قربانعلي حشمت، سومين فرزند علي محمد و حبيبه قديري قهدريجاني، در اول تير ماه سال 1339 در قهدريجان شهرستان فلاورجان اصفهان به دنيا آمد. دوران ابتدايي را از 6 سالگي تا 12 سالگي در مدرسه ي سعادت درس خواند.

زندگی نامه شهید قربانعلی حشمت

نوید شاهد: قربانعلي حشمت، سومين فرزند علي محمد و حبيبه قديري قهدريجاني، در اول تير ماه سال 1339 در قهدريجان شهرستان فلاورجان اصفهان به دنيا آمد.

دوران ابتدايي را از 6 سالگي تا 12 سالگي در مدرسه ي سعادت درس خواند. او كودكي پرجنب و جوش، فعال و درس خوان بود. به علت ضعف مالي ترك تحصيل كرد.

در 13 سالگي در كارخانه ريسندگي مشغول به كار شد و مدتي نيز به نماكاري ساختمان پرداخت.

اوقات فراغتش را در مسجد مي گذراند و كتاب هاي مذهبي و نهج البلاغه را مي خواند. قربانعلي با افراد خانواده رابطه ي خوبي داشت. به پدر و مادرش احترام مي گذاشت و آنها را تشويق مي كرد كه براي نماز جماعت به مسجد بروند. او صله رحم را به جا مي آورد و در كارهاي خانه به مادرش كمك مي كرد هميشه مشكل گشا بود و به ماديات علاقه اي نداشت.

اصغر حشمت، برادرش، مي گويد:« قربانعلي از ما بزرگتر بود و جاذبه ي خاصي ميان ما داشت. او به شدت به قرآن علاقه داشت و هميشه مواقعي كه خلوت مي كرد، دوست داشت قرآن بخواند.»

قربانعلي كارش را به نحو احسن انجام مي داد و پشتكار خوبي داشت . در سال 1358 در طول چند ماه 20 كار نماكاري ساختمان را تمام كرد.

قبل از انقلاب كمابيش در تظاهرات شركت مي كرد. با شروع انقلاب در جلسات و مراسم مذهبي شركت داشت. او با افرادي كه از نظر مالي سطح پايين بودند ارتباط بيشتري داشت و هميشه مي گفت:« مبادا به خاطر ثروت كسي جلوي او بلند شويد.» او ثروت و ماديات را ملاك برتري انسان نمي دانست. از بي عدالتي و پايمال كردن حق ديگران در جامعه ناراحت مي شد و اگر عصباني مي شد خشمش را فرو مي خورد.

در اوايل انقلاب كلاس قرآن تشكيل مي داد. قربانعلي در كارهاي جمعي هميشه جلودار بود. با وجود درايت خاصي كه داشت باز هم در كارهاي جمعي با ديگران مشورت مي كرد . او از انسان هاي دورو و چاپلوس و افرادي كه پشت سر امام، انقلاب و جبهه و جنگ حرف هاي ناروا مي زدند، بدش مي آمد.

در سال 1358 با خانم كبري قديري ازدواج كرد و حاصل 2 سال زندگي مشتركشان پسري به نام حميد است.

قربانعلي هميشه در موارد سياسي الگو بود . انحرافات را زود تشخيص مي داد و با آن مبارزه مي كرد. او همه چيز را در خط امام مي ديد. هميشه مي گفت:« ما بايد برويم دشمن را از كشور بيرون كنيم.» بنابراين براي دفاع از كشور و اسلام و آب و خاك به جبهه رفت. او هميشه از صحنه هاي شيرين جبهه تعريف مي كرد و از صحنه هاي دلخراش آن تعريفي نمي كرد.

وقتي جنگ شروع شد، كار را رها كرد و به آموزش نيروهاي مردمي مشغول شد. در مبارزه با گرو هك هاي تروريستي شركت فعال داشت در سال 1359 همراه با بسيجيان عازم كردستان شد و در سال 1360 مجدد به جبهه فياضيه آبادان اعزام شد. او با كار شبانه روزي در سنگرسازي و كندن كانال ها و تونل ها در كنار رود كارون، عشق خود را به امام و اسلام نشان مي داد.

اصغر رحماني، همرزم، بيان مي كند:« به اتفاق قربانعلي حشمت پس از طي يك دوره آموزش بيست روزه از نجف آباد به جبهه اعزام شديم . يك شب- كه لودر مي خواست خاكريز بزند- برادر كاظمي گفت: نيروها تقسيم شوند و نيمي از آنها تا نصف شب و نيمي از نصف شب تا صبح به سوي عراقي ها تيراندازي كنند تا در پناه آتش آنان لودر بهتر كار كند.

من و حشمت جزو نيمه اول شب بوديم، ولي پس از اتمام نوبت نگهباني در حالي كه قصد استراحت داشتيم، برادر كاظمي گفت: دو نفر از بچه هايي كه نگهباني داده اند، به دليل كمبودنيرو نزد لودر رفته آنجا مشغول نگهباني شوند. مجدد به اتفاق حشمت كنار لودر رفتيم و تا صبح نگهباني داديم .

من كه خستگي و بي خوابي، گاه باعث مي شد ايستاده چرت بزنم، وقتي به حشمت نگاه مي كردم، مي ديدم درست مثل اول شب- بدون اينكه احساس خستگي و بي خوابي كند- با همان لبخند هميشگي روي پا ايستاده، انجام وظيفه مي كرد.»

قربانعلي در همين سال براي حفظ انقلاب، به تهران رفت و عضو سپاه پاسداران گرديد و براي دفاع از مرزهاي كشور اسلامي به جبهه هاي جنوب سفر كرد.

در عمليات فتح المبين دليرانه جنگيد و به وسيله 5 تركش مجروح شد. وقتي به مرخصي آمد به كسي چيزي نگفت. فقط همسرش از ماجرا باخبر بود.

خواهرش نقل مي كند:« يك روز كه برادرم از جبهه برگشته بود، به سختي نفس مي كشيد و كم حرف مي زد. با كمي دقت متوجه شدم سينه اش تركش خورده است. با اصرار زخمش را ديدم. خيلي عميق بود. با توجه به وسعت جراحت متوجه شدم، بخيه ها كج و معوج است. با تعجب سؤال كردم.

درست است كه منطقه جنگي است ولي بخيه را كدام دكتر زده كه اينجوري است؟ در حالي كه روي زخم را مي بست با تبسم گفت : غيبت دكتر را نكن. اين جا را خودم بخيه كردم. با توجه به نياز شديد جبهه به رزمنده در آن موقعيت عملياتي اصلاً به اورژانس مر اجعه نكردم چه رسد به بيمارستان و دكتر.»

قربانعلي يكي از نيروهاي با جرات و با شهامت در سپاه بود و قدرت تصميم گيري خيلي خوبي داشت. همين امر باعث شد كه به عنوان فرمانده گردان معرفي شود.

در عمليات بيت المقدس به عنوان فرمانده گردان حضرت رسول )ص( از لشكر 8 نجف اشرف منصوب شد. او از صبح عمليات به مقابله به پاتك دشمن برخاست.

و سرانجام پس از 19 ماه خدمت در حوالي ظهر روز دهم ارديبهشت ماه 1361 در حالي كه با آرپي جي به شكار تانك دشمن مي رفت، هدف گلوله تانك دشمن قرار گرفت و به شهادت رسيد.

در وصيت نامه قربانعلي حشمت مي خوانيم: «مردم، رهبر انقلاب، امام خميني )ره(، را تنها نگذاريد. مواظب باشيد كه دشمنان شما را از رهبري جدا نكنند. از پيام هاي امام استقبال كنيد . پدر جان و مادر مهربان، در شهادت من گريه نكنيد، چون منافقين با ناراحتي شما خوشحال مي شوند . فرزندم، هميشه به فقيران كمك كن و زيربار زورگويان نرو. از مرگ در راه خدا ترس نداشته باش و هيچ وقت آيات خدا را فراموش نكن، زيرا هدايت كننده است.»

پيكر پاكش را در استان اصفهان شهرستان فلاورجان گلزار شهداي منطقه قهدريجان به خاك سپردند.

پي نوشت ها

-1 سرگذشت پژوهي- مشخصات شهيد، صص 1 و 2

-2 فرم اطلاعات فردي شهيد

-3 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه، ص 45

-4 فرم اطلاعات فردي شهيد

-5 حشمت، علي محمد- سرگذشت پژوهي، ص 5

-6 همان، ص 7

-7 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه

-8 حشمت، علي محمد- سرگذشت پژوهي، ص 8

-9 همان، صص 12 و 8

-10 همان، ص 9

-11 قديري، كبري- سرگذشت پژوهي، ص 17

-12 قديري، رضا- سرگذشت پژوهي، 29

-13 حشمت، اصغر- سرگذشت پژوهي، صص 27 و 25

-14 قديري، رضا- سرگذشت پژوهي، ص 30

-15 حشمت، علي محمد- سرگذشت پژوهي، ص 9

-16 قديري، رضا- سرگذشت پژوهي، صص 31 و 30

-17 حشمت، علي محمد- سرگذشت پژوهي، ص 13

-18 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه، ص 45

-19 سرگذشت پژوهي، ص 15

-20 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه، ص 82

-21 قديري، كبري- سرگذشت پژوهي، ص 18

-22 حشمت، علي محمد- سرگذشت پژوهي، ص 12

-23 قديري، كبري- سرگذشت پژوهي، ص 18

-24 پرونده فرهني شاهد- زندگي نامه، ص 45

-25 رحماني، اصغر- سرگذشت پژوهي، صص 37 و 36

-26 حشمت، اصغر- سرگذشت پژوهي، ص 27

-27 پرونده فرهنگي شاهد- خاطره

-28 قديري، رضا- سرگذشت پژوهي، ص 30

-29 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه، ص 80

-30 سرگذشت پژوهي- مشخصات شهيد، ص 2

-31 پرونده فرهنگي شاهد- زندگي نامه، ص 45

-32 همان- وصيت نامه

-33 سرگذشت پژوهي- مشخصات شهيد، ص2

منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ/ زندگینامه فرماندهان شهید استان اصفهان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده