در کمپ 16 عراق با مشکلات متعددی حتی در توزیع و خوردن میوه روبرو بودیم به عنوان مثال یک انار متوسط را برای ده نفر توزیع می‌کردند و یا یک خوشه انگور برای پنج نفر که تقسیم آن بین افراد خود مصیبت دیگری بود... ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
یک انار برای 10 نفر!
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، زنده‌یاد آزاده سرافراز و جانباز یزدانبخش سیاهکالی‌مرادی، سال 1342 در روستای سنبل‌آباد از توابع منطقه رودبار الموت قزوین در خانواده‌ای متدین به دنیا آمد.
وی بعد از گذراندن تحصیلات متوسطه در دانشگاه شهید بهشتی تهران رشته حقوق مشغول به تحصیل شد، سال 1366 برای گذراندن طرح دانشجویی 6 ماه به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام و در رسته‌ ستادی دفتر قضایی قرارگاه رمضان مشغول به کار شد.
مرداد ماه سال 67 در قالب نیروهای غیرمنظم در خاک عراق رفت‌وآمد داشته و وضعیت موجود نیروها و امکانات را بررسی و گزارش می‌کرد، 5 مهر ماه همین سال در ارتفاعات مشرف به شهر اشنویه پس از مجروحیت از ناحیه‌ پا به اسارت دشمنان بعثی درآمد.
وی سرانجام پس از طی دوران پر فراز و نشیب اسارت در 20 شهریور ماه سال 69 برگ آزادی امضا و روانه ایران می‌شود، بعد از سه ماه ازدواج می‌کند، صاحب دو دختر و یک پسر می‌شود و سرانجام در بیستم آذر ماه سال 1388 بر اثر بیماری قلبی دار فانی را وداع گفت.
خاطره زنده‌یاد آزاده سرافراز و جانباز یزدانبخش سیاهکالی‌مرادی:
در کمپ 16 عراق که به اسارت رژیم بعثی بودیم از مسایل مختلف بهداشتی، غذایی، امنیتی، سیاسی، مذهبی، روانی، انتظامی و فرهنگی با مشکلات متعددی روبرو بودیم.
 از حیث دسر و میوه نیز برای خالی نبودن عریضه در کمپ میوه‌هایی از قبیل سیب، گلابی، انگور، آلو و هنداونه توزیع می‌شد ولی از حیث کمی بقدری ناچیز بود که در حکم عدم بود.
به عنوان مثال یک انار متوسط را برای ده نفر توزیع می‌کردند و یا یک خوشه انگور برای پنج نفر که تقسیم آن بین افراد خود مصیبت دیگری بود و دیدن این میوه‌ها که هر ماه یک الی سه بار توزیع می‌شد اثر قویترش تهییج اشتها و حسرت افراد به میوه‌هایی ایران بود.
ضمنا در ماه یک حقوق ماهانه هم پرداخت می‌شد که مبلغ اسمی آن یک و نیم دینار بود که هزار و پانصد فلس عراقی می‌شد که یکصد تا سیصد فلس آنرا خود عراقی‌ها بابت تیغ و چیزهای تحمیلی دیگر بر می‌داشتند و مابقی را به صورت جنس‌های تحمیلی توزیع می‌کردند.
همین‌جا یادآور شوم که هر یک روز در میان و گاهی اوقات هر سه روز مجبور بودیم که صورت‌مان را با تیغ اصلاح کنیم که با توجه به کمبود آب و مسبوق به سابقه نبودن ما، برایمان مشکلی عمده بود.
سرقت اجناس توسط سربازان گرسنه عراقی
و اما در مورد حقوق، مابقی حقوق ماهانه به صورت جنس‌هایی از قبیل بیسکویت، سیگار، شیره خرما، ماست، آدامس، انواع شربت‌ها، شکلات و چیزهایی از این نوع تحویل می‌شد که بسیار ناچیز بود.
به عنوان مثال یک قوطی کوچک شیره خرما هشتصد تا هزار فلس قیمت داشت و یا یک پاکت به صورت یک چیز سرگرمی در می‌آمد و گاهی اوقات شکل دارویی پیدا می‌کرد، به طوری که ماست را برای درمان اسهال استفاده می‌کردند.
در همین رابطه بارها درخواست شد که حقوق اسرا را به صورت نان و مواد غذایی مکفی توزیع کنند که با این امر موافقت نگردید. البته خیلی از این اجناس توسط سربازان گرسنه عراقی در بین راه بسرقت می‌رفت و آنچه که باقی می‌ماند قوت لایموتی بود که در ته دیگ باقی مانده بود.
بی‌آبی و کمبود آب معضل عظمای ما بود
چون موضوع بحث مواد غذایی موی‌باشد بهتر است در همینجا مختصری وضعیت آب اردوگاه را نیز توضیح دهم. کمپ شانزده از نظر موقعیت جغرافیایی در حاشیه رود دجله ایجاد شده بود و اغلب پادگان‌های آن حوالی، از آب شیرین رودخانه دجله مشروب می‌گردیدند. از جمله کمپ ما، اما با وجود اینکه فاصله کمپ شانزده تا رودخانه دو کیلومتر نمی‌شد ولی بی‌آبی و کمبود آب معضل عظمای ما بود که خیلی از مصایب دیگر را نیز به دنبال خود ایجاد می‌کرد.
عجیب اینجا بود که آب کمپ به صورت لوله‌کشی بود و نهایتا این لوله‌ها به رودخانه وصل می‌شد ولی اغلب اوقات آب لوله‌ها قطع بود.
منبع: کتاب سپیده صبح(خاطرات آزاده سرافراز، جانباز یزدانبخش سیاهکالی مرادی)
مادر شهید


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده