خاطرات شهدا: شهید "محمد طالبیان" به روایت دوستان و همرزمان
سه‌شنبه, ۰۱ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۴۸
گفت: اگر کسی در شهرداری منتظر حتی یک امضاء بماند من مدیونش خواهم بود. حالا اینجا هیچی، در آخرت چه جوابی دارم بدهم؟ حاج آقا طالبیان یک مسئول نبود؛ یک فرشته خدمت بود که از جانب خدا برای خدمت به خلق فرستاده شده بود.

نوید شاهد همدان:

اصلان رسولی: از همان ابتدای انقلاب که در کمیته انقلاب اسلامی خدمت می کرد، من در کنارش فعالیت می کردم. بعد از این که به عنوان شهردار نهاوند منصوب شد، درخواست انتقال مرا از کمیته به شهرداری را به شهید حیدری داد. به این ترتیب من به شهرداری منتقل شدم و همیشه در بسیاری از کارها همراهش بودم.

کار کردن حاج آقا طالبیان مثل بقیه نبود. آن روزها برای خودش و ما تعطیلی و جمعه معنا نداشت. شب و روز در خدمت همشهریان و سرکشی به خانواده های فقرا و مستضعفین بود.

یک بار پرسیدم: حاج آقا! چرا کمی استراحت نمی کنید؟! آخر جمعه ای گفته اند، شنبه ای گفته اند.

گفت: آقای اصلان رسولی! در برهه ای از زمان هستیم که اصلا تعطیلی وجود ندارد. مگر حضرت امام استراحت می کند یا کارش تعطیلی دارد؟! ما چگونه بگوییم امروز تعطیل است؟!

مدتی از عمرم را در زندان پهلوی منفور بودم ولی حالا که آزاد شده ام، فکر می کنم تازه از مادر متولد شده ام و آن قدر تشنه خدمتم که هر چه کار کنم، خسته نخواهم شد. اگر در توانم باشد، به جای چند ساعت در روز، شبها هم به جای استراحت، خدمت خواهم کرد.

یک روز جمعه به من اطلاع داد که میخواهد برای انجام مأموریت و تعمیر دینام برق آب رسانی شهر به همدان برود. من هم رفتم. کارهایمان را در همدان انجام دادیم و در راه برگشت گفت: شما خیلی خسته اید، بگذارید بقیه راه را من رانندگی کنم.

قبول کردم. خودش پشت فرمان لندرور نشست. در بین راه به علت خستگی و شب نخوابیهایش ماشین از جاده خارج شد و شروع به غلتیدن در بیابان کرد.

همین طور چرخیدیم و چرخیدیم تا بالاخره در جایی خودرو ایستاد. خوشبختانه راننده اتوبوسی که پشت سر ما در حرکت بود، ما را دید و به کمک مان آمد.

حاج آقا سخت مجروح شده بود. به درمانگاه انتقالش دادیم. شدت جراحان سر و صورتش به حدی بود که دکتر معالج که هندی بود، تا مدتها کار کردن را برایش ممنوع کرد؛ اما گوشش به این حرفها بده کار نبود.

با همان وضعیت، روزها به شهرداری می رفت و شبها برای استراحت به درمانگاه. تا این که یک روز خیلی ناراحت شدم و گفتم: حاج آقا! چرا به خودت رحم نمی کنی؟ برو استراحت کن. چرا به حرفهای دکتر توجه نمی کنی تا زودتر خوب شوی؟!

گفت: اگر کسی در شهرداری منتظر حتی یک امضاء بماند من مدیونش خواهم بود. حالا اینجا هیچی، در آخرت چه جوابی دارم بدهم؟ حاج آقا طالبیان یک مسؤول نبود؛ یک فرشته خدمت بود که از جانب خدا برای خدمت به خلق فرستاده شده بود.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده