شهید«محمد پیر مرادی» در بخشی از وصیت نامه خود می گوید: « از مردم شهید پرور میخواهم که نماز جمعه این سنگر مهم را ترک نکنند و همیشه در نماز جمعه حضور داشته باشند و همچنین از خواهران بسیجی می خواهم که حجاب خود را رعایت کنند . چون حجاب شما خواهران از خون ما کوبند تر است.»


به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید« محمد پیرمرادی» در یکم فروردین 1342 در روستای تیغن از توابع شهرستان رامهرمز در خانواده ای مذهبی و ولایتی چشم به جهان گشود. پدرش  الله کریم نام داشت و کارگر ساختمان بود و مادرش زینب خانم نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته تجربی درس خواند و از طریق بسیج به جبهه رفت. در عملیاتها حضور فعال داشت و بالاخره در عملیات "والفجر" در  بیست و یکم بهمن 1361 در خرمال عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و سینه شهید شد و پیکر مطهر وی در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش به خاک سپرده شد.

متن وصیت نامه شهید محمد پیرمرادی


به گفته پیامبر اکرم (ص) رسول خدا شرافتمندانه ترین مرگ شهادت است . من نیز پیرو راه ابر مردی چون پیامبرم و درس چگونه شرافتمندانه تر زیستن را از او آموختم و راه پیامبر خدا را پیش گرفتم تا به شهادت برسم و چند قطره خونی که در سر دارم نثار دین و رهبر کنم.

ادامه دهنده را شهدا باشید

تو ای برادر و خواهرم ، ای سرباز حسینی،  ای جانباز خمینی . تو نیز مثل دیگر شهیدان همچون علی اکبر به ندای هل من ناصرا حسینی که از حلقوم پاک خمینی بیرون می اید جواب  مثبت داده و راه اورا که راه پیغمبر( ص) علی (ع ) وحسین (ع) است را ادامه دهید و این انقلاب را تاظهور حضرت مهدی (عج) پاسداری نموده و حرمت خون شهیدان را نگه دارید و ادامه دهندگان راه شهدا باشید.

امام را تنها نگذارید

هرگز امام را که امید ملت و کشور ماست و تنها رهبری است که توانسته تابحال انقلاب را پیش ببرد تنها نگذارید که او از سلاله پاک محمد رسول ا... است .و هم اکنون وصیت می کنم مقداری کتاب دارم که انها را به کتابخانه دبیرستان شهید باهنر بدهید و مرا نیز در گوشه ای از قطعه شهدا کنار دیگر برادران دفن نماید.

وصیت به برادرانم

از برادرانم انتظار دارم که دنباله رو شهیدان باشند و هرگزدست از اسلام و رهبر برندارند و امام را تنها نگذارند . و درخاتمه از خانواده ام می خواهم که اگر سعادت شهید شدن درراه خدا را داشتم و شهید شدم برایم ناراحت نباشید که با ناراحتی شماست که روحم عذاب می بیند.

جنگ بر علیه کفار

ای پدرو مادر عزیزم که من چشم امید شما بودم و شما تنها چشمتان را به من دوخته بودید و از من انتظار داشتید که شما را نان بدهم و جبران زحمت های شما را بکنم ولی پدرو مادر عزیزم اکنون که صدام مدت 20ماه است که به کشور ما حمل کرده است و شهرهای ما ر ا ویران نموده است من وظیفه خودرا این می دانستم که به جبهه بروم و بر علیه کفار بعثی  و امریکایی بجنگم .

شهادت آرزوی من است

 مادرم من می دانم که حاصل 19سال زحمت تو بودم و تو انتظارات زیادی از من داشتی ولی من قدم در راهی گذشتم که حسین بن علی (ع) این راه را رفت و تا اخرین قطه خونش جنگید و شهید شد. من نیز امروز با اگاهی کامل این راه را انتخاب کرده ام و می روم تا با اخرین قطره خونم با این کفر بجنگم تا اگر سعادتش را داشتم که به شهادت برسم که ارزوی من است و هم شما خوشبخت می شوید و هم من.

برایم گریه نکنید

پدر و مادر عزیزم نمی گویم برایم گریه نکنید ولی نه ان گریه ای که دل منافقین و صدامیان از آن خوشحال شود . ازطرف من دو چرخه ام را به برادران بسیجی بدید . در پایان از برادران حزب اللهی می خواهم با این توده ایها و منا فقین  و اکثریتها مبارزه کنند و انها را نابود سازند.

حجاب خود را رعایت کنید

از  خواهران بسیجی می خواهم که حجاب خود را رعایت کنند . چون حجاب شما خواهران از خون ما کوبند تر  است . از شما ملت غیور مسلمان می خواهم که همراه امام خمینی باشید و جدایی از این اسطوره را حرام دارید . و از مردم شهید پرور میخواهم که نماز جمعه این سنگر مهم را ترک نکنند و همیشه در نماز جمعه  حضور داشته باشند با امید پیروزی حق بر باطل .

                                          ( و السلام علیکم و رحمه الله وبرکاته )

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده