خاطره
با وجود اینکه چشمانش از بینایی کافی برخوردار نبود،خیاطی می کرد و یا برای رزمندگان جوراب ودستکش وشال گردن می بافت و میگفت:این تنهاراهی است که من می توانم دَینم را به کشورم ادا کنم...
نوید شاهد کردستان:

شهیده معظم ؛ رعنا شریف پور


کوله باری ازتجربه بود. با داشتن هشتادسال سن دراجتماعات مذهبی و دینی حضور پیدا می کرد.چند سالی قبل از شهادت، همسرشان مرحوم «عبدالله شریف پور»دارفانی را وداع گفت و نزد کوچکترین فرزندش «قادر» که 40 سال سن داشت زندگی می کرد.همواره برای پیروزی رزمندگان سپاه اسلام دست به دعا بودند و دفاع از کشور را وظیفه همه می دانستند.

مادرم هر روز صبح زود از منزل خارج می شد و در مسجد جامع به همراه زنان دیگر شهربانه به کار بسته بندی مواد غذائی ،دارو،البسه و... برای ارسال به جبهه های جنگ می پرداخت. شب ها هم با وجود اینکه چشمانش از بینایی کافی برخوردار نبود،خیاطی می کرد و یا برای رزمندگان جوراب ودستکش وشال گردن می بافت و میگفت:این تنهاراهی است که من می توانم دَینم را به کشورم ادا کنم.

سر انجام پس از عمری زندگی با عزّت بر اثر تیر و ترکش هواپیما های رژیم بعث عراق در روز 15 خرداد سال 63 به سعادت عظیم شهادت در راه خدا دست یافت و پیکرپاکش در گلزار شهدای شهر بانه در دل خاک آرام گرفت. 1

.............................................................................................................................

1- خاطرات قادر فرزند شهید (برگرفته از پرونده فرهنگی شهید)


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده