نوید شاهد – کتاب "راز زندگی بقا" در 258 صفحه به قلم مسعود بابازاده به چاپ رسید.


به گزارش نوید شاهد زنجان، کتاب "راز زندگی بقا" در 255 صفحه به قلم مسعود بابازاده بهار سال 1399 به چاپ رسید. ناشر این کتاب غواص و حاوی زندگی نامه شهید "بقاء ثمین تاب" است.

کتاب مذکور شامل قسمت‌هایی چون سرآغاز، 14 فصل و تصاویر و اسناد است.

در سرآغاز این کتاب می‌خوانیم؛

زندگی بقا از لحظه تولد تا لحظه شهادت رازهایی در دل داشته است شاید جز خداوند هیچ کس نمی داند پدر و مادر بقا، چه کسانی بودند و چرا در اولین روز تولدش او را در کوچه رها کردند و رفتند.

راستی چه کسی نام بقاء را برایش برگزیده و چه کسی در لحظه ناب شهادتش در کنار حضور داشته است؟

آیا منظور شهید آوینی بقاء نبوده، آنجا که گفته است:

"آرمان‌خواهی انسان مستلزم صبر بر رنج‌هاست. پس برادر خوبم، برای جانبازی در راه آرمان‌ها یاد بگیر که در این سیاره رنج صبورترین انسانها باشی"

و شاید بقاء ثمین تاب از صبورترین انسانهای رنج کشیده در روی زمین بوده است.

کار نوشتن و مصاحبه‌های این کتاب سه سال زمان برد در این مدت با بعضی از مربی ها دوستان دوران کودکی و نوجوانی او در مراکز شبانه روزی بهزیستی تبریز و زنجان و تعدادی از رزمندگانی که مدتی با او همراه بودند دیدار و مصاحبه کردم تا شاید بتوانم به راز زندگی بقا دست پیدا کنم. اما گویی مقدر این بوده است که این راز همچنان پوشیده و سر به مهر باقی بماند.

مطالب این کتاب را با برداشت از خاطراتی که از بقا نقل شده به سبک و سیاق داستانی نوشته‌ام. امیدوارم صفحاتش را با عشق ورق بزنید و قهرمانانش را گاهی با لبخند و گاهی با اشک همراهی کنید.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم؛

دورتادور پادگان را نگاه کرد و گفت: نادر! درسته که ما به خاطر نداشتن پدر و مادر و خانواده، با هم توی مراکز شبه خانواده بزرگ شدیم با هم زندگی کردیم و خندیدیم و گریه کردیم، دعوا، قهر و آشتی کردیم. اینها همه یه طرف اما اینجا منطقه است معلوم نیست همین الان عملیات بریم یا فردا یا یه هفته دیگه.

منظورت چیه؟ روشن تر بگو .

اینجا باید وابستگی ها را کنار گذاشت. باید از گذشته‌ها دست کشید و علاقه ها را رها کرد. من دیگه دنبال پیدا کردن پدر و مادر نیستم. فهمیدی؟!

اشک چشم های نادر جاری شد و گفت: تو خودت نمیدونی چقد عوض شدی. این حرفها رو تا حالا کسی نشنیده بودم. تو یه آدم دیگه شدی. شنیدم این جور آدم ها ش...ش

بقاء گفت: من دیگه از همه گذاشته‌هام بریدم. به مسائل مهمتری فکر می کنم.

صدای اذان مغرب از بلندگوی نمازخانه پادگان بلند شد بقاء به تابلوی چوبی کنار دیوار نگاهی کرد و گفت: نگاه کن روی این تابلو از قول امام خمینی چی نوشته. نوشته "تکلیف ما را سیدالشهدا (ع) معلوم کرده است."

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده