‌ای مذهبی و کشاورز در روستای نرمون بردنگان شهرستان ممسنی ديده به جهان گشود. 7 ساله بود که راهی مدرسه شد و تحصيلات ابتدايی را در زادگاهش، دوره راهنمايی را در قائميه و تحصيلات دبيرستان را در نورآباد ممسنی به پایان رساند.

سال 1360 در حالی که 19 ساله بود به صورت داوطلبانه به جبهه‌ جنوب شتافت و در عمليات آزادسازی بستان شرکت کرد. با عشق و علاقه ای که به سپاه پاسداران داشت به عضويت اين نهاد درآمد. سال 1362 ازدواج کرد که حاصل آن سه فرزند بود.

او در طول جبهه فرماندهی گردان امام حسين(ع) تيپ 46 الهادی(ع)، مسئوليت محور آبادان، فرمانده گردان کميل (تخريب) را بر عهده داشت. پس از پذيرفتن قطعنامه 598 او ماموريت پاکسازی منطقه را بر عهده گرفت. پس از انجام چند مأموريت 9 مهر ماه 1370 در پاکسازی نهر خين با انفجار مین مجروح شد که منجر به قطع دو دست از ناحيه مچ و از دست دادن دو چشم و از بين رفتن لاله و پرده گوش چپ و قريب به 300 ترکش در بدن شد. وی سرانجام 14 مهرماه 1383 پس از تحمل 13 سال رنج و مشقت در شيراز داشت به شهادت رسید.

بیشتر بخوانید: مطالعه زیر چراغ فانوس و جانبازی از عملیات والفجر 8 خاطره«5»

خاطره خودنوشت «6» : اعزام به واحد تخريب، تيپ احمدبن موسی(ع)

بسم الله الرحمن الرحيم مورخه 26 خرداد 1363 تاريخ اعزام الی 30 تیر 1363 اعزام از شيراز، بعد اصفهان، بعد همدان، بعد قصرشيرين که بعد از رسيدن ما را به پادگان ابوذر بردند و مدت سه روز در پادگان بوديم و بعد به واحد تخريب تيپ احمدبن موسی(ع) اعزام شديم.

در مناطق پل ذهاب و بعد از 19 روز ماندن در تيپ احمد بن موسی(ع) به طرف آذربايجان غربی حرکت کرد و از شهر باختران و کامياران و سنندج که ناهار ظهر در سنندج خورديم و بعدازظهر ديوان دره گذاشتيم و به سقز رسيديم و شب در پادگان اعزام نيرو سقز خوابيديم.

فردای آن روز ساعت 7 صبح به طرف بوکان حرکت کرديم و حدود ساعت 9 الی 9:30 به بوکان رسيديم و اول شهر به سه راهی رسيديم که از سمت شمال شرقی بوکان راه ما بود. جاده دست راست سه راهی را طی نموديم و بعد از 500 متری که از شهر گذشتيم به قبرستان آنها رسيديم و وارد منطقه نظامی شديم.

حدود 30 کيلومتر از بوکان به طرف سد اميرکبير حرکت کرديم و در پادگان شهيد ناصری کاظمی که مقر تيپ بود مستقر شديم که اطراف ما را آب های سد اميرکبير احاطه نموده بود و با جمعی از برادران نورآباد ممسنی در واحد تخريب بوديم. مورخه 20 مرداد 1363 نوشته شده عصر ساعت 7 غروب مدت مأموريت 6 ماه بود.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده