زندگینامه شهید حسین اسماعیلی کاخ
نوید شاهد- حسين اسماعيلي كاخ، فرزند رمضان، در دوازدهم شهريور ماه سال1338 در شهرستان كرمان در روستاي كاخ به دنيا آمد. او در هفت سالگي به مدرسه رفت. از مدرسه كه مي آمد به پدرش در كار كشاورزي و قالي بافي و يا در بنايي، كمك مي كرد. در مدرسه هميشه جزو شاگردان نمونه بود و خانواده هاي دانش آموزان ديگر، از او مي خواستند كه به فرزندانشان در يادگيري در س ها كمك كند.
خیلی مسئولیت پذیر بود

نوید شاهد: حسين اسماعيلي كاخ، فرزند رمضان، در دوازدهم شهريور ماه سال1338 در شهرستان كرمان در روستاي كاخ به دنيا آمد.

او در هفت سالگي به مدرسه رفت. از مدرسه كه مي آمد به پدرش در كار كشاورزي و قالي بافي و يا در بنايي، كمك مي كرد.

در مدرسه هميشه جزو شاگردان نمونه بود و خانواده هاي دانش آموزان ديگر، از او مي خواستند كه به فرزندانشان در يادگيري در س ها كمك كند.

حسين در ضمن كمك به پدر، براي اهالي روستا نيز كار مي كرد تا بتواند كمك خرج پدر باشد.

زماني كه اهالي روستا تصميم گرفتند براي مسجد، بلندگويي تهيه كنند .او تمام پس اندازش را به مسجد كمك كرد.

به خاطر فقر مالي و كمك به پدرش، تا ششم ابتدايي درس خواند و همراه پدرش به روستاها و شهرها سفر مي كرد تا مخارج زندگي را تأمين كند.

بعد از مدتي در روستاي كاخ كارگاه قاليبافي راه انداخت و مشغول به كار شد.

هميشه در نماز جماعت و مراسم مذهبي روستا شركت مي كرد. هزینه برادرش را به عهده گرفته بود، و به کار گچ کاری مشغول بود

بعد از مدتي به كرمان رفت، تا شغل مناسبي پيدا كند.

در كرمان به شغل گچ كاري روي آورد. اتاقي اجاره كرد و نامه اي براي خانواده اش نوشت تا برادرش محمد را براي ادامه ي تحصيل به شهر بفرستند و تمامي هزينه ي تحصيل او را بر عهده گرفت.

بعد از مدتي پسرعموهايش نيز نزد او رفتند تا با هم به سركار بروند.

او همراه پسر عموهايش ظهرها به مسجد امام حسن (ع)، و شب ها به مسجد آيت الله صالحي و مسجد جامع مي رفتند.

اسماعيل كاخ با خانم فاطمه افضلي كاخ ازدواج كرد كه حاصل اين ازدواج، 4 فرزند است: يك دختر به نام نرگس (متولد1357/12/10) سه پسر به نام هاي محمد (متولد 1359/10/10)، علی (متولد1362/3/1 ) و هادی (متولد1364/2/29).

در زمستان كه كار گچ كاري تقريباً تعطيل مي شد، براي امرار معاش به كارگري مي رفت و نيمي از حقوقش را به دوستش پرداخت مي كرد.

همزمان با انقلاب، علاوه بر شركت در مساجد و گوش دادن به نوارهاي دكتر شريعتي و آقاي كافي، در را هپيمايي ها و تظاهرا ت، شركت مي كرد.

بعد از انقلاب، تصميم گرفت عضو سپاه شود. زماني كه خانواده با اين كارش مخالفت كردند، گفت:« بايد از كشورمان دفاع كنيم. و تا زنده هستيم، از اسلام و ناموسمان نيز دفاع خواهيم كرد.»

از طريق سپاه، عازم جبهه شد و مسئول تسليحات بود.

روزي دو مرتبه، به خط سركشي مي كرد و به رزمندگان رسيدگي مي كرد كه چيزي كم نداشته باشند.

بیشتر از بقیه کار می کرد و حق کسی را پایمال نمی کرد

مسئولان مي دانستند با حس عدالت خواهي و عدالت پروري كه در وجود او است، حق كسي را پايمال نمي كند. تمام وسايل را به او مي سپردند و حتي سري ترين وسايل جنگي و مهمات را در اختيار او قرار مي دادند . تا از آن ها مواظبت كند. او بيشتر از بقيه ي افراد كار مي كرد و هنگامي كه بچه ها

استراحت مي كردند، مشغول كار بود و با آن همه خستگي، دست از كار نمي كشيد.

سه بار شيميايي شد، كه يك مرتبه ي آن در بيمارستان نجميه ي تهران بستري گرديد و يك بار هم تركش به بازويش اصابت كرد.

يك روز يك نفر به منطقه ي عملياتي رفته بود تا فرمانده تسليحات را ببيند و سراغ فرمانده را از يكي از بچه ها مي گيرد . و او حسين را نشان مي دهد، كه مشغول كار است و دوباره مي گويد:«من با حسين اسماعيل كاخ فرمانده تسليحات كار دارم.» و دوباره، حسين را به او نشان مي دهند كه چهره اي غبار گرفته و خاكي داشت. آن فرد با تعجب مي گويد:« تا به حال فرماندهي را نديده بودم، كه تا اين اندازه كار كند.»

او هميشه به رزمندگانش توصيه مي كرد :« اين مهمات، هزينه ي بيت المال است بايد مراقب آن ها بود .»

خیلی فعالیت می کرد و احساس مسئولیت داشت

او هر بار كه با بچه ها به طرف خط مي آمد، در وسط راه از راننده مي خواست نگه دارد، پياده مي شد و شروع به جمع كردن تفنگ ها و خشاب هايي كه روي زمين افتاده بود مي كرد. به او مي گفتند: چرا اين كار را مي كنيد؟ مي گفت: اين ها مهمات است، ممكن است به كار بيايند. حداقل از سر راه برداشته مي شوند.»

حسين اسماعيلي كاخ، در تاريخ 1365/1/8 بر اثر بمباران هوایی دشمن در آبادان در حالي كه تركش هاي زيادي در بدن داشت به درجه ي رفيع شهادت نايل آمد.

پيكر مطهرش در شهرستان كرمان مسجد صاحب الزمان (عج) به خاك سپرده شد که در روستای کاخ نیز صورت قبری دارد.

پي نوشت ها

-1 پرونده كارگزيني شاهد- فرم سه برگه

-2 اسماعيل كاخ، محمد- سرگذشت پژوهي، ص 3

-3 همان، ص 3

-4 همان، ص 5

-5 همان، ص 6

-6 همان، ص 8

-7 همان، ص 12

-8 همان، ص 21

-9 همان، ص 19

-10 همان، ص 22

-11 همان، ص 24

-12 همان، ص 29

-13 پرونده كارگزيني شاهد- كپي شناسنامه

-14 سرگذشت پژوهي، صص 46 و 47

-15 همان، ص 50

-16 همان، ص 53

-17 پرونده كارگزيني شاهد- گواهي شهادت

-18 سرگذشت پژوهي، ص 54

-19 همان، ص 54

-20 همان، ص 56

-21 همان

-22 پرونده كارگزيني شاهد- گواهي شهادت

-23 سرگذشت پژوهي، ص72

منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ/ زندگینامه فرماندهان شهید استان کرمان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده