نوید شاهد – گیتی احدی خواهر شهید "حمید احدی" در کتاب "چشم‌هایش می‌خندید" می‌گوید: حمید، مصطفی و مرتضی رفته بودند برای تماشای فوتبال. یعنی به زحمت بابا را راضی کرده بودند. من هم توی مغازه نشسته بودم. هنوز یک ساعتی از رفتن‌شان نگذشته بود که حمید برگشت. بابا با تعجّب پرسید: "بازی تموم شد؟" حمید سری تکان داد.


به گزارش نوید شاهد از زنجان، کتاب «چشم‌هایش می‌خندید» خاطرات شهید "حمید احدی" است که در سال 98 به همت حوزه هنری زنجان چاپ و منتشر شد.

خاطرات سردار شهید "حمید احدی" به قلم مریم بیات‌تبار، توسط انتشارات هزاره ققنوس چاپ و وارد بازار نشر شد.

شهید حمید احدی فرمانده خط‌‌شکن گردان حضرت امام‌سجاد (ع) لشکر ۳۱ عاشورا، متولد ۱۳۴۱ در زنجان بود که اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در منطقه شرق دجله عراق به شهادت رسید.

در بُرش هفتم کتاب "چشمهایش می خندید" می خوانیم:

حمید، مصطفی و مرتضی رفته بودند برای تماشای فوتبال. یعنی به زحمت بابا را راضی کرده بودند. من هم توی مغازه نشسته بودم. هنوز یک ساعتی از رفتن‌شان نگذشته بود که حمید برگشت. بابا با تعجّب پرسید: «بازی تموم شد؟»

حمید سری تکان داد.

- نه بابا! هنوز خیلی مونده بود. حوصله‌ام نگرفت بمونم.

جعبه‌ی تنقلات خودش را برداشت.

- چند وقت دیگه مدرسه‌ها باز می‌شه. می‌خوام یه کم بیش‌تر کار کنم و این دفعه خرجی مدرسه رو خودم بدم.

خنده روی لب بابا نشست.

- بارک ا... زرنگ اوغلوم!

حمید جعبه را جلوی مغازه گذاشت. آدامس و پفک و فرفره‌هایش را روی آن چید تا بفروشد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده