حال من در سنگر عشق و حماسه و ايثار خوب است

حال من در سنگر عشق و حماسه و ايثار خوب است

شهید «علی‌اصغر حجازی‌زاده» در نامه‌ای خطاب به خانواده‌اش نوشته است: «سلام خدمت مادر بزرگوار اميدوارم كه حالتان خوب بوده باشد و كسالتی نداشته باشيد. حال من نيز در اين سنگر عشق و حماسه و ايثار خوب است و جز دوری شما نگرانی و ملالی ندارم و انشاالله اين دوری‌ها كه برای رضای خدا انجام می‌گيرد، مورد قبول درگاه باری تعالی قرار گيرد.»
ماجرای شركت من در انتخابات جبهه!

ماجرای شركت من در انتخابات جبهه!

شهید «علی‌اصغر حجازی‌زاده» در نامه‌ای خطاب به خانواده‌اش نوشته است: «می‌خواستم لطفی در حقم نماييد و اگر زحمتی نيست فرمی كه در داخل پاكت نامه هست را به مدرسه ببريد يک برگ اين فرم به وسيله مجتمع اينجا به عنوان معرفی رزمنده به مدرسه به يک برگ ديگر به عنوان معرفی مدرسه به جبهه است كه بايد در مدرسه پُر شود. بايد بگويم كه همراه فرم ۴ قطعه عكس نيز همراه ببريد و در نامه بعدی ۲ یا ۴ قطعه عکس بفرستید تا ترتيب شركت من در انتخابات جبهه داده شود.»
تبریک عیدفطر در نامهِ شهید حجازی‌زاده

تبریک عیدفطر در نامهِ شهید حجازی‌زاده

شهید «علی‌اصغر حجازی‌زاده» در نامه‌ای خطاب به خانواده‌اش نوشته است: «من اين نامه را چند روز قبل از عيد سعيد فطر می‌نويسم. با تمام اين احوال اميدوارم كه شما از اين ماه بهره كامل برده و اين ماه را به خوبی به پايان رسانيده باشيد.»
شهید حجازی‌زاده: نگران درس من نباشيد

شهید حجازی‌زاده: نگران درس من نباشيد

شهید «علی‌اصغر حجازی‌زاده» در بخشی از نامه‌اش نوشت: «نگران درس من نباشيد، در اينجا معلم با گرمی و صميمیت زياد به رزمندگان درس داده و در تلاشند تا بچه‌ها در جبهه از اين نظر عقب نمانند.»
اگر دوباره جنگ شود، اولین نفری هستم که به جبهه می‌روم

اگر دوباره جنگ شود، اولین نفری هستم که به جبهه می‌روم

«ایوب حاج‌قلی» جانباز ۳۵ درصد شهرستان بهارستان در آستانه هفته دفاع مقدس می‌گوید: «با اینکه جنگ برایم جز درد و رنج ارمغان دیگری نداشت اما وقتی صحبت از دفاع از خاک کشور می‌‎شوم، می‌توانم بگویم اگر دوباره جنگ شود، اولین نفری هستم که به جبهه بروم.»
بدرقه‌ای با اشک چشم

بدرقه‌ای با اشک چشم

اوحدی معاون رئیس جمهور و رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران در اولین یادواره شهدای غریب در اسارت شهرستان‌های استان تهران بیان کرد: «شهید ۱۵ ساله مهدی حاج کرمی سال ۱۳۶۱ به اسارت در آمد. او با لشکر نجف اشرف از خمینی شهر اصفهان اسیر شده بود و در حالیکه تیری به ران او اصابت کرده بود زیر ضرب و شتم فرماندهای بعث وارد اردوگاه شد. نمایندگان صلیب سرخ برگه کاغذی دادند و به زبان انگلیسی گفتند که قبل اعزام مهدی حاج کرمی باید امضا کند چراکه عفونت وارد خون او شده و ممکن است عضو دیگرش هم قطع شود. برایش همین را نوشتم، به محض اینکه نوشته را خواند، آرام اشک از چشمانش پایین آمد.»