گفتگو با همسر دهمین شهید مدافع حرم گلستان؛
نوید شاهد _ همسر شهید «قربان نجفی خان ببین» دهمین شهید مدافع حرم گلستان گفت: مدافعان حرم، پشتیبان ولایت بوده و از ارزش ها در آن سوی مرزها دفاع کردند.
به گزارش نوید شاهد گلستان؛ در و دیوار خانه با پرچم‌های که نام حضرت زینب (س) و امام حسین (ع) بر آن نقش بسته بود، مزین شده و عکس شهید سردار سلیمانی در کنار عکس شهید مدافع حرم «قربان نجفی خان‌ببین» خودنمایی می‌کرد.

لوحی روی میز وجود دارد که بعداً فهمیدم با دستان ابومهدی المهندس تقدیم خانواده شهید نجفی شده است.

شهید قربان نجفی، فرهنگی بازنشسته و دهمین شهید مدافع حرم استان گلستان و متولد روستای مازیاران علی آبادکتول است. برای آگاهی از خصوصیات اخلاقی و منش این شهید بزرگوار، نوید شاهد گلستان با همسرش، فاطمه صادقی گفتگویی ترتیب داده که در ذیل خواهد آمد.

آرزوی اقامه نماز در مسجدالاقصی/ نمی خواست شرمنده حضرت زینب(س) شود

نوید شاهد گلستان: چه شد که شهید نجفی تصمیم به رفتن گرفت؟

همسر شهید: دیدن صحنه‌های دلخراش و غم بار جنایات داعش سبب شد که شهید نجفی برای رفتن اقدام کند. شکافتن قبر حجر بن عدی روی ایشان تأثیر بسیار داشت و همچنین پیدا شدن جنازه طفلی خردسال در ساحل دریا در سوریه ایشان را متأثر کرد. وی در مراسم تشییع شهدای مدافع حرم استان و استان‌های مجاور شرکت می‌کرد و ما از این قضیه اطلاعی نداشتیم.

او چند بار برای دفاع از حرم زینب (س) در سوریه اقدام کرد اما به دلیل آن‌که متولد ۱۳۴۳ بود و بیان کردند سن شما بالاست نتوانست به سوریه اعزام شود. با پافشاری و ممارستی که داشت به کربلا رفت و در فلوجه عراق شهید شد.

نوید شاهد گلستان: سابقه حضور در دفاع مقدس را هم داشتند؟ چه زمانی اعزام شدند؟

همسر شهید: پنجم فروردین ۱۳۹۵ شهید نجفی به عراق اعزام و در تاریخ پنجم خرداد شهید شد. ایشان یک هفته که به عراق اعزام شده بود مجروح و ۲۱ روز در بیمارستان الحریری بغداد بستری بود و بعد به بیمارستان لقمان حکیم تهران و سپس به بیمارستان بقیه الله منتقل و در آنجا به شهادت رسید.

آرزوی اقامه نماز در مسجدالاقصی/ نمی خواست شرمنده حضرت زینب(س) شود

نوید شاهد گلستان: از زمان بستری ایشان در بیمارستان بگویید.

همسر شهید: هنگامی که در بیمارستان عراق بستری بود، هم‌رزمش به خود اجازه نداد تماس گرفته و وضعیت وی را برای ما تشریح کند، اما شهید نجفی از او خواسته بود تماس بگیرد و گوشی را به وی بدهد. هنگام تماس، صدایی گنگ و ضعیف می‌آمد و تنها صدای دستگاه شنیده می‌شد. بنده مجدداً با آن شماره تماس گرفته ولی دیگر کسی جواب نمی‌داد.

شهید نجفی قبلاً با چند شماره با من تماس گرفته بود و من آنها را گوشه‌ای یادداشت کرده بودم؛ به سراغ آنها رفته و تماس گرفتم. طرف مقابل اظهار بی اطلاعی کرد و گفت چند روزی است که از شهید نجفی خبر ندارد ولی قول داد که هم رزمش را پیدا کند. بعد از چند ساعت، شماره تلفنی را به من داد و بنده تماس گرفتم و آن‌ها قادر نبودند وضعیت همسرم را اعلام کنند. به نخاعش آسیب رسیده بود و برای تنفس حنجره اش را شکافته بودند. من صحبت می‌کردم و ایشان فقط گوش می‌داد.

همسرم دوبار در عراق عمل شد اما نتوانستند کاری برای ایشان انجام دهند. بعد از ۲۱ روز به بیمارستان لقمان حکیم تهران منتقل و بعد به آی سی یو بیمارستان بقیه الله انتقال یافت.

هنگامی که در تهران بستری بودند، همراهشان بودم. نخاع شهید، آسیب دیده بود و هیچ تحرکی نداشت و نمی‌توانست صحبت کند. بدنش به دلیل امکانات کم بیمارستان عراق ضعیف شده و عفونت کرده بود.

نمی‌توانست حرف بزند و با اشاره نمازش را می‌خواند. کم کم ضریب هوشیاری ایشان پایین آمد و پرستار به بنده گفت: «می‌توانید با مریض خود خداحافظی کنید» و بنده هم در جواب گفتم «خداوند به همراهش».

هنگامی که در عراق بودند تا یک هفته به فرزندانم اطلاع ندادم و حتی خانواده خودم هم تا زمانی که به تهران منتقل شد، اطلاعی نداشتند. دوست نداشتم برای کسی نگرانی ایجاد کنم.

آرزوی اقامه نماز در مسجدالاقصی/ نمی خواست شرمنده حضرت زینب(س) شود

نوید شاهد گلستان: در مورد ویژگی‌های اخلاقی شهید صحبت کنید.

همسر شهید: سی و یک سال پیش زندگی‌مان را در یک اتاق ساده و با کمترین امکانات در روستای مازیاران آغاز کردیم. ماحصل این زندگی سه فرزند است که هر سه ازدواج کرده‌اند.

شهید نجفی برای اعزام با ماشین شخصی خود تا مرز رفت و از امکانات خودش برای اعزام استفاده کرد و لباس و کفش خرید و هزینه‌ای از طرف دولت دریافت نکرد. این را همه همرزمانش شهادت می‌دهد. بنده هم اکنون هیچ حقوقی از بنیاد شهید دریافت نمی‌کنم.

نوید شاهد گلستان: بعد از رفتن ایشان زندگی سخت نشد؟

همسر شهید: انسان اختیار جان خود را دارد و نمی‌توانستم مانع رفتن ایشان شوم. از نظر مالی و از نظر محبت شهید نجفی، چیزی برای خانواده اش کم نگذاشت، نبودن ایشان سخت است اما خواست خدا این بود.

شهید اکنون حاضر و ناظر است و من این را لمس می‌کنم. تنها دلیل اینکه به سر مزار ایشان می‌روم این است که نگوید چرا جایی که جسم من دفن است، نیامده‌اید؟ می دانم شهید در منزل منتظر من است و من در خانه آرامش خاصی دارم. چندین بار خود و فرزندان و بستگان خوابش را دیدند یکی از بستگانم خواب دیده که ایشان گفتند من استاندار کنعان هستم و یا خود بنده هم خواب دیدم که در حال مرمت بیت المقدس است و اینها تعابیر مختلفی دارد.

آرزوی اقامه نماز در مسجدالاقصی/ نمی خواست شرمنده حضرت زینب(س) شود

نوید شاهد گلستان: مهم‌ترین فراز وصیت نامه ایشان چه بود؟

همسر شهید: در بخشی از وصیت نامه ایشان آمده است «آرزوی ما در جنگ تحمیلی کربلا بود که برآورده کرد خداجان، اکنون قصد زیارت مسجد الاقصی را داریم برآورده به خیر بفرما».

نوید شاهد گلستان: شهادت سردار سلیمانی برای خانواده شهدای مدافع حرم سخت بود؟

همسر شهید: شهادت سردار خیلی برای ما سخت بود. حق حاج قاسم شهادت بود اما رفتن برای ایشان زود بود.

هنگام وفات حضرت زینب (س) سردار انگشتری برای خانواده شهدا فرستاده بود و نیمه شعبان سال گذشته هم رئیس حشد الشعبی عراق «ابومهدی المهندس»، خانواده شهدایی که در عراق شهید شده بودند را دعوت کرد و ما هم از گلستان اعزام شدیم. زیارت خوبی بود و در آنجا لوحی توسط اول ابومهدی المهندس تقدیم خانواده شهدا شد.

ایشان بیش از ۶ ماه در جبهه حضور داشته و در کردستان خدمت کرد و همیشه بیان می‌کرد بنده از خیل شهدا جا مانده‌ام و سرانجام به آرزویش رسید.

آرزوی اقامه نماز در مسجدالاقصی/ نمی خواست شرمنده حضرت زینب(س) شود

نوید شاهد گلستان: مانع رفتن ایشان نشدید؟

همسر شهید: شهید نجفی علاقه زیادی به رفتن داشت؛ سه مرتبه با پای پیاده از علی آباد تا سپاه نینوای گلستان رفته بود و آزمایشات مختلف داده بود تا ثابت کند توانایی بدنی خوبی برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) دارد. بعد از ممارست فراوان و دیدن اصرار زیاد وی با رفتن ایشان موافقت و از سپاه قدس قم اعزام شد.

تمامی نیروهایی که به منطقه اعزام می‌شوند هم از روی اخلاص رفته و پشتیبان ولایت هستند و در روایات داریم که هرکس صدای مظلومی را بشنود و سکوت کند مردن برای وی بهتر است، بنابراین بنده و فرزندانم مانع رفتن وی نشدیم.

وقتی اعلام کرد که می‌خواهد برود، نه به ایشان گفتم برو و نگفتم نرو. دلم نمی‌خواست شرمنده حضرت زینب (س) شود.

آرزوی اقامه نماز در مسجدالاقصی/ نمی خواست شرمنده حضرت زینب(س) شود

نوید شاهد گلستان: چگونه ایشان را بدرقه کردید؟

همسر شهید: چون یک بار رفته بود و ایشان را اعزام نکرده بودند فکر نمی‌کردیم که دوباره اعزام شود. مهیای رفتن شد و دوست نداشت کسی از رفتن ایشان مطلع شود. وی انتخاب شده بود و لطف خداوند نصیبش شد.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده