نامه‌ای به همسر؛
جانباز ۷۰ درصد سید اسماعیل سیادت در نامه‌ای به همسرش می‌نویسد: «همسرم! تو فرشته نجات من در اوج سختی و فشار‌های روحی، روانی و اقتصادی بودی. در کتب لغت در معنی ایثار این‌گونه نوشته است: «چیزی که بر وجود شیء دیگر دلالت دارد، یعنی مقدم داشتن غیر بر خود»؛ اما در میدان حال این واژه در برابر زنانی معنا می‌گردد که همچون زینب اسطوره‌ساز ایثار هستند.»

ایثار مصداق زنانی است که همچون زینب اسطوره‌ساز ایثار هستند

به گزارش نوید شاهد سمنانجانباز ۷۰ درصد سیداسماعیل سیادت بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۴۱ در شهرستان سمنان چشم به جهان گشود. پدرش میرامین نام داشت. پاسدار بود. با شروع جنگ تحمیلی به جبهه اعزام شد. ۷۶ ماه در جبهه‌های نبرد حضور داشت. در عملیات‌های طریق‌القدس، رمضان، کربلای پنج و مرصاد با اصابت ترکش به پا، کمر، شکم، دست، چشم و سر مجروح شد و در عملیات خیبر با بمباران شیمیایی دشمن بعثی شیمیایی شد.

 

نامه سید اسماعیل سیادت به همسرش:

ایثار، مصداق زنانی است که همچون زینب اسطوره‌ساز هستند

به نام یگانه صاحب دل‌های عارف، پرستوی افکارم را در آسمان دلم به پرواز درمی‌آورم تا در کشور دلم به دنبال شهر واژه‌ها بگردد؛ واژه‌هایی که وجود نورانی تو را وصف کنند. بعد از گشت بسیار، این پرستو در شهری به نام احساس به زمین می‌نشیند و در خیابان‌های این شهر قدم می‌زند تا به خیابان امید می‌رسد در این خیابان خانه‌ای سراسر نور پرستو را به سوی خود می‌کشاند، بر سر درِ این خانه نوشته شده است: «خوشا به حال آنان که آزادانه در این دنیا زندگی می‌کنند، خوشا به حال آنان که زبان طبیعت را می‌فهمند، خوشا به حال آنان که محبت بر پلک‌هایشان سنگینی می‌کند و تبش دست‌هایشان نبض عاطفه را به ما نشان می‌دهد.» این خانه به من می‌گوید: «بنویس برای کسی که ناقوس قلبش آهنگ محبت می‌نوازد» و حال بر آنم که برایت بنویسم: «سلام، سلامی به سرخی چشمان اشکبار، سلامی به زیبایی اندیشه‌های سبز، سلامی از سر صدق و صفا.»

همسر محبوبم سلام! چرا نمی‌توانم دوست داشتن را یک کلمه معمولی بدانم؟! برای من این کلمه کلمه ایست ملکوتی که اگر بین دو انسان به کار برده شود نشانه پیوند دو احساس ملکوتی است که هرگز بین آن دو فاصله‌ای نیست حتی جسم‌هایشان هم نمی‌توانند مانعی بین آن دو انسان باشند که آن‌ها دل‌هایشان، افکارشان و زبانشان یکی است.

باور کن کلمات نمی‌توانند در برابر آن همه مهر، توفیقات، محبت و ایثارت به سخن آیند. همین که به گذشته‌های خودمان فکر می‌کنم و آن زمانی که در جبهه بودم و تو تازه عروسی در خانه‌ام بودی من هنوز تو را نمی‌شناختم و هرچند هنوز هم برایم ناشناخته هستی، شاید اغراق کرده باشم در هرصورت رمز و راز‌های گرانقدری در وجودت داری که در جریان زندگی مشترکمان نمایان می‌شود و مرا غافلگیر می‌کند و به وجد می‌آورد. تو در آن روز‌های پر التهاب جنگ مرا در سفر به جبهه مشتاقانه مشایعت می‌کردی و برایم از استقامت و صبر می‌گفتی؛ انگار تو نیز در کنارم بودی و با دشمن بعثی می‌جنگید‌ی! هنوز نامه‌هایی که برای من ارسال می‌کردی و مرا تشویق به ماندن در جبهه می‌نمودی در ذهنم تداعی می‌کنم. وقتی که در عملیات‌های مختلف شرکت می‌کردم و مجروح می‌شدم در بیمارستان به ملاقاتم می‌آمدی و ناباورانه به من خیره می‌شدی؛ با سکوت و چشم‌های پر از محبتت درس‌های بزرگی را به من می‌آموختی و مرا نسبت به زندگی امیدوار می‌ساختی.

وقتی دوباره عزم جبهه و جنگ می‌کردم تو با تمام مشکلات بار مرا تحمل می‌کردی و کانون خانواده را گرم نگه داشته و در نگهداری، تربیت، پرورش و تعالی فرزندانم در نبود من کوشا بودی. برایم مثل روز روشن است که تو سنگ صبور من هستی و من از پس پاسخ گفتن مهربانی‌هایت بر نمی‌آیم. بعد از جنگ با تمام کمبود‌های زندگی ساختی و هیچگاه دم بر نیاوردی و مرا به جهت نداشتن بعضی چیز‌ها سرزنش نکردی یا مرا وادار نکردی که از بعضی عقاید و مقاصد معنوی دست بردارم حتی به صبوری و پایداری تشویقم کردی و گفتی که باید از آرمان‌های الهی و اسلامی حمایت کنم و در راه حق گام بردارم از اینکه با اخلاق پسندیده و فاطمه گونه‌ات همراهی‌ام کردی متشکرم و از اینکه در زندگی به اسوه گرانقدری، چون حضرت فاطمه زهرا (س) اقتدا کردی و می‌کنی خوشحال و خرسندم.

‌می‌دانم که تربیت اسلامی و صحیح و سالم سه فرزند در کنار تحصیل در دانشگاه، تدریس و کار کردن در سپاه بسیار سخت است، ولی تو از پس تمام این‌ها برآمدی و مرا در کنار تمام مسائل و مشکلات، تشویق به درس خواندن و ورود به دانشگاه کردی که بازهم ممنون و متشکر تو همسر خوبم هستم. تو همیشه در زندگی با من با درک نیازهایم و توانایی‌هایت توانستی تکیه گاه محکم و استواری برای من باشی، تو در من اعتماد به نفس ایجاد کردی که توانستم ادامه تحصیل بدهم و مدرک کارشناسی را اخذ نمایم.

تو بار‌ها با ایمان و صدق و صفایت در جهت رفع تدریجی آثار معلولیت جسمی و روحی به من کمک کرده‌ای و کانون خانواده را پر از عشق، صفا، محبت، امید و نشاط کرده‌ای و با ایمانت به من عارفانه زیستن و عاشقان مردن، اصول معرفت و در یک کلام اتصال به عالم معنا که هدف زندگی است آموختی. تو دارای سیرتی زیبا، طبعی لطیف، احساس زیبا و شایسته و مطلوب در برخورد با یک معلول بودی؛ در تمام شرایط زندگی با من یار و همراه و غمخوار بودی و در مشکلات مقاوم و در مقابله با آن‌ها واکنش سریع و درست از خود نشان دادی، تو بار‌ها در امورات شخصی‌ام که توان انجام دادن آن برای من ممکن نبود کمکم کردی. تو در من حسن اعتماد و سخت کوشی ایجاد کردی که با توجه به معلولیت بالایم هیچگاه دچار ناملایمات، چالش‌ها و سختی‌ها نشوم و اصلاً نگذاشتی که درد برمن غالب شود و درد‌های مرا مسکن بودی؛ تو به من یاد دادی که همیشه نیمه پر لیوان را ببینم و با نگاه مثبت و خوب خود سعی کردی راه‌های صعب‌العبور بر من آسان گردد.

همسرم! تو فرشته نجات من در اوج سختی و فشار‌های روحی، روانی و اقتصادی بودی. در کتب لغت در معنی ایثار این‌گونه نوشته است: «چیزی که بر وجود شیء دیگر دلالت دارد، یعنی مقدم داشتن غیر بر خود»؛ اما در میدان حال این واژه در برابر زنانی معنا می‌گردد که همچون زینب اسطوره‌ساز ایثار هستند، زنانی که چون تو غم دوری از خانواده را سال‌های متمادی تحمل کرده‌اند. با کدام کلمه و کلام می‌توانم این همه فداکاری، ایثار، وفا، وقار، عزت نفس، سازگاری و تفاهم تو را سپاس بگویم. خدا را سپاسگزارم که سعادت داشتن همسری مومن و خوش اخلاق به من عطا فرموده است. همسرم در وصف تو باید بگویم که تو مخاطب تاریخ هستی، پر از محبت هستی، مایه افتخار هستی، تو مثل دریا سخاوتمند و بیکرانه‌ای، مثل خورشید درخشانی، مانند بهار سرفراز و پرطراوتی، تو اسوه مقاومت هستی. تو پا به پای من به پیش رفتی و عاشقانه کوله‌بار مشکلات را به دوش کشیدی و با دست‌های توانمند خود صفحه زندگی را نقش و نگار دادی و با قبول مسئولیت‌های مهم و حساس، یک زندگی پر از امید، نشاط و سرشار از موفقیت را برای من و فرزندان من تحقق بخشیدی و کانون خانواده را پر از عشق و محبت کردی.

تو تبلور علمی ایثار و گذشتی، تو با تلاش و صبر بی‌انتهای خود جراحت‌های جسم و روح جانبازی را التیام بخشیدی و با عمل خویش منتهای اخلاص، ایمان، صبر، ایثار و مقاومت را جلوه‌ای زیبا بخشیدی و فاطمه‌وار در مسیر زندگی در مقابل با مصائب و رنج‌های بی‌شمار، مبارزه خستگی ناپذیر و وصف‌ناشدنی‌ای کردی. با خردمندی و تدبیر گره‌گشای بسیاری از مشکلات و در جهت رفع تدریجی آثار معلولیت من در تکاپو بودی. در اوج ایثار و صبر کانون خانه را گلستان، آکنده از عطر گل‌های محبت صفا و صمیمیت ساختی. تو از بهار آمده‌ای با کاروانی از شقایق و کوله‌باری از گذشت و صمیمیت، از بهار آمد‌ه‌ای با دامنی از شکوفه‌های امید و نسیمی روشنتر از آفتاب. کرامتت از مرز عشق گذشته و حدیث صبوری‌ات زبان‌های قاصر را به تحسین واداشته. تو از بهار آمد‌ه‌ای تا با بهار سرود صبر و استقامت را بخوانی. تو شایسته‌تر از آنی که می‌پنداری. دستان ایثارگرت نهال انسانیت را آبیاری کرد و چشمانت درس گذشت و فداکاری را به همه آموخت. رفتارت چه زیبا درس می‌دهد و قصه ایثار تو بی‌ادعاست.

همسرم! تو از بانوی بزرگ اسلام و از اقیانوس علمی مربیان نمونه بشریت بهره برده‌ای. در رنج‌ها و مرارت‌ها، شخصیتی مستحکم، استوار و شکست ناپذیر از خود ساختی. از حضرت زینب (س) درس مبارزه و ظلم‌ستیزی، حرکت و قیام در دفاع از حریم اسلام، دفاع از اصل اصیل امامت و ولایت، حمایت از مکتب شجاعت، شهامت، ایثار و فداکاری، فصاحت و بلاغت را آموختی. امیدوارم بتوانم محبت‌هایت را جبران کنم و از خداوند متعال عمری با عزت همراه با سربلندی برایت خواستارم و از خداوند می‌خواهم هیچگاه خانه ما را از وجود پر مهرت خالی نکند تا من و فرزندانم از محبت‌های تو بهره‌مند شویم و در آخر فقط می‌توانم بگویم همسرم سپاس، همسرم سپاس.

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده