در سالروز شهادت منتشر می شود؛
ای بندگان خدا! شما را به تقوا و پرهیزکاری دعوت می کنم و از منافقان بر حذر می دارم زیرا انها گمراه و گمراه کننده اند و خطاکار و خطااندازند و به رنگهای گوناگون بیرون می ایند و به زبانهای متعدد خودنمایی می کنند و از هر وسیله ای برای فریفتن و در هم شکستن شما استفاده می کنند و در کمین گاهی به کمین شما نشسته اند و بد باطن و خوش ظاهرند و در نهان برای فریب مردم گام برمی دارند.
نامه

نوید شاهد البرز؛  شهيد «احمد ولي» که نام پدرش « غلامعلي» است در بیست و هفتم شهریور ماه 1342، در تهران از يك خانواده مذهبي و معتقد به دين اسلام ديده به جهان گشود . وي دوران كودكي خويش را در آغوش گرم مادري مؤمنه و دلسوز و پدري زحمتكش و فداكار سپري نمود. تا اينكه به سن هفت سالگي رسيد و جهت كسب دانش و معرفت به مدرسه رفت و تحصيلات خود را يكي پس از ديگري پشت سر گذاشت و موفق به اخذ مدرك ديپلم در رشته اقتصاد گرديد.

بعد از اخذ مدرك ديپلم وارد نيروي هوايي ارتش گرديد و در آنجا آموزش ديد و با شروع جنگ نيز از طريق نيروي هوايي ارتش به خدمت سربازي اعزام گرديد.

او سرباز نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران بوده كه از همين طريق راهي مناطق جنگي شد كه هفدهم آذر ماه 1365، در حين پدافند از منطقه تله زنگ دزفول با اصابت راكت هواپيما دشمن بعثي به شهادت رسید. تربت پاکش در امامزاده محمد(ع) کرج نمادی از ایثار و شهامت در راه وطن است.


نامه به یادگار مانده از شهید «احمد ولی» را در ادامه می خوانید:

پدر بزرگوارم و برادر عزیزم سلام!

به نام خداوندی که بار مسئولیت انسان بودن را به بشر ارزانی کرد و به امتی که از عهده مسئولیتی چنین عظیم برامدند. پدر عزیزم! خیلی دلم برای شما تنگ شده از بس که نشستم و منتظر نامه این و ان شدم خسته شدم. حتی یک کاغد دو سانتی که بویی از نامه برده باشد به دستم نرسید. اخر خودم آستین را بالا زدم و نتیجه اش ان است که رو به رویتان می بینید. خوب یادم رفت احوالپرسی کنم هر چند که دیگر دیر شده چون مربوط به اول نامه می شود بگو حال بچه ها چطور است از همین الان منتظر روزی هستم که بزرگ شوند و دست انها را بگیرم و به پارک ببرم و برای انها بستنی و بادکنک بخرم از طرف من همه انها را ببوس به حسن اقا و زهرا و علی سلام برسان. به پری و مهدی سلام برسان. به همه فامیل سلام برسان.

پدر جان! اینجا ناراحت من نباش چون جای من خوب است چون پدر دومی چون ارتش دارم. غذای صبح و ظهر و شب و همینطور ماهیانه مبلغی به من می دهند؟ اینجا با دوستان خوش می گذرد فقط دو نگرانی دارم یکی شما و یکی دیگر برای امام خمینی(ره) از شما خواهش می کنم که هم امام را و هم هر چه امام گفت گوش دهید و عمل کنید و مبادا گول منافقین و دشمنان را بخورید که امام علی (ع) در خطبه 185 نهج البلاغه منافقین می فرماید :

ای بندگان خدا شما را به تقوا و پرهیزکاری دعوت می کنم و از منافقان بر حذر می دارم زیرا انها گمراه و گمراه کننده اند و خطاکار و خطااندازند و به رنگ های گوناگون بیرون می ایند و به زبانهای متعدد خودنمایی می کنند و از هر وسیله ای برای فریفتن و در هم شکستن شما استفاده می کنند و در کمینگاهی به کمین شما نشسته اند و بد باطن و خوش ظاهرند و در نهان برای فریب مردم گام برمی دارند.

پدر جان! خداوند به ما سعادت زیادی داده که در سایه انسانی چون امام خمینی(ره) زندگی می کنیم برای سلامتی امام و پیروزی انقلاب دعا کنید می بخشید که سرتان را به درد اوردم.

خواهشمند است مرا ببخشید دیگر هم وقت نهار است باید بروم.

به همه سلام برسان.

خداحافظ

فرزندت احمد بیست و دوم مهر ماه 1365

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده