سه‌شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۵۸
لب تشنگانی تشنه در بهت کویریم / یا آهوانی خسته در کوه و کمرها

همسفر ها(منتشر نشود)


چندان فرو بردیم سر به زیر پَرها
تا پَر زدیم از یادتان ای همسفرها

جا داشت ای آسوده خاطرها بپرسید
یکبار هم از حال ما خونین جگرها

لب تشنگانی تشنه در بهت کویریم
یا آهوانی خسته در کوه و کمرها

اینجاست پیرامونمان صف های آتش
آنجاست پیشاپیش مان سیل خطرها

دل هایمان خالی است از شوق سرودن
ما را تهی کردند از آن شور و شرها

ای کاش دل را باز دریابد دعایی
از سینه عطر عشق برخیزد سحرها

با خویش می گویم اگر میشد، چه می شد
امروز بسیارند اما این «اگر» ها

شاعر: رضا معتمد
منبع: کتاب شعر با کاروانی از کبوتر
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده