در اين ايام بود كه مرغ روح آزاده اش به عشق حضور در جبهه هاي كربلاهاي ايران در تب و تاب افتاد و هفتم دیماه 1364 كلاس درس را رها كرد و راهي جهاد با كفار شد .
زندگي نامه شهيد رضا طاهري سرتشنيزي
بسم الله الرحمن الرحيم

« من الرجال صدقوا ما عاهدو الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظرو ما بدلوا تبديلا »

 قرآن كريم سوره احزاب آيه 22 

زندگي نامه شهيد رضا طاهري سرتشنيزي

نوید شاهد چهارمحال و بختیاری :  برخي از مومنان بزرگ مرداني هستند كه به عهد و پيماني كه با خدا بستند كاملا  ‌وفا كردند پس برخي از آنان بر عهد ايستادگي كردند و تا به ره خدا شهيد شدند و برخي به انتظار (فيض شهادت ) مقاومت كرده و هيچ  عهد خود را تغيير ندادند اين تشنه آدمي هميشه در پاسخ اين پرسش در تب و تاب است كه چگونه مي توان آن شد كه بايد بود؟ و قلم را چگونه بر لوح دل گرداند؟

تكرار حديث سوز و گداز عاشقان پاكباز راه حق را آشكار تر مي سازد و بايد چنين كرد.

بايد قامت رساي استقامت و روح پر خروشش و تلاش را و تجسم شكل يافته در آتش كوره ابتلاء و فتنه را شناخت و در بسيط زمين بر جاي اين تاريخ گلگون كفن خطي به مرز شهادت با بوي عشق راهنماي ماست.

شهداي عزيز ما كه در تب وصال معشوق سوختند و چون به سراپرده  نور بر آمدنند و پرده سياه شب نفاق و كفر را دريدند در امتداد جاي پاي كاروان كربلاء راهي به بوي عشق به تارك خاك كشيدند راهي به سوي هدف با بذر خون بر خاك صداقت نشاندند.

و بايد كه رفتن را از آنان نشانه گرفت كه مسير بي نشيب و پر شكوه راه فلاح و رستگاري تا دفن سلطه استكبار تداوم يابد و از مسير خودش به كنار نلغزد. و بايد اين كتاب بماند دو باز بماند، تا نسلي كه فردا شعله آتش به خرمن حيات فريب مي كشد ، بداند كه بر كجا ايستاده است نماينده كيست و تاريخ خويش را بشناسد.


زندگي نامه شهيد رضا طاهري سرتشنيزي

و در اين راستا با اين اميد كه زندگاني و راه شهدا بايد براي ما الگو و سرمشق باشد.

بنا بر گزارش نوید شاهد شهید رضا طاهري سرتشنيزي هشتم خرداد 1349 در روستای سرتشنیز از توابع شهرستان کیار در استان چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد . پدرش حسن کشاورز بود و مادرش گلستان نام داشت . دوران كودكي را در كنار خانواده خويش و تحت تعليم و تربيت اسلامي پدری مومن و مادری مهربان سپري نمود . در سن هفت سالگي وارد دبستان ادب  روستا شد و تحصيلات دوره راهنمايي خود را در مدرسه راهنمائي رسالت سرتشنيز  با موفقیت پشت سر گذاشت . همزمان در اين دوران با پايگاه مقاومت بسيج روستاي خود همكاري فعال داشت . در اوقات بيكاري نيز يار و ياور پدرش در کشاورزی بود و در كارهاي كشاورزي او را ياري مي داد . عدم آموزشگاه دبیرستان در روستا ، سال 1364 در سن پانزده سالگي جهت ادامه تحصيل راهي شهركرد گرديد ، و در هنرستان كشاورزي دكتر شريعتي شهركرد ثبت نام کرد .

در اين ايام بود كه مرغ روح آزاده اش به عشق حضور در جبهه هاي كربلاهاي ايران در تب و تاب افتاد و هفتم دیماه 1364 كلاس درس را رها كرد و راهي جهاد با كفار شد و مدت 3 ماه به عنوان امدادگر رزمي در لشكر ولي عصر (عج) انجام وظيفه نمود . وافتخار شركت در عمليات پيروزمندانه والفجر 8 را نيز پيدا نمود. و پس از مراجعت از جبهه مشغول ادامه تحصيل گرديد . او ديگر از تبار عاشقان حق و رهروان حسين (ع) است كه علي اكبر گونه برای پاسداری از اسلام و انقلاب به فعالیتهای خود در جبهه و پشت جبهه سر از پا نمی شناخت . سیزدهم مهر1365 به مدت 4 ماه در جبهه مشغول خدمت شد و توفیق پیدا کرد تا در عملیات های كربلاي 4 و كربلاي 5 نيز شركت نماید . در بازگشت از جبهه علاوه بر ادامه تحصیلات مسئوليت پايگاه مقاومت بسيج زادگاهش سرتشنيز نیز به عهده او گذاشته شد . در تابستان سال 66 در ناحيه بسيج مركزي شهر فارسان مشغول انجام وظيفه و خدمت به اهالي فارسان روستاهاي محروم اطراف آن شد. در مهر ماه همان سال براي سومين بار عازم جبهه های حق علیه باطل شد که با حضور در عمليات بيت المقدس 3 پس از شجاعتهاي فراوان  كه از خود نشان داد ، بیست و سوم اسفند 1366 در سن 18 سالگي به شهادت رسيد و مرغ روحش به سوي ملكوت اعلي و جوار حقتعالي به پرواز درآمد . مزار وی در گلزار زادگاهش قرار دارد .  از خصوصیات اخلاقی و اجتماعی وی اینکه فردي وارسته و خود ساخته و مهذب به اخلاق حسنه و اسلامي بود و اخلاق نيكويش زبانزد خاص و  عام است . علاقه زيادي به دعاي كميل و دعاي توسل داشت و همواره در برگزاري اين دعاها در مسجد روستا تلاش مي كرد و عاشق حسين بود و همواره سعي مي كرد كه در راه او حركت نمايد.  شهيد طاهری علاقه زيادي به امام امت داشت و حب امام سرتاپاي وجودش را تسخير كرده بود و اين موضوع به خوبي از متن وصيت نامه اش مشخص مي شود. روحش شاد و یادش گرامی .

روح بلند پرواز و آزاده او آنچنان متعالي شده بود كه ديگر نمي توانست در جسمش ارام گيرد وئ همواره در عشق به شهادت مي سوخت و اين عشق آنچنان او را بي قرار نموده بود كه ديگر چيزي به جز شهادت نمي توانست او را آرامش دهد. او نداي « يا ايها الذين النفس المطمئنه ارجعي الي ربكَ » معشوق خويش را به گوش جان شنيده بود و باپشت پا زدن به علايق دنيوي و نفساني از بين بردن كليه قيود و بندهاي غير الهي عاشقانه به نداي پروردگارش لبك گفت و مصداق (( عند ربهم يرزقون )) گرديد.

ر.وحش شاد و راهش پر رهرو باد.

 

 

برچسب ها
غیر قابل انتشار : ۵
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
رضا طاهری
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۵۳ - ۱۳۹۹/۰۹/۰۸
0
2
خیلی دوستش داشتم
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده