وصیت شهید محمود آبرودی؛
شهید محمود آبرودی در وصیت نامه خود خطاب به جوانان و آیندگان نوشته است: «به جوانان وطن توصیه می کنم که بر خروشند و به رهبری این رهبر کبیر، پرچم اسلام را در سرتاسر جهان برپا کنند. ای جوانان و دوستانم! همه مسئولیم در برابر ملتهای تحت ستم فلسطین و لبنان و عراق برخیزیم و بکوشیم تا با یاری الله آنها را از زیر یوغ چپاول گران نجات دهیم. ما که از این بیشتر از دستمان ساخته نبود! حالا نوبت شماها است؛ چون که این انقلاب به گردن ما مخصوصا جوانها سهم عظیمی دارد که اگر این انقلاب وجود پیدا نمی کرد، بدبخت بودیم. پس خدا را شکر کنیم که با بوجود آمدن این انقلاب، جلوی راه بدبختی ها گرفته شد».

ما از این بیشتر از دستمان ساخته نبود، حالا نوبت شماها است!

به گزارش نوید شاهد خراسان رضوی، شهید محمد آبرودی، در روز دهم آذرماه 1341 در روستای آبرود مزینان از توابع شهرستان داورزن به دنیا آمد. پدرش عباس و مادرش سلیمه نام داشت. او تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت.

محمد آبرودی در هنگام حمله دشمن متخاصم بعثی از سوی سپاه در جبهه حضور یافت و پس از رشادت های بسیار در روز چهاردهم اسفند ماه 1362 در مهاباد بر اثر اصابت ترکش و گلوله به شهادت رسید.

اکنون مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهداي روستاي گفت، شهرستان زادگاهش قرار دارد.

شهید محمود آبرودی در وصیت نامه خود خطاب به جوانان و آیندگان نوشته است: «به جوانان وطن توصیه می کنم که بر خروشند و به رهبری این رهبر کبیر، پرچم اسلام را در سرتاسر جهان برپا کنند. ای جوانان و دوستانم! همه مسئولیم در برابر ملتهای تحت ستم فلسطین و لبنان و عراق برخیزیم و بکوشیم تا با یاری الله آنها را از زیر یوغ چپاول گران نجات دهیم. ما که از این بیشتر از دستمان ساخته نبود! حالا نوبت شماها است؛ چون که این انقلاب به گردن ما مخصوصا جوانها سهم عظیمی دارد که اگر این انقلاب وجود پیدا نمی کرد، بدبخت بودیم. پس خدا را شکر کنیم که با بوجود آمدن این انقلاب، جلوی راه بدبختی ها گرفته شد».

در ادامه متن وصیت نامه این شهید والامقام را مطالعه می نمایید:



بسم الله الرحمن الرحيم

خدایا شهادت را نصيب من گردان که شیرین ترین مرگها است.

 

وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ

«هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندار؛ بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده
می شوند.»

 

با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی قلی و با سلام به شهدای راه حق و آزادی، چند کلمه ای به عنوان وصیت نامه می نویسم.

من پس از پایان تحصیلات متوسطه و با عشق و علاقه ای که داشتم، به سوی این مکان مقدس راهی شدم؛ چون عشق به الله به من حکم می کرد که من پاسدار پرچم امام حسین (ع) باشم و این راه را با آرزوی شهادت انتخاب نمودم و آرزو دارم که خداوند مرا در زمره شهدای کربلا قرار دهد و سعادت و شهادت را نصیبم نماید.

الآن که این وصیت نامه را می نویسم، حدود ۲ ماه است که خدمتگزاری در راه اسلام را در سپاه می گذرانم و آرزوی من این است که عده ای از ضد انقلابیان منطقه که بیشتر کومله و دمکرات هستند، به قتل برسانم و بعدا به آرزوی نهایی؛ یعنی شهادت در راه خدا برسم. شاید خدای بزرگ بر من حقیر رحمی کند و آرزویم برآورده شود و شهادت را در آغوش بگیرم.

حالا سخنانی با خانواده خودم و همشهریان عزیز دارم. سلام پدر و مادر عزیز! ای پدر و مادری که چنین فرزندی را برای اسلام عزیز و کوری چشم دشمنان تربیت کردید، و سلام بر پدربزرگ عزیز و عموهای گرامی و برادران و خواهران عزیزم!

پدرم و مادرم! می دانید من هدفی جز اسلام ندارم و خودتان می دانید که من فقط طالب رضای خدایم می باشم و خواهش می کنم این وصیت نامه را در تشیع جنازه ام بخوانید تا همه بدانند که من و [...] که وارد جبهه ها می شویم فقط خواستار اسلام و قرآن هستیم و رهبری امام خمینی را به جان خریداریم. مادر جان! می دانم داغ فرزند برای مادر خیلی سخت و مشکل است؛ ولی من از شما انتظار دارم که مانند بانوی بزرگوار اسلام حضرت زینب (س) در برابر مشکلات و داغ فرزندت مقاومت کنی و سکوت را تا حد امکان مراعات فرمایید تا دشمنان اسلام و منافقین بدانند که در هر زمانی مادرانی شیرزن چون زینب (س) هستند که فرزندان خود را با افتخار، هدیه اسلام می کنند. خلاصه! پدر و مادر عزیز! اگر چه در زندگی آنگونه که شما قابل بدانید نبودم و اگر چه آنچه لازمه فرزندی بود به جا نیارودم! مرا حلال کنید و مطمئن باشید که در بهشت خوب خواهم بود و از خدا برای تان آرزوی سعادت می کنم.

و به جوانان وطن توصیه می کنم که بر خروشند و به رهبری این رهبر کبیر، پرچم اسلام را در سرتاسر جهان برپا کنند. ای جوانان و دوستانم! همه مسئولیم در برابر ملتهای تحت ستم فلسطین و لبنان و عراق برخیزیم و بکوشیم تا با یاری الله آنها را از زیر یوغ چپاول گران نجات دهیم. ما که از این بیشتر از دستمان ساخته نبود! حالا نوبت شماها است؛ چون که این انقلاب به گردن ما مخصوصا جوانها سهم عظیمی دارد که اگر این انقلاب وجود پیدا نمی کرد، بدبخت بودیم. پس خدا را شکر کنیم که با بوجود آمدن این انقلاب، جلوی راه بدبختی ها گرفته شد.

پس اگر ما در برابر این انقلاب، تکه تکه شویم، باز هم سهمی بر گردن ما دارد و وظیفه ما است که در این برهه از زمان، به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان، خمینی بت شکن پاسخ گوییم و با عزمی راسخ و روحیه ای قوی وارد جبهه های حق علیه باطل شویم و دست متجاوز را قطع کنیم، به یاری الله.

توصیه دیگرم برای ملت قهرمان این است که بی تفاوت نباشید و هر کدام در هر شغلی می توانید بکوشید تا این انقلاب را که مقدمه برای انقلاب جهانی حضرت بقیة الله است به پیروزی کامل برسانید و در این راه از هیچ کس نهراسید که خداوند با شما است.

باز هم به جوانان توصیه می کنم مخصوصاً به هم روستائیان عزیز و دوستان گرامی که به گفته شهید محراب، آیت الله دستغیب خوب توجه کنید. ایشان می فرمایند: بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین! اگر به عمق این مطلب توجه کنیم، می بینیم که دنیا هیچ ارزشی ندارد و خداوند این دنیا را برای آزمایش قرار داده است و هیچ ارزشی ندارد. این عمر برای همیشه باقی نیست و یکی زودتر و یکی دیرتر همه می میریم؛ پس چه بهتر که توشه آخرت را محکم کاری کنیم. پس برادران اگر به زندگینامه ائمه اطهار و نگاه کنید می بینید، هرکه با هدف [...] پس نکند [که] در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد و نکند در غفلت بمیریم که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین (ع) در راه حسین (ع) و با هدف شهید شد.

و ای مادران! مبادا از رفتن فرزندان خود به جبهه ها خودداری کنید که فردای قیامت نمی توانید در محضر خدا جواب زینب (س) را بدهید؛ زیرا که شهادت ۷۲ شهید را دید و تحمل نمود. همه مانند خاندان وهب باشید و مانند مادر وهب بگویید: من سری را که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم!

البته من کوچک تر از آن بودم که وصایایی تقدیم شما کنم و این چند کلمه را بنویسم إن شاء الله که به بزرگی خودتان مرا ببخشید و هر کس در زندگی یا جای دیگر، کوچک ترین خلافی از من دیده، باز هم إن شاء الله می بخشد [و] مرا حلال می کند.

حالا سخنانی دارم با اقوام و خویشان که در هر شهر و روستایی هستید. اگر واقعا مرا دوست دارید برای من گریه نکنید و به جای گریه کردن راهم را ادامه دهید و این کار اگر از دست شما ساخته نیست، به جبهه ها کمک مالی کنید و خدای ناکرده نگویید بدبخت شد! و فلان شد! چون اگر قرار بود بدبخت شوم، این راه را انتخاب نمی کردم. من به بهترین راه ها رفتم و به بهترین آرزوهایم رسیدم.

و در آخر به برادران عزیز مخصوصا جوانانی توصیه می کنم که اسلام احتیاج به کمک دارد. و درخت اسلام برای رشد احتیاج به خون دارد و این خون ها اگر به حد کافی به این درخت نرسد، اسلام خشک می شود!

و ملت ایران برای شما در آخر پیامی که تقاضا می کنم این است که اگر به اسلام معتقد هستید، از رهنمودهای امام پیروی کنید و دستورات اسلام را مو به مو اجرا کنید که حق پیروز است و سعادتمان در عمل کردن است نه فقط در شعار دادن! خداوند إن شاء الله اعمال ما را قبول کند و این جان ناقابل ما را که از خود اوست، قبول کند. خدایا! امام امت را تأبيد بفرما و عمر او را چون عمر نوح طولانی کن و امید امام و امت ما حضرت آیت الله العظمی منتظری را در پناه خود نگهدار.

والسلام علیکم و رحمت الله و بركاته     
پاسدار اسلام سید محمود آبروری       
۱۳۶۲/۱/۱۷                       

دوستان گرامی خودم! برای من غم و غصه نخورید و به جای این کار به خانواده ام و دیگران روحیه بدهید. این شعار را بر مزارم بنویسید و عکس رهبر را هم نصب کنید. متشکرم

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار! از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا!

 
 


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده