خبرنگار دفاع مقدس استان ايلام؛
نويد شاهد - خبرنگار دفاع مقدس مي گويد: این حرفه اگر در حالت عادی با هیجان و رفتن به دل خطر و حوادث مختلف تعریف می شود، تب و تاب این فاکتورها در آن دوران بسیار مضاعف بود و به تعبیری خبرنگار با یک رزمنده و تکاور نظامی تفاوتی نداشت. شنیدن خاطراتِ آن روزها و نحوه تهیه خبر و گزارش از منطقه ای که کانون جنگ بود و از نظر امکانات، بسیار فقیر از زبان خبرنگار و گزارشگر ايام دفاع مقدس در نوع خود جالب و خواندنی است.

نويد شاهد ايلام؛ تقویم، در روز 31 شهریورماه (1359) حادثه ای را برای انقلاب نوپای ایران در دل خود ثبت کرد. حادثه ای که آژیر قرمزِ جنگ را بین دو کشور ایران و عراق به صدا درآورد و پای نامحرمان، به خاک میهن باز شد. جنگی که هشت سال طول کشید و فرزندان این مرز و بوم با رگ های غیرتشان از خطوط مرزی این دیار پاسداری کردند.

اما جنگ، همان قدر که به امکاناتِ سخت افزاری نیاز دارد به همان اندازه، نیازمند توانِ نرم افزاری است و حوزه نبرد در جنگ های نظامی، منحصر به خطوط تماس نیست؛ بلکه حوزه های اطلاعات و اخبار و دیپلماسی را نیز در برمی گیرد. لذا مسئولانِ نظام در آن شرایط بحرانی باید ساز و کارهای لازم را در همه این حوزه ها، برای دفاعی همه جانبه فراهم می آوردند که "ستاد تبلیغات جنگ " در همین خصوص تشکیل شد.

بنابراین "سید کمال خرازی" رییس وقت خبرگزاری پارس که در دی ماه سال 1360با تصویب مجلس شورای اسلامی به "خبرگزاری جمهوری اسلامی" تغییر نام یافت، مسئولیت تشکیل ستاد تبلیغات جنگ را برعهده گرفت. این تشکیلات که در ابتدا "ستاد تبلیغات شورای عالی دفاع " نامیده می شد وظیفه نظارت برخروجی خبرهای مربوط به جنگ را در رسانه های جمعی کشور برعهده گرفت. با تشکیل ستاد، اخبار دریافتی از سوی مطبوعات و رسانه های دیگر، پس از تایید مسئولان وقتِ ستاد تبلیغات منتشر می شد ضمن این که ستاد در دستیابی به هدف گذاری های خود، بسته های خبری را برای ساعت های خاصِ پخش در صدا و سیما و رادیو آماده می کرد. این بسته ها، علاوه بر اقناع افکار عمومی داخلی، پاسخ به جنگ روانی دشمن را نیز دنبال می کرد. خبرنگاران اعزامی به جبهه ها نیز از سوی این ستاد سازماندهی و به مسئولان محورهای خطوط نبرد معرفی می شدند.

و اما وضعیت در منطقه مرزی و محروم ایلام به گونه ای سخت دنبال می شد. شنیدن خاطراتِ آن روزها و نحوه تهیه خبر و گزارش از منطقه ای که کانون جنگ بود و از نظر امکانات، بسیار فقیر از زبان خبرنگار و گزارشگر آن دوران در نوع خود جالب و خواندنی ست.

اسماعیل بیگلری یکی از خبرنگاران آن روزهاست که امروز با افتخار از دیروزهایش می گوید: سال (60) در اطلاعات و اخبار جهاد سازندگی کار می کردم و سال (61) وارد صداوسیما شدم و به صورت حرفه ای تر به کار خبرنگاری پرداختم. کار من در خبر، همزمان شد با جنگ تحمیلی و دوران پرحادثه ی دفاع مقدس؛ بنابراین این حرفه اگر در حالت عادی با هیجان و رفتن به دل خطر و حوادث مختلف تعریف می شود، تب و تاب این فاکتورها در آن شرایط بسیار مضاعف بود و به تعبیری خبرنگار با یک رزمنده و تکاور نظامی تفاوتی نداشت و به همه این شرایط باید کمبود امکانات را هم اضافه کرد؛ چون آن زمان ما فقط یک ایستگاه رادیویی داشتیم و تصاویری که ضبط می شد، به کرمانشاه ارسال می کردیم که آن جا تصاویر را تبدیل می کردند و برای پخش به تهران می فرستادند. خلاصه کلام این که، شرایط بسیار دشوار بود و آن چیزی که کار را پیش می برد، عشق بود؛ عشق به راهی که رنگ خدایی داشت و عشق به امام و مردم.

با چه حس و حالی به دل خطر و آتش و گلوله می رفتید؟

حتما تا به حال از رزمندگان کم سن و سالی که مشتاقانه، دست به هر کاری می زدند تا به جبهه بروند و حتی گاهی بدون اجازه پدر و مادر این کار را انجام می دادند بسیار شنیده ایم؛ اما شاید کسی این موضوع را در مورد خبرنگاران، نشنیده باشد. خودِ من از جمله کسانی بودم که وقتی در واحد خبر کار می کردم بدون اجازه از سازمان و با شور و اشتیاقی وصف ناپذیر خارج شدم و به جبهه رفتم.

آیا تصوراتی که شما را به جبهه کشاند با مشاهداتان یکی بود؟

جنگ ما با جنگ‌های كلاسیك فرق می کرد؛ به عنوان مثال ما برای تهییج نیروها در جبهه، مارش نداشتیم و از نوحه استفاده می‌كردیم (چیزی كه ملودی‌اش بیشتر برای زمان صلح خوب بود و نه تنها خشن و كوبنده نبود بلكه بیشتر عاشقانه و عارفانه بود) نكته دوم این كه جنگ ما براساس دشمنی و نفرت نبود، بلكه براساس عشق بود. بچه‌های ما در جبهه به خاطر نفرت از عراقی‌ها جلو نمی‌رفتند، بلكه به خاطر عشق به خدا و اسلام و امام(ره) می‌جنگیدند؛ بنابراین آن چه که من در جبهه دیدم تمامش زیبایی بود. صحنه هایی که غم و زیبایی اش در هم آمیخته بود، مثل شهادت که با وجود این که غمی را در عمق دل ها می نشاند اما اوج زیبایی ست.

چقدر در بیان اخبار و اطلاعات جنگ، مثلا گفتنِ تعداد شهدا صداقت وجود داشت؟

تفاوت دیگر ما با تمام جنگ هایی که در دنیا اتفاق می افتد یکی همین مورد است چون که آن ها تعداد كشته شده‌ها را سانسور می‌كنند، درحالی‌كه ما هیچ ابایی نداشتیم كه تعداد صحیح را به مردم بگوییم چون فرهنگ ما فرهنگ شهادت و فرهنگ عاشورایی بود و این فرهنگ، تصویری زیبا و مطلوب از مرگ در راه خدا ارائه می‌دهد. به همین علت ما كمترین سانسور را در مورد شهدای خودمان نسبت به تمام جنگ‌های دنیا داشتیم.

خاطره انگیزترین عملیاتی که گزارش کردید را به یاد می آورید؟

بله، مگر می شود عملیات غرورآفرین کربلای یک را فراموش کرد؟!
رزمندگان اسلام، با دست خالی و با سلاح جان در مقابل دشمن ایستادند؛ در هر وجب از خاک مهران، دستی قلم شد، پایی جا ماند، آنجا پر بود از سرهای جدا شده ای که هر کدام لبیکی به راه سرخ حسین (ع) بود تا این که بالاخره مهران آزاد شد و خاطره انگیزترین و شیرین ترین لحظه ی من رقم خورد. ساعت (13) روز دهم تیرماه سال ( 1364) خبر آزادی مهران را با شور و شادمانی وصف ناپذیری نوشتم و اعلام کردم:
شنوندگان عزیز! توجه فرمایید!
مهران قهرمان آزاد شد و متنی که سرشار از توصیف جانفشانی ها و دلاوورمردی های رزمندگان اسلام بود را خواندم. کلمات و جملاتی که تحت تاثیر فضای حماسیِ حاکم بر منطقه بر زبان قلم جاری می شد و خبرنگار با غرور و افتخار آن ها را بیان می کرد.

و چه حادثه ای شما را بسیار متأثر کرد؟

من آن جا جمع جوانانی را دیدم که سر سفره با بدن های تکه، پاره افتاده بودند، عزیزانی که داخل سنگر، انگار به خوابی عمیق و آرام رفته بودند به گونه ای که من ابتدا با آن ها صحبت کردم و وقتی که جوابی نشنیدم و به سراغشان رفتم دیدم که شهید شده اند، آن جا تا دلت بخواهد اندام های پاره، پاره ای بود که به سیم خاردارها آویزان شده بود، حتی یکی از همکارانم به اسم "محمدرضا ناصری" که بچه کرمانشاه بود زخمی شد و استخوان هایش بیرون زده شده بود. همه ی این صحنه ها متأثر کننده بود اما زیبا؛ زیبایی اش به این خاطر بود که کربلای خمینی، امتداد کربلای حسین بود، فرزندان این دیار سر و دست می دادند تا عزتشان بماند و این همان معنای لبیک یا حسین و لبیک یا ابالفضل العباس(ع) بود.

کلام آخر گزارشگر دوران دفاع مقدس هم این بود که...

همکارانی که امروز در جبهه  فرهنگی مشغول به کار هستند قدر این امنیت، آرامش و رفاهی که با زحمات فراوان و جانفشانی های بسیار فراهم شده است را بدانند و از آن دستاوردهای ارزشمند پاسداری کنند.
مصاحبه تهيه شده از آرشيو اداره هنري، اسناد و انتشارات بنياد استان

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده