مروری بر وصیت نامه شهید «علی درخشان» ؛
همیشه پشتیبان انقلاب اسلامی باشید که همه عزت و شرف ما در این انقلاب است.
وصیت نامه

نوید شاهد البرز؛ شهید «علی درخشان» در سال 1344، در روستای «لله لواز» توابع میانه و در یک خانواده کشاورز دیده به جهان گشود. وی بعد از گذراندن دوران کودکی خود بعد از اینکه به سن هفت سالگی رسید برای آموختن علم و دانش وارد مدرسه شد و تحصیلات خود را تا کلاس پنجم ابتدایی ادامه داد و چون از نظر مالی بسیار ضعیف بود و نتوانست ادامه تحصیل دهد و ترک تحصیل نمود و به عنوان کارگر ساده مشغول به کار شد تا از این طریق خانواده توانسته باشد، امرار معاش کند. او نیز از نظر اخلاقی فردی بسیار مومن و خدا دوست بود و تک تک افراد خانواده برای او احترام خاصی قائل بودند و به افراد مسن کمک می کرد و هرگز به کسی آزار نرساند و خیلی خوش اخلاق و مردم دوست بود.

با شروع جنگ تحمیلی همانند دیگر جوانان غیور این مرز و بوم بصورت داوطلبانه از طرف بسیج به جنگ حق علیه باطل شتافت تا اینکه سر انجام در تاریخ بیستم اسفند ماه 1362، در منطقه عملیاتی جزیره مجنون با اصابت تانک دشمن به درجه رفیع شهادت نائل گردید و تربت پاکش در گلزار شهدای «کلاک بالا» نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.

وصیت نامه شهید «علی درخشان» را در ادامه می خوانید:

حضور محترم پدر و مادر بزرگوارم سلام عرض می کنم و به خدمتتان می رسانم که نامه شما روزی به دستم رسید که عازم جبهه و اماده نوشتن وصیت نامه بودم که اول نامه شما را زیارت کردم و از مضمونش اطلاع حاصل نمودم که مژده سلامتی خودتان و با لطف تمام مژده حلال کردن من بود؛ مرا بی نهایت سر افراز کردید. شما مرا به جهاد مقدس به رضایت خودتان فرستادی سپس اجر عظیمی در انتظار شماست و از خداوند بزرگ سعادت دنیایی و اخری خواستار و خواهانم و امیدوارم شما مجاهد فی سبیل الله باشید. به طوری که عمل شما نشان دهنده ان است حضرت علیه السلام فرمود: «الجهاد باب النجات»: جهاد دروازه بهشت است.

از خدا می خواهم جای شما در بهشت قرار بدهد و ای بازماندگان من برایم اگر شهادت قسمت شد، بی صبری نکنید که خدا در قران کریم فرمود: « ان اله مع الصابرین» به درستی که خدا با صابران است و سلام به خدمت خواهرانم منظر و فرزندانش و ربابه با فرزندانش و فاطمه به فرزندانش و تمام عزیزان برسان و از همه انها برایم حلالیت بخواهید و سلام مرا به برادران اسکندر، سواد علی، رمضان، سیف الله و از همه ایشان می خواهم که مرا حلال کنند و سلام مرا به عموهایم با اهل خانوادهایشان و پسر عموهایم و با اهل خانواده هایشان برسانید و چون وقت ما خیلی تنگ است از نوشتن بیشتر معذورم و عرض کردم که نامه شما را زیارت و بعد به مطالعه پرداختم و پس از ان شروع به نوشتن این چند جمله به عنوان وصیتنامه کردم و این چند کلمه نیز ناگفته نماند که وصیت به پدرم این است حتما با استقامت تمام، صبر کنید.

مبادا که ناراحت مسئله نشوید که پسرتان در جوانی بدون انکه خدمتی به شما کرده باشد، گرفته نشد. شما نباید اینگونه فکر بکنید چون خداوند مرا به شما داده و این خداست که ما را از شما می گیرد و بعد از من پسران دیگری نیز دارید که انها هم طرفدار انقلاب اسلامی و امام باشند اما نوشته بودید که به خواهرانت چرا نامه ننوشته ای چون ادرس صحیح انها را نمی دانم از این بابت مرا بخشید و از این بابت ناراحت نباشید چون ناراحتی شما شادی دشمنان است و شادی دشمنان اسلام ناراحتی شهدا می باشد در خاتمه سلام مرا به تمام فامیل و دوستان برسانید و از همه برایم حلالیت بخواهید و امام را فراموش نکنید و همیشه پشتیبان انقلاب اسلامی باشید که همه عزت و شرف ما در این انقلاب است. امام را دعا کنید. خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

خداحافظ شما و خدا نگه دار رهبرتان

ارادتمند شما بیست و هشتم اسفند ماه 1362 

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده