شهید بهمن ماه;
يکشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۳۳
شهید حاج عبدالصمد سهیلی در سال 1331 در گناوه متولد شد. با شروع جنگ تحمیلی ، در شش نوبت به جبهه‌های جنگ اعزام گردید . و سرانجام در تاریخ 1364/11/24 به شهادت رسید.
زندگی نامه و وصایای شهید حاج عبدالصمد سهیلی 

 

زندگی نامه شهید

 

شهید حاج عبدالصمد سهیلی در سال ۱۳۳۱ در خانواده‌ای مذهبی و متعهد متولد شد. قبل از پا گذاشتن به مدرسه علاقه بخصوصی به کلاس قرآن و مجالس مذهبی داشت.

در سن ۶ سالگی روانه مدرسه شد ولی بر اثر گرفتاری خانوادگی تنها تا کلاس ششم نظام قدیم به درس خواندن پرداخت .

پس از معافیت از خدمت مقدس سربازی در شرکت نفت شعبه شهرستان گناوه استخدام گردید .

در اوج گیری نهضت اسلامی به رهبری زعیم عالی قدر امام خمینی سهم بسزایی داشت و علاقه بخصوصی نیز به امام پیدا کرده بود .

شهید قبل از انقلاب در اکثر تظاهرات‌ها شرکت می‌نمود و همچنین در برابر گروهکها ایستادگی می‌کرد و همواره با آنان در ستیز بود .

با شروع جنگ تحمیلی علیه جمهوری اسلامی ایران ، در شش نوبت به جبهه‌های جنگ اعزام گردید . هر بار که از جبهه بر می‌گشت دوباره در فکر برگشت به جبهه بود .

در عملیات رمضان ـ بدر ـ خیبر و والفجر ۸ سهم بسزایی داشت . او یکی از نیروهای بسیجی فعال شهرستان بود و عضو هیئت شورای اسلامی مسجد محله خویش (امام حسن عسکری) بود .

در مراسم حج از افراد فعال و دلسوز و از افرادی بود که اعلامیه‌ها و پیامهای جمهوری اسلامی ایران خطاب به حجاج را بین اهالی دیگر کشورها توزیع می‌کرد .

در سفر حج سقای حجاج خانه خدا بود و می‌گفت دوست دارم مثل امام زین العابدین (ع) خادم حجاج خانه خدا باشم .

در خانه اخلاقی پسندیده با اهل خانه داشت انسانی وارسته و متواضع بود و هر گاه پیام امام را از رسانه‌های گروهی می‌گرفت سر از پا نمی‌شناخت .

در جریان عملیات فاو فعالیت زیادی کرد و لحظه‌ای احساس خستگی نمی‌کرد یک بار که قایق وی از کار افتاده بود بسیار احساس ناراحتی کرده بود که چرا قایق خراب شده و او از کار عقب مانده است .

سرانجام در همین گیر و دار تعمیر قایق ، در زمان حمله نا‌جوانمردانه هواپیماهای مزدوران عراق در تاریخ 1364/11/24 به منطقه فاو و بمباران شیمیایی آنجا ، شهید از ناحیه سر مورد اصابت ترکش و مواد شیمیایی قرار گرفت و به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت در راه خدا نائل آمد.

 

وصایای شهید

 

وصیت نامه شماره یک

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

هم اکنون که مشغول نوشتن وصیت نامه هستم در این فکرم که هیچ کلامی زیباتر از کلام خدا نیست .

 

به هر حال خیلی بهتر می‌دانم اصل مطلب را به نام خدا شروع نمایم .

(آنان که به دین اسلام گرویدند و از وطن هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند اینان امیدوار و منتظر رحمت خدا باشند که خدا بر آنها بخشاینده و مهربان است )

سپس با این اوضاع و احوال ای پدر و مادر و ای برادران و خواهران ای دوستان و آشنایان چه نشسته‌اید به پا خیزید و با هر امکانی که در اختیار دارید جهاد کنید در راه خدا

جهاد چه در جبهه جنگ حق علیه باطل و چه در پشت جبهه علیه نفس خود . خلاصه یک موقع اینطور نشود که روزی به حال خود بیایید که دیر شده باشد .

زیرا اینجانب که ۲۸ سال دارم خیلی پشیمانم که چرا دیر به هوش آمدم و از برادران و خواهران می‌خواهم که بعد از هر نماز دعا کنید برای سلامتی امام و همیشه شعار خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار را فراموش ننمایید

در ضمن به پدر و مادرم بگویید که یک قطعه زمین ۲۰ × ۲۰ و با سنگ دارم و یک ماشین سواری، بفروشید و به دست امام جمعه بدهید تا به دولت بدهد حتماً یادتان نرود پول ماشین و زمین را به دولت بدهید ( متشکرم ) .

و هیچ کس برای من لباس سیاه نپوشد و گریه نکنند و زن و بچه‌ام را به خدا می‌سپارم و بعد به پدر و برادرم .

 

عبدالصمد سهیلی

 

مورخه : ۱۳۶۱/۲/۲۹

 

وصیت نامه  شماره ۲

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

 

ما از خدا هستیم و بسوی خدا می‌رویم .

 

قال رسول الله (ص) :

اشرف الموت قتل الشهاده

 

( یعنی شرافتمندترین مرگ شهادت در راه خداست)

رسول خدا چنین فرمود و من نیز پیرو راه ابر مردی چون پیامبرم تا در راه او به شهادت برسم و چند قطره خونی که در بدن دارم نثار دین و رهبر کنم .

و تو ای برادر و خواهر ای سرباز حسینی ، جانباز خمینی تو نیز مثل دیگر شهیدان ، همچون علی اکبر به ندای هل من ناصر حسینی که از حلقوم پاک خمینی بیرون می‌آید جواب مثبت بده

و هم اکنون وصیت می‌کنم که مقداری پول پس انداز در صندوق قرض الحسنه دارم تا در یک بانک باشد برای بچه‌هایم و از برادرانم انتظار دارم که دنباله رو شهیدان باشید و هرگز دست از اسلام و رهبر بر ندارند و امام را تنها نگذارند .

برادرم یک ماشین سواری دارم که آن را بفروشید و پول آن را به دولت بدهید و یا به امام جمعه بدهید تا به دفتر امام بدهد .

برادر جان زن و بچه‌ام اول به خدا می‌سپارم و بعد به دست شما و در خاتمه از خانواده‌ام می‌خواهم که اگر در راه خدا کشته شدم برایم ناراحت نباشید که با ناراحتی شما روحم عذاب می‌بیند.

ای مادر و خواهر و برادرانم شما باید افتخار کنید که در راه خدا به شهادت رسیدم . و برای مادرم بگوئید مرا حلال کند . متشکرم

اگر کارگران شرکت نفت بدی یا خوبی از من دیدند ببخشند . متشکرم

 

عبدالصمد سیهلی

۱۳۶۱/۴/۴

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده