در گفتگو با جانباز شیمیایی ۷۰درصد «جمشید جمشیدزاده»؛
نوید شاهد - جانباز شیمیایی «جمشید جمشیدزاده»: در سال ۶۵ با وجود داشتن ۱۷ سال سن، از طریق بسیج مردمی به جبهه اعزام و در عملیات های مختلفی شرکت کردم، تا اینکه در فروردین ماه سال ۶۷ طی عملیات والفجر ۱۰ که در منطقه عملیاتی حلبچه صورت گرفت توسط بمباران شیمیایی گاز خردل از ناحیه ریه آسیب جدی دیده و افتخار جانباز شیمیایی نصیبم شد.در ادامه مخاطبان عزیز را دعوت می کنم به خواندن این مصاحبه اختصاصی به مناسبت هفته مقدس و ارج نهادن به مقام ایثارگرانی که برای دفاع از وطن از جان و مال خود گذشتند.

نوید شاهد ایلام؛ به عنوان یک خبرنگار، مصاحبه های زیادی را با یادگاران دفاع مقدس انجام داده ام، اما دیدار با یک جانباز شیمیایی را که برای اولین بار تجربه می کردم، برایم از این لحاظ جذابیت خاصی داشت که بدانم چگونه این همه درد را تحمل می کنند؟در بدو ورود به منزل این جانباز عزیز که با گرمی نیز پذیرای ما بودند، پارچه بزرگ مشکی عزای اباعبدالله الحسین (ع) در ورودی خانه بیش از هرچیز دیگری جلب توجه می کرد.
منزلی ساده و صمیمی، که نشان از دل بزرگ جانباز سرافراز و خانواده صبورش داشت.
آنچه که خیلی زیاد در اطراف این جانباز شیمیایی مشاهده می شد، انواع داروهای مختلف، کپسول اکسیژن و دیگر ملزومات پزشکی که باید همراه این عزیزان باشد.

آنچه از نظرتان می گذرد ماحصل گفتگوی چند ساعته است.

جمشید جمشیدزاده جانباز ۷۰ درصد: در حلبچه مردم بی دفاع کردستان عراق و رزمندگان ما بی رحمانه مورد حمله شیمیایی قرار گرفتند.در سال ۶۵ با وجود داشتن ۱۷ سال سن، از طریق بسیج مردمی به جبهه اعزام و در عملیات های مختلفی شرکت کردم، تا اینکه در فروردین ماه سال ۶۷ طی عملیات والفجر ۱۰ که در منطقه عملیاتی حلبچه صورت گرفت توسط بمباران شیمیایی گاز خردل از ناحیه ریه آسیب جدی دیده و افتخار جانباز شیمیایی نصیبم شد.
بمباران شیمیایی صورت گرفته در منطقه مردم عملیاتی حلبچه یک فاجعه انسانی بود، مردم بی دفاع کردستان عراق و رزمندگان ما بی رحمانه هدف حملات شیمیایی رژیم بعث عراق قرار گرفته بودیم، متأسفانه آن زمان غیر از ماسکهایی که ساخت کشور آلمان بود و به علت تحریم و هم‌پیمان بودن این کشور اروپایی با رژیم بعث عراق، از طریق سایر کشورهای منطقه به صورت چندبرابر قیمت در اختیار کشورمان قرار گرفته بود، و از استانداردهای لازم نیز برخوردار نبوده هیچ امکانات دیگری نیز در مقابل حملات شیمیایی دشمن نداشتیم.

از زمان مجروحیت تا کنون که ۳۳ سال هست،نیمی از ماه در بیمارستان و نیمی در خانه و متصل به کپسول اکسیژن هستم.


جمشیدزاده: بعد از مجروحیت و ماندن دو روز در منطقه ای صعب العبور، به بیمارستان بیمارستان امام رضا(ع)مشهد، منتقل و بعد از طول درمان دو ماهه به نقاهتگاه جانبازان شیمیایی در تهران اعزام شدم، از آن زمان تاکنون که ۳۳ سال از تاریخ مجروحیتم میگذرد همواره نیمی از ماه را در بیمارستان بستری و مابقی روزها را متصل به دستگاه اکسیژن در خانه میگذرانم.
با وجودی که درگیری با مشکلات عدیده جسمی، روحی و روانیِ ناشی از صدمات جنگ، ما جانبازان و ایثارگران را به تحمل سختی زیاد، واداشته، اما معتقدم جنگ در آن زمان یک نعمت بود، چراکه به واسطه پیروزی انقلاب اسلامی که برخاسته از دل مردم بود، در جنگ هشت ساله، کشورمان تنها در مقابل رژیم بعث عراق قرار نگرفته و مجبور به دفاع در برابر اتحاد نظامی بسیاری از کشورهای عرب منطقه، جهان غرب و صهیونیسم و آمریکا که امکانات مالی، تسلیحات نظامی وگاها نیروی نظامی در اختیار این رژیم قرار میدادند، بودیم

با وجود سختیها، به واسطه ی مسئولیت پذیری و کار جهادی مسئولین در کنار مردم، در جنگ موفق شدیم

جانباز جمشیدزاده: با وجود تمام این سختی ها و تحریم های ظالمانه، با اتکا و یاری خداوند متعال، در کنار مسئولین دولتی و نظامی که در آن زمان به واقع در اختیار مردم بودند، و به واسطه ی داشتن حس مسئولیت پذیری، همبستگی و کار جهادی آنها پس از گذشت هشت سال جنگ نابرابر، موفق به شکست و پیرزوی علیه دشمن شدیم

آن زمان مسئولان دولتی، فرماندهان لشکر و گردانمان جلوتر از سربازان، در خط مقدم جبهه مشغول دفاع بودند، آنها نه تنها خود را از مردم جدا نمی دانستند بلکه با قبول و آرزوی شهادت، حاضر به ایثار و فداکاری برای مردم بودند، مسئولینی که از تمام رفاهیات برخوردار هستند، نمی توانند سختی های اقتصادی مردم را درک کنند.

به اینجای صحبت هایش که می رسد، بر تعداد سرفه های مکررش اضافه می شود، گویی بغضی برجای مانده از یادآوری صحنه های ایثار همرزمان شهیدش در گلوی او سنگینی می کند،نگران حال عمومی او می شوم، از تحمل دردهای حاصل از مجروحیتش که سوال می کنم در پاسخ با تبسمی بر لب از تنهایی آقایمان و اینکه اگر جنگی دوباره رخ دهد باز هم حاضر به دفاع در برابر آن می باشد، سخن می گوید.
جانباز جمشیدزاده :از تحمل خونریزی های شدید و سرفه های شبانه تا شاکر بودن برای اینکه سلامتیش را در راه اسلام و وطن داده است.از خونریزی شدید و هرماهه ریه هایش می گوید، از عفونت مکرر و سرفه های شبانه اش که تا نزدیکی های اذان خواب را از چشمانش ربوده، و آن را به خستگی و تحمل رنج در طول روز پیوند می دهد.
بازهم خدا را شاکر است از اینکه سلامتی خود را در راه اسلام و دفاع از آب و خاک و ناموس کشورش تقدیم کرده تا فردای قیامت وام دار کسی نباشد

در بین بعضی مسئولین کاخ نشینی تبدیل به فرهنگ شده است

گله مندی او، از عملکرد دولت و مسئولین بخاطر رواج زندگی اشرافی و به فراموشی سپردن مردم و مشکلاتشان است ، می گوید ما انقلاب نکردیم که مسئولین بر اریکه قدرت نشسته، زندگی سلطنتی داشته باشند.
به فرموده امام راحل (ره)، مسئولین باید کوخ نشین باشند، نه کاخ نشین. اما متأسفانه در بین مسئولان کشور و استان، کاخ نشینی تبدیل به یک فرهنگ شده است.

مصرف ۳۰ قرص در طول روز

جمشیدزاده : از سختی های درمان که سوال می کنم در پاسخ به مصرف ۳۰ قرص در طول روز اشاره می کند و می گوید همسرم همین داروها را به سختی و گاهاً بصورت آزاد تهیه می کند، و از عدم پوشش بیمه در پرداخت کامل هزینه داروهای خارجی سخن به میان آمده، ادامه می دهد ما جانبازهای شیمیایی نمی توانیم حتی برای یک روز دستگاه اکسیژن را از خود دور کنیم با وجود مشکلات مالی و داشتن از کارافتادگی کلی، در خرید دستگاه اکسیژن همراه نیز خود مجبور به پرداخت هزینه شده است.

جانبازان شیمیایی در جامعه گمنام هستند/ مسئولین در مورد مشکلات این جانبازان در جامعه فرهنگ سازی نکرده اند

او می گوید: ما جانبازان شیمیایی و اعصاب روان در جامعه گمنام هستیم، و از طریق مسئولین ذیربط درباره مشکلات این قشر از جانبازان فرهنگ سازی صورت نگرفته، و برخوردار از پوشش بیمه ای کامل برای تأمین داروهای مورد نیازمان نیستیم، حتی در ایام شیوع بیماری کرونا شرایط حضورمان در بیمارستان سخت و پر ریسک شده است در جای جای صحبت هایش مدام از خودم می پرسم پاسخ ایثار و از خودگذشتگی این شیرمردان را باید با مرام علی علیه السلام داد و در شرایطی که خود را شیعه علی می پنداریم، برخی عملکرد ها ضعیف، سهل انگاری و مسامحه، نه شایسته مدیران استان ۹۸درصد شیعه ایلام است و نه درخور کشوری که افتخارش داشتن ۴۰ سال حکومت اسلامی است.

در قوانین، هیچ ماده ی حمایتی برای جانبازان شاغل لحاظ نشده است/ حقوق دریافتی از ادارات، برای هزینه دارو و زندگی، جانبازان را دچار مشکل کرده است.

این جانباز شیمیایی: در اشاره به نواقص ماده های قانون حمایت از ایثارگران شاغل در ادارات ادامه می دهد که، در قوانین ادارات هیچ ماده حمایتی برای جانبازان شاغل لحاظ نشده و نیز در مراجعه به بنیاد شهید با موانع حاصل از ماده ۳۹ روبرو می شویم و تاکنون از طرف نمایندگان مجلس نیز نسبت به رفع این مشکل هیچ تلاشی صورت نگرفته است، چراکه ادامه تحصیل و امکان اشتغال نباید مانع تخصیص بودجه بیشتر برای جامعه ایثارگران کشور باشد، ما به لحاظ جسمانی دچار ازکار افتادگی هستیم و حقوق دریافتی از ادارات با این اوضاع اقتصادی برای تهیه دارو و خرج زندگی، جانبازان متأهل را دچار مشکل کرده است.

این جانباز شیمیایی در اشاره به سختی تهیه اقلام دارویی که پزشک معالج تجویز کرده، می گوید برای تهیه داروهایم مجبور به التماس به داروخانه ها هستم، چرا که در بسیاری از مواقع، یا طرف قرارداد نیستند و یا به قدر کافی برای یک ماه در اختیارم نمی گذارند، در آن مواقع اکسیژن خونم تا ۶۵ درصد کاهش یافته دچار تنگی نفس شدید و کبودی صورت می شوم.

در سال۸۲-۸۱ به علت کمبود بودجه، با اعزامش به خارج از کشور، مخالفت می شود/ آنهایی هم که به خارج اعزام می شوند، بعد از مدتی از بازگشت شهید می شوند

جانباز جمشیدزاده: درباره اعزام به خارج از کشور که سوال می کنم، در پاسخ به نامه ای که سال ۸۱_۸۲ توسط پزشکان معالجش به کمیسیون بهداشت و درمان مجلس ارائه شده، اشاره می کند که آن زمان به علت کمبود بودجه با اعزامش به خارج از کشور مخالفت شده و تاکنون درمانش را توسط پزشکان داخل کشور ادامه می دهد.
این جانباز شیمیایی از سایر همرزمان شیمیایی خود که برای معالجه به خارج از کشور اعزام شده اند تعریف می کند که بعد از گذشت مدت کوتاهی از بازگشت شان شهید می شدند، علت را که جویا شدیم پرده از کار آزمایشگاهی به جای درمان، که در خارج از کشور روی این بچه ها صورت می گرفته، برداشته می شود و می گوید، در مراجعه همین پزشکان به داخل کشور هم شاهد همین انجام آزمایشات بر روی جانبازان شیمیایی من جمله خودش بوده است.

همسر جانباز: هیچ گاه از خدمت به همسر جانبازم، خسته نشده و نمی شوم

همسر ایشان می گوید: هیچگاه از خدمت به همسر جانبازم خسته نشده و نمی شوم، در لحظاتی که بدحال و مجبور به بستری در تهران می باشد خود و فرزندانم بسیار نگران و دلتنگ شان هستیم و جدای از تأثیرات روانی که شرایط جسمانی ایشان بر خانواده می گذارد، میدانم تنها خودش مجبور به تحمل این سختی است.

صحبت آخر، از دختر خردسالش: قول می دهم پزشک شوم تا مرحمی باشم بر دردها و بی خوابی های پدرم

در پس بوسه های گاه و بیگاه کودکانه دخترش، فهمیدن عمق محبت به پدر جانبازش کار سختی نیست، آنجاکه می گوید پدر دل تنگت می‌شوم، وقتی در بستر بیماری دور از ما هستی. می خواهم پدرم سالم باشد، وقتی شروع به سرفه زدن می کند ناراحت می شوم و سریع دستگاه اکسیژن را برایش می آورم. 
پدر، قول می دهم پزشک شوم تا مرحمی باشم بر دردها و بی خوابی های شبانه ات.

گفتگو از خبرنگار افتخاری سایت نوید شاهد ایلام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده