نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - اسیرشکم
چند روزی بود که مش مراد حسابی اوقاتش تلخ بود. او مسوول تدارکات بود و ریش همه ما پیش او در گرو. تا قبل از این با آن که راه به حیله های مختلف به سنگرش دستبرد زده و کمپوت و آب میوه کش رفته بودیم، او همیشه خوش اخلاق و باگذشت بود. اما حالا با دیدن چهره اخمو و غضبانکش جرات نمی کردیم نزدیکش بشویم، چه رسد به پاتک زدن به سنگر تدارکات.
کد خبر: ۳۹۳۴۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۴