نوید شاهد - شهید "احمد فتحی خیاط" در بخشی از وصیت نامه خود می نویسد: «پدر من از شما انتظار دارم که در مرگ من صبور باشید و با این صبرتان می توانید مشت محکمی بر دهان منافقان بزنید و تو ای خواهرم همچون زینب (س) صبر و استقامت داشته باشی و از تو میخواهم که پیام رسان خون شهیدان باشی... » در ادامه متن وصیت نامه این شهید بزرگوار را بخوانید.
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید احمد فتحی خیاط در سال 1345 در خانواده ای فقیر چشم به جهان گشود. در دوران تحصیل هم درس می خواند و هم کار می کرد. شبها به همراه دیگر بچه های برای کار به صحرا و خشت زنی می رفت تا اندک پولی بدست آورد.ی جزء نیروهای پیاده بود و از  دیگر مسئولیت هایش این بود که به عنوان آر – پی – جی زن در بعضی عملیاتها شرکت می کرد. سرانجام سی ام مرداد 1360 بر اثر اصابت خمپاره به سنگر به شهادت رسید.

متن وصیت نامه شهید احمد فتحی خیاط:  

حمد و سپاس خداوندی را که آغاز زندگی ما را خوشبختی و سعادت و پایان آن را شهادت و رحمت قرار داد و به نام خداوندی که هم در این جهان به ما می بخشد و هم در آخرت. و به نام خدایی که تمام هستی من از اوست. به نام او که زندگیم در این دنیا به خاطر اوست و معبود و معشوقم اوست و بنام او که همین الان او را با تمام وجودم احساس می کنم و بنام او که مشتاقانه بسویش می روم.

با درود و سلام به امام خمینی بت شکن و با سلام و درود به امت شهید پرور و قهرمان که اینچنین استقامت و صبر و شکیبائی در برابر این همه سختیها را تحمل کردند و درود و سلام بر مادرانی که فرزندانی همچون علی اکبر در راه اسلام دادند. 

سخنی با مادرم

 ای مادر عزیزم: ای مادری که شبها و روزها بر پای من زحمت کشیده ای و با تو چه دردسرها و سختیها مرا بزرگ کردی تو مرا در دامان پاکت پرورش دادی و چنین فرزندی را به خداوند تقدیم کردی و تو از خدا بخواه که این هدیه ناقابل را قبول کند مادر تو باید مثل فاطمه(س) صبر داشته باشی، مادر تو باید به تمام مادران درس بدهی تا در مسیر اسلام قدم بردارند. مادر جان این را هم بدانید که من خود داوطلب شدم که به جبهه بروم و مادر تو شیرت را حلالم کن و تو را به فاطمه زهرا(س) قسم می دهم که مرا عفو کنی چون من بی اجازه شما به جبهه رفته ام و از این نظر مرا به خون پاک حسین(ع) ببخشید من به خاطر این از شما اجازه نگرفتم چون خون حسین(ع) در رگهایم می جوشید و به من اجازه خداحافظی نمی داد.

سخنی با پدرم:

و تو ای پدر باید افتخار کنی که فرزندت در راه خدا رفته است و مرا باید ببخشید که نتوانستم برای شما کاری بکنم و ای پدر یادم می آید آن وقت که به مادرم می گفتی:«که این پسر دیگر بزرگ شده است و باید کار بکند»  ولی پدر جان مرا ببخشید و از این نظر من خیلی شرمنده ام که نتوانستم جبران این همه زحمتها را بکنم ولی پدر بدان که خدای بزرگ یار همه بی کسان است پدر من از شما انتظار دارم که در مرگ من صبور باشید و با این صبرتان می توانید مشت محکمی بر دهان منافقان بزنید و تو ای خواهرم همچون زینب(س) صبر و استقامت داشته باشی و از تو می خواهم که پیام رسان خون شهیدان باشی و همیشه در راه اسلام و برای رضای خدا قدم برداری 

سخنی با خواهرم:

خواهرم برای اینکه بتوانی کاری برای اسلام کرده باشی یا در بسیج یا در جهاد سازندگی شرکت کن، راه مرا ادامه بده و هیچ وقت سنگرم را خالی نکنید و از شما خواهش می کنم در هر جبهه ای که شهید شدم از آن جبهه و سنگرم بازدید کنید. و در پایان از تمامی فامیل و خانواده و دوستانم خواهش می کنم که مرا ببخشند و از تمامی آنها خداحافظی می کنم و به امید پیروزی نهائی هر چه زودتر رزمندگان اسلام در تمام جبهه ها و از خدا می خواهم که تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دارد.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته    

برادر شما احمد فتحی ۲۰/۱۲/۵۹ تاریخ نوشتن نامه


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده