مختصری از زندگی نامه شهید "بهرام عسگری"
شهید زمانی که پیرمرد ها و کودکان حاضر در جبهه نبرد را در تلویزیون میدید، خطاب به پدرش میگفت: من از این پیر مردها و کودکانی که در این نبرد شرکت کرده اند خجالت میکشم و احساس شرم میکنم. و در نهایت اجازه حضور در جبهه را دریافت نمود.

بهرام عسگری در سال 1340 در خانوده ای فقیر کارگری به دنیا آمد.در سن 10 سالگی در مغازه در کنار پدرش به کار پرداخت. در آن زمان وضع پدرش چندان تعریفی نداشت و همراه با کاری که میکرد درسش رانیز ادامه میداد و هر ساله در سطح دانش آموزان کلاس درسش به طور متوسط بود و همیشه در سعی و پیشرفت بود. تا سال 1357 که انقلاب شروع شد، وی در تمامی تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد ایشان تا قبل از اینکه جنگ شروع شود به مراسم دعای کمیل و در روزهای جمعه در نماز جمعه شرکت میکرد.

وقتی که جنگ شروع شد ایشان کلاً در صدد این بود که به جبهه برود و در جنگ شرکت نماید. وقتی که در تلویزیون پیرمردها و بچه ها را نشان میداد که در جنگ شرکت کرده اند ایشان به پدر و مادرش میگفت من از این پیر مردها و کودکانی که در این نبرد شرکت کرده اند خجالت میکشم و احساس شرم میکنم. تا اینکه موفق شد در اواخر سال 1359 به جبهه برود ایشان در حمله بیت المقدس و فتح المبین به طور داوطلبانه شرکت نمود و بعد از چهار ماه که در جبهه بود، به پیش خانواده اش بازگشت و همیشه در صدد این بود که مجدداً به جبهه بازگردد. او وقتی از جبهه برگشت در نیروی ذخیره مسجد خامس آل عباد(ع) مسئول یک قسمت از نیروی ذخیره بود (افسر نگهبان) و پس از اینکه به مدت 6 ماه در این مسجد خدمت نمود مجدداً به جبهه اعزام شد و در حمله والفجر عضو گروه آرپیجی زن بود که در تاریخ 22/11/61 به درجه رفیع شهادت نائل آمد او همیشه در فکر کمک به ضعیفان و نابودی شرق و غرب و خودکفائی مملکت اسلامیش بود.

یادش گرامی.

منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده