شهید" بهمن درولی " در بین برادران سپاه به عنوان یک نیروی فکری - فرهنگی شناخته شده بود، در ابتدای جنگ به عنوان تهیه‌کننده و تولیدکننده برنامه‌های فرهنگی به مرکز صداوسیمای اهواز معرفی شده بود. بر همین اساس کار خود را نهج البلاغه و قرآن قرار داده و برنامه‌هایی در این زمینه تهیه و تولید کرد. در ادامه سایت نوید شاهد شما را به خواندن زندگی‌نامه این شهید بزرگوار دعوت می‌کند.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید بهمن درولی سال ۱۳۴۰ در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش ماشاءالله نام داشت. دوران دبستان وی با موفقیت ولی در محرومیت و فقر سپری شد. سالهای ورود وی به دبیرستانش مصادف شد با اوج خفقان و اختناق ساواک و حکومت پهلوی.

تشکیل جلسات قرائت قرآن

در دورانی که رژیم ستم‌شاهی بی‌رحمانه درصدد محو هر گونه آثار اسلام و اسلام‌خواهی بود. در تمامی این دوران، شهید بهمن درولی هرگز ارتباط خود را با مساجد قطع نکرده و خود را محدود به یک مسجد خاص نمی کرد. در مسجدی که تحرک کمتری وجود داشت حضور پیدا کرده و با تشکیل جلسات قرائت قرآن به جوانان مسلمان روح تازه‌ای می‌بخشید.

فرمانده سپاه

وی از همان ابتدا خط صحیح را تشخیص داده و عاشق امام امت بود. با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد که در سال ۱۳۶۲ به عنوان مسئول واحد پرسنلی و عضو شورای فرماندهی معرفی شده و در سال ۱۳۶۳ به عنوان فرمانده تیپ طرح "لبیک یا خمینی" انتخاب می‌شود.

حضور در مرکز صدا و سیمای اهواز

شهید درولی در بین برادران سپاه به عنوان یک نیروی فکری - فرهنگی شناخته شده بود، در ابتدای جنگ به عنوان تهیه‌کننده و تولیدکننده برنامه‌های فرهنگی به مرکز صداوسیمای اهواز معرفی شده بود. بر همین اساس کار خود را نهج البلاغه و قرآن قرار داده و برنامه منظمی در معرفی نهج البلاغه و شخصیت مولا علی (ع) تحت عنوان "سیری در نهج البلاغه" و نیز برنامه مقاومت جنوب و برنامه شبهای حماسی جنوب را برای رادیو تهیه و تنظیم می‌کرد که مدتها از رادیو اهواز پخش می‌شد.

حضور در دانشگاه

 در سالهای ۶۲-۱۳۶۱ به عنوان دانشجوی رشته ریخته گری در دانشگاه علم و صنعت تهران پذیرفته شده بود، از رفتن به دانشگاه خودداری کرد و همواره می‌گفت مسئله اصلی جنگ است اما بالأخره در سال ۱۳۶۴ بر اثر اصرار برادران بعد از دو سال وقفه در تحصیل به دانشگاه رفت. درحالی که قلبش پر از درد دوری خوبان و دوری شهدا و میدان رزم بود به تهران رفت، به‌طوری که در هنگام خداحافظی با مادرش در ترمینال جنوب تهران گفت: «ای مادر، تو مرا میان ۸ میلیون آدم رها کردی و خودت می‌خواهی به سرزمین دارالمؤمنین «دزفول» بازگردی؟» وی با لباس فرم سپاه وارد دانشگاه شد، هیاهویی در بین اساتید و دانشجویان به راه انداخت. اما ایشان با طمأنیه و آرامش و در حالی که جو علیه خود را در دانشگاه می‌دید احساس وظیفه نمود و قصد نبرد کرد، قصد تسخیر خاکریز علم. و این بود که اساتید و دانشجویان دیگر متوجه شدند که او غیر از آنان است و او چیزی دیگر است.. تحصیل علم برای بهمن  واجب بود. بهمن درس را تکلیف می‌دانست و تکلیفش را بخوبی به پایان رسانید بنحوی که از رتبه های برتر دانشگاه خود گردید.

شهادت

سنگرها صدای آشنایش را می‌شناختند، تمامی رزمندگان، روح بزرگ و چهره خندانش را بخاطر دارند، جبهه های پاوه، ایلام، کوشک  و دال پری، کرخه، دشت عباس و شوش، سایت 5 و پاسگاه زید و... او را می‌شناسند. وی به عنوان یکی از مسئولین پذیرش سپاه، انجام وظیفه می‌کند و غیر از آن هیچ مسئولیتی نداشت اما با نزدیک شدن به وقت عملیات راهی جبهه می‌شد تا ایمانش را در نبرد با اهریمنان بیازماید و ولایت خود را به صحنه آزمایش بیاورد و سرانجام در بیستم خرداد ۱۳۶۵ پدافندی جبهه بندر فاو عراق (اروندرود) بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی را در زادگاهش در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به خاک سپردند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده