هرگز مایل نیستم که صدام با هیتلر، دوچه (=لقب موسولینی)، یا شاه مقایسه شود. زیرا اعتقاد دارم با اندك تفحص در زندگی سراسر ننگین این دیکتاتورها شاید بتوان یک نقطه ي روشن ولو بسیار ناچیز یافت.
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسراي عراقی (08)

«اَسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی»، مجموعه مصاحبه‌های مرتضی سرهنگی (خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی) است که با اسرای عراقی انجام می‌داد.  عمده این مصاحبه‌ها در سال ۶۱ و پس از شکست‌های سنگین قوای دشمن از رزمندگان در اردوگاه های مختلف تهیه شده است. این کتاب در سال 1365  به همت انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی در 367 صفحه منتشر شد.

  گزیده‌ای از خاطرات اسرای عراقی از این کتاب انتخاب شده که در قالب روایت های مختلف در نویدشاهد می خوانید. در روایت هشتم آمده است:


هرگز مایل نیستم که صدام با هیتلر، دوچه (=لقب موسولینی)، یا شاه مقایسه شود. زیرا اعتقاد دارم با اندك تفحص در زندگی سراسر ننگین این دیکتاتورها شاید بتوان یک نقطه ي روشن ولو بسیار ناچیز یافت.
اما این آدم عمیقا فاقد تمام صفات انسانی است. او یک عنصر عفن اما خوش ظاهر، فریبنده و گزنده است.
یادم نمی رود روزي در جبهه که بودیم مختصات یک هدف را به توپخانه ما دادند. برنامه این بود که آتش سنگین روي هدف مورد نظر اجرا کنیم. این کار انجام شد. در وهله ي اول پنداشتیم که هدف، محل تجمع نفرات با یکی از انبارهاي مهمات شماست ولی چند روز بعد دریافتیم که هدف مسجد جامع سوسنگرد، یعنی خانه ي خدا بوده است. فرماندهان رده بالا در جواب سؤال ما گفتند که خمینی گفته است «مسجد سنگر است.» و سنگر دشمن باید درهم کوبیده شود.

به من حق بدهید که صدام را در حیوانیت و محاربه با خدا و یاران خدا بی همتا و بی نظیر بدانم و جنایتکارتر از هیتلر یا شاه.
من از شانزده سالگی نماز می خواندم، اما مفهوم عالیه نماز را در جمهوري اسلامی فهمیدم. این برایم خیلی دلچسب است. می دانید، خیلی دلچسب، حتی از دیدار همسر و پسر دوساله ام دلچسب تر است.
ما حکومت اسلامی خالص می خواهیم. ما جمهوري اسلامی می خواهیم. عراق تعلق به ما دارد. شرق و غرب بیهوده تلاش می کنند که بعد از صدام سرنوشت ما را به دست یک حیوان دیگر بدهند و به جاي قانون رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قانون سوسیالیستی یا سرمایه داري که قانون شهوات است بر کشور ما تحمیل کنند. ما شیعه هستیم. ما عاشورا داریم. اگر ملت مسلمان عراق فقط یک بار خروش بردارد، بر صدام همان خواهد رفت که بر دیکتاتورهاي تاریخ رفته است. شما بهتر می دانید که آفتاب اسلام دارد از کشور شما طلوع می کند. روشنی و گرماي آن در این جا محسوس است و عالمتاب خواهد شد. حالا چه استکبار بخواهد و چه نخواهد. خیالتان راحت باشد.

می خواهم بگویم اولین هدیه را که براي همسر و پسر دو ساله ام از کشور اسلامی شما خواهم برد همین اسلام است  اسلامی که  درهمین اردوگاه ساده آموخته ام. البته آن روز دیگر از صدام و حزب خونخوار بعث خبري نخواهد بود.

روزي که در بیابان هاي گرم و سوزان سوسنگرد اسیر شدم، روشنی و زلال اسلام را از قمقمه ي پاسدار جوانی که مرا به عقب خط منتقل می کرد نوشیدم. چه صلابت و وجاهتی داشت. اي کاش او را می دیدید. نگاهش تسکینم می داد. اسارتم به دست او تولد دوباره اي بود. چند نفر از این پاسدارها با گروهی از اسرا که من هم در میان آنان بودم عکس یادگاري گرفته اند. میل دارم روزي آنها را ببینم. حتی در بغداد. اما آنها عاشق کربلا هستند، حتی بیشتر از مسلمانان عراق. متشکرم از شما براي همه چیز، از آب تا نماز. متشکرم.

منبع:  اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی، مرتضی سرهنگی. سروش (انتشارات صدا و سیما جمهوري اسلامی)1365 ،(صفحه 29)
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده