بازنشر گفت و گوی اختصاصی نوید شاهد با خواهر شهید ابراهیم هادی
دوشنبه, ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۳۳
کتاب «سلام بر ابراهیم» را خواندم و در هر صفحه اش مغناطیس این شهید آن چنان به سوی خود جذبم می کرد که از دیرشناسی شهید «هادی» حسرت خوردم. هر خاطره از شهید که در این کتاب نقل شده بود مرا به یاد شعری از «حافظ» می انداخت که گفته است: «بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی/ در سینه های مردم عارف مزار ماست»

شهید ابراهیم هادی گمنام می ماند!

یکم اردیبهشت ماه سال 1336 در تهران متولد شده است. نامش را زیاد شنیده بودم و حالا زمان آن رسیده بود که این شهید را بیشتر بشناسم. 37 سال از شهادت شهید «ابراهیم هادی» می گذرد؛ پهلوان بی مزار و فرمانده گردان کمیل از لشکر محمد رسول الله (ص) که آرزوی گمنامی داشت و اگر امروز در این دیار نفس می کشید، شصت و یکمین سالروز ولادتش را جشن می گرفت.

در گفت و گو با خواهر شهید ابراهیم هادی، از ابتدا جذب عشق بی انتهای یک خواهر به برادر شهیدش شدم که حتی پس از گذشت 37 سال او را با لحنی، «ابراهیم» خطاب می کند که گویی حضور شهید در زندگی اش جریان دارد و هر لحظه اش با یاد و توسل به پاکی برادر شهیدش گره خورده است. حس غرور به داشتن برادری چون ابراهیم در صدایش موج می زند؛ مگر می شود خواهر شهید باشی آن هم از جنس پهلوان «ابراهیم» و بر خود نبالی!

شادی «ابراهیم» در گمنامی است

خانم «زهره هادی» فرزند ششم و آخر خانواده «هادی» است. او که نسبت به دیگر اعضای خانواده کمتر حضور شهید «هادی» را درک کرده است، درباره برادرش می گوید: ایشان اگرچه عمر کوتاهی داشت اما به معنای واقعی کلمه مرد و همچون معلم بود. هنگامی که با شهید درد و دل می کنم همیشه از او می خواهم از این که او را به خوبی نشناختم، مرا ببخشد.

از خواهر شهید می پرسم برای معرفی برادر شهیدتان چه برنامه هایی دارید؟ و او این گونه پاسخ می دهد: شهدا نیازی به معرفی ما ندارند. در حال حاضر برای شناسایی شهدا از خانواده ها آزمایش «دی ان ای» می گیرند. از ما هم خواستند تا آزمایش دهیم تا شاید در پاکسازی «فکه»، پیکر شهید هادی هم شناسایی شود اما ما قبول نکردیم. وقتی ابراهیم دوست داشت که گمنام شود و بدنش را برای ماندن روی خاک تربیت کرده بود، ما هم به خواسته شهیدمان احترام می گذاریم و نباید این شادی را از او بگیریم. روح ابراهیم با ماست. مادرمان پس از شهادت ابراهیم بسیار گریست و از فراق سوخت اما حالا که مادر هم پیش ابراهیم رفته است، ما هم همان کاری را می کنیم که ابراهیم دوست داشت.

بعضی از دوستان و نزدیکان می گویند که تلاش کنید تا کوچه ای به اسم شهید «هادی» شود اما پاسخ این است که مگر شهدا این راه را انتخاب کرده اند که کوچه به نامشان شود؟! خون بهای شهدا که این کارها نیست!

کارنامه شهدا دست خداست

خواهر شهید هادی می گوید: گاهی از من سوال می شود که چرا شهید «ابراهیم هادی» به این اندازه مورد توجه قرار گرفت؟ جواب این سوال روشن است. خداوند شهدا را انتخاب می کند. امروز شهدای مدافع حرم قدم در مسیر شهدای دفاع مقدس گذاشته اند. برای نمونه شهید محسن حججی که او نیز 25 سال بیشتر نداشت، به آغوش باز و رضایت خانواده به استقبال شهادت می رود و در عرض 2 روز تمام دنیا را تکان می دهد.

امروز، زمان تکرار شده است و اگرچه بعضی ها هنوز هم نسبت به شهدا و خلوص نیت آنها ناآگاهی دارند و حرف های نادرستی درباره شهدا به ویژه شهدای مدافع حرم می زنند اما شهدایی همچون شهید حججی با شهامت و شهادت خود به ابهام های آنها پاسخ می دهند. در میان شهدای مدافع حرم، شهیدان دیگری نیز هستند که شاید سخت تر و جانکاه تر از شهید حججی به شهادت رسیده باشند و پیکرشان مفقودالاثر شده باشد اما شهدا را خدا بزرگ می کند و کارنامه آنها دست خداست.


شهید ابراهیم هادی گمنام می ماند!

بابای رزمندگان

خانم زهره هادی در ادامه صحبت های خود با تعریف خاطره ای از شهید ابراهیم درباره یکی دیگر از بزرگ منشی های برادرش روایت می کند: شهید ابراهیم در انتخاب افراد و دوستی با آنها سخت نمی گرفت و اغلب سراغ افرادی می رفت که کسی آنها را برای دوستی انتخاب نمی کرد. با این کار به اندازه ای روی افراد تاثیر می گذاشت که تغییر می کردند و در مسیر درست قرار می گرفتند. برای نمونه دزدی را که موتور شوهر خواهرمان را دزدیده بود را گرفت. دزد در هنگام فرار زخمی شد و ابراهیم فوری او را به درمانگاه برد، بعد به رستوران رفتند و بعد هم به مسجد. برای او شغلی پیدا کرد و بعدها شنیدیم که او هم به جبهه رفته و به شهادت رسید.

ابراهیم به دشمن خود نیز رحم کرد و او را تنها نگذاشت. هنگامی که نیروی دشمن در منطه غرب زخمی می شود، از آنجایی که وسیله ای نبوده، ابراهیم او را بر دوش خود می گذارد و به پایین تپه می رساند تا از مرگ نجات پیدا کند اما خودش دچار مشکل شده و مورد جراحی قرار می گیرد. شهید هادی معتقد بود این اتفاق ها حکمتی دارد و همیشه راضی بود.

شهید ابراهیم الگوی واقعی امر به معروف و نهی از منکر بود؛ شهیدی که به معنای واقعی کلمه در 25 سالگی آنچنان بزرگ و با مردانگی رفتار می کرد که بعد از شهادت بسیاری از همسن ها و کسانی که از او بزرگتر بودند، اظهار می کردند که داغ شهید ابراهیم مانند از دست دادن پدر و مادر خودمان است و با رفتن او ما بابایمان را از دست داده ایم.

زندگی زیبا در جوار حضرت زهرا

شهید ابراهیم هادی به علمدار کمیل معروف است و حالا کانال کمیل، محل دیدار خواهر «ابراهیم» با اوست. خواهر شهید روایت می کند: سالی چند مرتبه به کانال کمیل می روم با برادرم شهیدم صحبت می کنم. به او می گویم ابراهیم جان! قربان مهمان نوازی ات، معرفتت، مردم داری ات. پس از شهادت برایمان تعریف کردند که تا آخرین لحظه شهدا را سیراب کرد اما خودش لب تشنه به دیدار معبود شتافت. من یقین دارم که ابراهیم در جوار حضرت زهرا (س) زندگی زیبایی دارد.

با ابراهیم خیلی ارتباط دارم. هرگاه کاری داشته باشم و سر دوراهی بمانم، از ابراهیم می خواهم کمکم کند به این صورت که از او می پرسم که فلان کار را انجام دهم یا ندهم بعد مکثی می کنم و جواب را می شنوم.

زائران حرم رضوی «سلام بر ابراهیم» را می خوانند

خواهر شهید «ابراهیم هادی» می گوید: چندی پیش در حرم رضوی دیدم که کتاب «سلام بر ابراهیم» در کنار قرآن و مفاتیح قرار دارد. به زائرانی که کتاب را انتخاب می کردند دقت کردم و از این که مردم از هر قشری با اشتیاق کتاب را برای مطالعه انتخاب می کردند، خدا را شکر کردم.

مغناطیس شهدا

خواهر شهید «هادی» درباره نظر مقام معظم رهبری در ارتباط با برادر شهیدش بیان می کند: سال 1394 رهبر معظم انقلاب در با جمعی از فرماندهان به شخصیت اصلی کتاب «سلام بر ابراهیم» اشاره کرد. ایشان گفتند که « شخصیتی که در این کتاب معرفی شده، به قدری جاذبه دارد که آدم را مثل مغناطیس به خودش جذب می‌کند، آدم را میخکوب می‌کند، بگردید این شخصیت‌ها را پیدا کنید. از این قبیل شخصیت‌های برجسته‌ای هستند که این‌ها سردار هم نیستند، حتی فرمانده گردان هم نیستند، اما حکایت‌ها دارند، ماجراها دارند

«ابراهیم» مغناطیس عجیبی دارد. حدود 37 سال از شهادتش می گذرد اما عطر او در خانواده ما جاری است. گاهی نوزادان کوچکی که به جمع خانواده اضافه می شوند، با دیدن عکس شهید، واکنش نشان داده و او را صدا می زنند. خواهر بزرگترم دو نوه دو قلوی یک و نیم ساله دارد. آنها تا عکس شهید ابراهیم را روی دیوار می بینند، او را دایی صدا می زنند.

مردانگی و مرد بودن باز هم توصیف خواهر شهید «ابراهیم هادی» از شهید گمنامی است که آرزوی گمنامی داشت. خانم «زهره هادی» در سخنانی پایانی اش می گوید که خدا به شهدا نظر دارد زیرا شهیدان افراد بزرگی هستند، از تمام خواسته های خود در راه خدا می گذرند بنابراین شهدا نزد خدا آبرو دارند.

یادش گرامی ...

گفت و گو از نیره دوخائی

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۲۵
انتشار یافته: ۱۲
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۰۲ - ۱۳۹۹/۰۲/۰۵
3
10
الهم صلی علی محمد.و آل محمد و عجل فرجهم
محمد امین
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۲۹
3
13
منم خیلی دوست دارم یه روز شبیه شهید ابراهیم هادی بشم
نگین
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۰۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۴
1
10
عاللللللللییییی
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۵۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۷
0
10
عاشقشم
حسین
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۵۶ - ۱۳۹۹/۰۸/۰۸
0
9
منم کتابشو خوندم. عالیه. ایشالا کمکمون کنه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۵۶ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۴
0
8
عالی هست
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۹/۳۰
2
9
مرد واقعی بود
المیرا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۳۵ - ۱۳۹۹/۱۱/۲۲
0
6
عالی بهتر است جالب تر و مختص درباره‌ی ان صحبت کنید
بنده خدا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۰۴ - ۱۳۹۹/۱۱/۲۸
1
20
التماس دعا یاعلی مدد *
زهرا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۳۸ - ۱۴۰۰/۰۲/۰۶
1
16
روحش شاد یادش گرامی انشاالله دراخرت من راهم شفاعت کند الهی امین
سمیه سیلاویان
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۰۵ - ۱۴۰۰/۰۴/۲۱
1
13
خیلی خوب بود و خیلی هم فیض بردم .بغض گلوم و فشار میده دوست دارم داد بزنم .......از خدا میخوام که انشاالله شهید هادی مارو نزد خدا شفاعت کنه.....یارب
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۱۱ - ۱۴۰۱/۰۶/۲۰
1
5
هر جا گره تو کارتون افتاد از شهید کمک بخواید دست رد نمی زنه
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده