در گفت‌وگوی نوید شاهد با برادر شهیدان محمدی مطرح شد
نوید شاهد - هنوز جامعه ما پذیرای سخنان فرزندان شهدا نیست. متاسفانه در رسانه‌های کشور ما توجه عمیقی به این مساله نمی‌شود و همواره به صورت کلیشه‌ای با موضوع خانواده شهدا و تفکر شهیدان برخورد می‌شود.

مهدی محمدی، متولد سال 1352 فرزند آخر خانواده 10 نفره و برادر شهیدان شکرالله (فرزند دوم) عزیزالله محمدی(فرزند چهارم) است که برادرانش به ترتیب در سال 1361 در عملیات فتح‌المبین و سال1363 در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسیدند. این برادر شهید دغدغه های اجتماعی و فرهنگی خود را  در گفت و گو با خبرنگار نوید شاهد مطرح کرد.



باید از رویکرد کلیشه‌ای در مواجهه با خانواده شهیدان پرهیز کرد
تصویر تزیینی است

وی خود را اصالتا یزدی معرفی می‌کند و می‌گوید: پدرم در هنگام شهادت برادرانم، یک مغازه داشت و در آن زمان فرد شناخته‌شده‌ای در محله محسوب می‌شد. برادرها و خواهرانم اهل مطالعه و روزنامه‌خوان بودند. ما از طریق روزنامه متوجه شهادت برادرم شکرالله شدیم. البته ما یک ایثارگر دیگر هم در خانواده داریم؛ پسرخاله‌ام، محمد‌رضا محمد‌نژاد که شوهرخواهرم نیز هست. او هم اصالتا یزدی است. محمد پسر مظلومی بود و در خانواده خاله‌ام، از نظر تفکراتش تنها بود و مشکلاتی برای حضور در جنگ داشت. او در عین حال که ترکش در بدن داشت، جانباز شیمیایی هم بود و درگیر موج انفجار نیز شده بود.

محمدی درباره نحوه اعزام برادر دومش به جبهه اظهار می‌کند: پس از شهادت شکرالله، پدر و مادرم در سال 1362 به سفر زیارتی مکه مکرمه می‌روند. قبل از رفتن به مکه، با برادرم عزیزالله اتمام حجت می‌‌کنند که تا آمدن آن‌ها از سفر صبر کنند و بعد به جبهه برود. اما شرایطی به وجود می‌آید که مجبور می‌شود به جبهه برود.

این برادر شهید درباره برادر شهیدش، شکرالله محمدی می‌گوید: او سال 1355 دانشجوی حقوق در دانشگاه تهران بود. بعد از انقلاب فرهنگی برای ادامه تحصیل نام‌نویسی کرد اما سال 61 به شهادت رسید. شکرالله بسیار اهل مطالعه و کتابخوان حرفه‌ای بود. برخی کتاب‌هایش را دو یا سه بار هم خوانده بود. کتابخانه وسیع و ارزشمندی داشت و وصیت کرده بود که بخشی از کتابهایش را به پادگان محل خدمتش بدند و بخشی را برای خانواده نگه دارند.

وی با بیان این‌که علی‌رغم فعالیت هایی که نهادهای فرهنگی انجام می دهند، نسل امروز آشنایی چندانی با سبک زندگی شهدا ندارد، ادامه می‌دهد: یکی از اقوم ما که در هامبورگ زندگی می‌کند، تعریف می‌کرد که با آن‌که آلمان در جنگ جهانی کشوری مهاجم بود، به خوبی از رزمندگانش نماد‌سازی می‌کند. این در حالی است که همچنان فرزندان شهدا غریب و مظلوم هستند. فرزندان برادرم عزیزالله از هیچ‌یک از امکاناتی که برای خانواده شهدا در نظر گرفته‌اند، استفاده نمی‌کنند.

باید از رویکرد کلیشه‌ای در مواجهه با خانواده شهیدان پرهیز کرد

باید از رویکرد کلیشه‌ای در مواجهه با خانواده شهیدان پرهیز کرد

این برادر شهید با یادآوری این که «بسیجی» در بینش اصیل مردم جامعه ما نماد اخلاص و پاکی و جانفشانی است، اظهار می‌کند: لشکر 27 محمد‌رسول‌الله با حضور 100‌هزار نفری بسیجیان تشکیل شد و مورد حمایت مردمی قرار داشت و در گذشته بسیجیان با تفکرات سیاسی متفاوت، هدف و رویکرد واحدی داشتند.

وی یادآور می‌شود: با آن‌که شاید ظاهر جوانان امروز شباهتی به جوانان دوران دفاع مقدس نداشته باشد اما معتقدم علی رغم مشکلاتی که وجود دارد، آن‌ها جوانان محجوبی هستند. در زمینه تبلیغات داخلی به درستی عمل نکرده‌ایم و نتوانسته‌ایم نسل جدید را به خوبی به فرهنگ شهیدان جذب کنیم. بسیاری از جوانان بسیجی دیروز گمان نمی‌کردند که وضعیت فرهنگی و اجتماعی کشور ما به این شکل شود. نباید به افراد تند‌رو تریبون بدهیم تا ذهنیت نسل جوان را تحت تاثیر قرار دهند. باید کاری کنیم که معیشت کشور از تنگناها عبور کند. با وجود این‌ تنگناهای اقتصادی، ترویج فرهنگ دفاع مقدس و شهدا دشوارتر می شود.

محمدی با بیان این‌که هنوز جامعه ما پذیرای سخنان فرزندان شهدا نیست، می‌افزاید: متاسفانه در رسانه‌ها توجه عمیقی به این مساله نمی‌شود و در بیشتر مواقع به صورت کلیشه‌ای با موضوع خانواده شهدا و تفکر شهیدان برخورد می‌شود.

وی با بیان این‌که شیوه تکریم خانواده شهدا بسیار اهمیت دارد، گفت: در جریان استخدام همسرم، به دلیل شباهتی که او با خواهرش (که در یزد زندگی می‌کند) داشت، اشتباهاً نام او به عنوان ظرفیت یزد ثبت شد و من علی‌رغم پیگیری‌هایی که داشتم، ناچار بودم که پدر و مادرم را در تهران تنها بگذارم. با آن‌که از پدرم خواستم که به عنوان «پدر شهید» مانع این کار شود، اما او هرگز اقدامی در این خصوص نکرد. متصدی مربوطه نیز با آن‌که می‌دانست پدرم دو پسرش در جنگ به شهادت رسیده‌اند و من تنها فرزند پسر آن‌ها هستم، مانع از این کار نشدند. من سوم مهرماه 79 به خاطر شرایط کاری همسرم مجبور شدم در یزد مشغول به کار شوم.

محمدی می‌گوید: پس از آن، مادرم در 29 آبان  سال 1380 و پدرم در 27 دی‌ماه  همان سال به دلیل این غمی که از این فراق داشتند، از دست رفتند. این در حالی بود که می‌توانستند حتی بدون درخواست پدرم، با ماندن من در کنار خانواده‌ام موافقت کنند. متاسفانه برخی نهادها و سازمان‌ها هیچ اهتمامی برای تکریم خانواده شهدا ندارند.

این برادر شهید ادامه می‌دهد: در حال حاضر مدافعان حرم همان جوانان ما هستند که جان خودشان را کیلومترها آن‌سوتر از کشورمان برای حفظ امنیت کشور به خطر می‌اندازند. باید نسل جوان را با کوشش‌ها و مجاهدت‌های آنان آشنا کرد. این رزمندگان به دلیل اعتقاداتشان حاضرند چنین خطرهایی را به جان بخرند.

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده