«ناگفته هايي از زندگي و مبارزات شهيد باهنر » در گفت و گوی شاهد ياران با عباس دوزدوزاني، از مبارزين قبل از انقلاب
چهارشنبه, ۰۷ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۲۳
عباس دوزدوزاني، از مبارزين قبل از انقلاب، اولين فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و همچنين از وزراي كابينه شهيد رجايي كه شهيد باهنر هم در آن كابينه حضور داشتند، از دهه چهل اين بزرگوار را مي شناخت و بعدها در قالب كابينه شهيدان رجايي و باهنر با آن دو يار ديرينه همكاري كرد. اين گفت و گو را در نوید شاهد بخوانید بخوانيد:
روحاني نوآور و نوپرداز
 

در كابينه شهيد رجايي، شما وزير كدام وزارت خانه بوديد؟

زمان نخست وزيري شهيد رجايي، وزير فرهنگ و ارشاد اسامي بودم كه آن موقع، «ارشاد ملي » نام داشت، شهيد باهنر هم وزير آموزش و پرورش بودند.

شما از زمان هاي پيش از انقلاب از شهيد باهنر شناخت داشتيد. دوست داريم بدانيم آشنايي تان چگونه شروع شد و مسبب و زمينه هاي آن چه بود؟

آشنايي بنده با شهيد باهنر تقريباً به اواخر سال 1343 و اوايل 1344 برمي گردد؛ زماني كه بنده در «حزب ملل اسلامي » با دوستان ديگري از جمله جناب حجت الاسلام والمسلمين محمدجواد حجتي كرماني فعال بوديم. ايشان دوست صميمي و همشهري شهيد باهنر و هم درس و هم لباس ايشان بود. هر دو همرزم، هم فكر و يار و ياور حضرت امام)ره( در مسير مبارزه بودند. در همان زمان، حزب ملل اسلامي در صدد عضوگيري و آماده سازي اعضاء از طريق آموزش هاي لازم بود. در يكي از مراحل، مادر نيمه اول سال 1344 نام شهيد باهنر را به وسيله آقاي حجتي كرماني براي دعوت و عضوگيري دريافت كرديم.

براي عضوگيري مراحلي طي مي شد؛ ابتدا عضو قبلي كه در حزب فعال بود، داوطلب جديد عضويت را شناسايي مي كرد و مقدماتي بدون اين كه خود فرد متوجه شود صورت مي گرفت تا اخلاقيات، اعتقادات و رفتارش كاملاً شناخته و روشن شود كه آيا اين فرد، شايستگي عضويت را دارد يا خير و پس از گذراندن مراحل خاص و مقدمات لازم، از او دعوت مي شد.

مگر آقاي حجتي كرماني ايشان را كاملاً نمي شناختند؟

بله مي شناختند، اما تنها آقاي حجتي كرماني نبودند كه بايد ايشان را مي پذيرفتند، بايد تشكيلات هم نظر مي داد. حتي گاهي اوقات، اعضاء از حضور همديگر بااطلاع نبودند. حتي شايد دو برادر در يك خانه زندگي مي كردند، هر دو آن ها هم به طريقي به حزب دعوت مي شدند، اما ممكن بود از وجود هم مطلع نباشند. اين مراحل را مخفيانه طي مي كرديم و اسامي هم به رمز ثبت مي شد. بدين ترتيب، نام جناب باهنر توسط من و تشكيلاتْ در حال بررسي بود، كه پس از چندي در اثر لو رفتن حزب، عضويت ايشان تقريباً ناتمام ماند.

چه سالي اين اتفاق افتاد؟

قبل از لو رفتن ما، يعني در دهه سوم مهرماه سال .1344

در اين مدت شهيد باهنر در حزب فعاليتي هم كردند؟

شهيد باهنر هنوز به عضويت حزب درنيامده بودند، اما در خلال همين مقدمات كه ايشان از طريق تشكيلات پذيرفته شود، ما در سلسله مراتب به آقاي حجتي اطلاع داديم كه ايشان را رسماً دعوت كنند ولي در ششم آبان ماه سال 1344 در پي لو رفتن حزب و دستگير شدن افرادي كه پيش از ما عضو شده بودند، براي اولين بار حين از بين بردن مداركي كه جاسازي كرده بوديم، دستگير شديم. آن موقع بنده معلم بودم و در مدرسه اي در رودهن نزديك دماوند تدريس مي كردم. روزي كه دستگير شدم كاغذي در جيبم بود كه نام شهيد باهنر روي آن نوشته شده بود. بنده آن كاغذ كوچك را آرام و بدون اين كه مأمورين متوجه شوند در دهانم گذاشتم و بلعيدم. در دفتر تشكيلات هم اسم ايشان ثبت نشده بود، فلذا خوشبختانه مدركي باقي نماند.

اين، ماجراي اولين آشنايي ما با اسم اين بزرگوار بود.

روحاني نوآور و نوپرداز

در واقع شما در آن مقطع ايشان را نديديد و آن اتفاقات نيز سريع رخ داد و تمام شد. بعداً آيا حزب ملل منحل شد؟

بله، حزب ملل متلاشي شد و شهيد باهنر رابطه اي با اين حزب نداشت، اما با وقايع بعدي كه پيش آمد، آقاي حجتي كرماني انصافاً از كساني بود كه دستگير شد و با تمام بزرگواري و عظمت، دفاع خوب، محكم و ايدئولوژكي در بيدادگاه رژيم ستمشاهي انجام داد و متعاقبش مدت ده سال حبس با اعمال شاقه براي ايشان بريدند.

بعدها شهيد باهنر را كجا ديديد؟

ايشان را در جريان انقلاب و پس از پيروزي انقلاب ديدم.

در ماجراي تأسيس سپاه پاسداران، شما اولين فرمانده اين نهاد بوديد. آيا ايشان هم در سپاه و تأسيس آن، نقشي داشتند؟

خير، اين بزرگوار يك شخصيت فرهنگي در سطوح بالا بودند و در معيت بزرگواراني مثل شهيد بهشتي و آقايان ديگر دنبال تأسيس حزب بودند. ديدار بعدي ما پس از دوران فرماندهي بنده در سپاه پاسداران، به دعوت شهيد رجايي براي حضور در كابينه و وزارت ارشاد آن وقت بود.

از خاطرات تان در كابينه و همچنين از شخصيت شهيد باهنر بگوييد.

البته ما از نزديك با هم معاشرت زيادي نداشتيم، اما آن چه از بزرگواري ها، اخلاقيات، اعتقادات والا و انقلابي بودن شهيد باهنر ديديم و شناختيم؛ آنكه ايشان از افراد كم نظير و يك شخصيت كامل انقلابي، فرهنگي و اعتقادي و يك روحاني بسيار نوآور و نوپرداز بودند.

ايشان جانشين شهيد رجايي در مقام نخست وزيري در زمان حيات شان و جانشين شهيد بهشتي در زمان شهادت شان بود. شما در كابينه آقاي رجايي، يك وزير فرهنگي و در جرگه نزديك ترين حوزه ها به فعاليت هاي شهيد باهنر بوديد، آيا در اين زمينه با همديگر چه تبادلات فرهنگي و سياست گذاري هايي داشتيد؟

البته وراي همكاري، تأثيرات كار كردن با اين بزرگواران فرق مي كرد و بسيار عميق بود. بنده از ديرباز در استخدام آموزش و پرورش و يك معلم بودم و حوزه مسئوليت هاي شهيد باهنر با من تفاوت داشت. خب، شايد بدانيد كه به ضرورت شرايط آن روزگار، تقريباً نيمي از زمان وزارتم را مشغول بازسازي وزارت ارشاد بودم. ما وظايف خودمان را داشتيم و در تشكيلات و دستگاه هاي اجرايي بايد برنامه ها و زمينه هاي تشكيل لوايح را در موارد ضروري فراهم مي كرديم. بالطبع، لازم بود كه گاهي برخي هماهنگي ها را با همديگر انجام بدهيم.

رابطه شهيد باهنر و شهيد رجايي به عنوان دو هم رزم قديمي چگونه بود؟

عالي و صميمانه بود. آن دو بزرگوار از دوستدارترين و نزديك ترين افراد به همديگر بودند. آن ها دو يار باوفا و هميشگي بودند.

روحاني نوآور و نوپرداز

مي دانيم شهيد باهنر، به دليل علاقه اي كه به آموزش و پرورش داشتند و خودشان هم معلم بودند، براي شهيد رجايي نقشي بالاتر از يك وزير در كابينه شان داشتند. به همين سبب، در اولين فرصت، شهيد باهنر را به عنوان نخست وزير به مجلس معرفي كردند و خوشبختانه رأي اعتماد لازم را هم دريافت كردند. پس از اين كه شهيد رجايي رئيس جمهور شدند، شما ديگر در كابينه نبوديد؟

بله، همين طور است. بنده در انتخابات ميان دوره اي كه هم زمان با انتخابات رياست جمهوري برگزار شد، از شهر تبريز نماينده مجلس شدم و در مجلس دوم و سوم نيز به اصرار عزيزان از تهران در مجلس شوراي اسلامي شركت كردم.

در مجلس، جزو گروه موسوم به «خط امامي »ها بوديد؟

ما سعي مي كرديم عناوين انقلاب را حفظ كنيم.

چگونه از شهادت شهيد باهنر مطلع شديد؟

آن روزها پس از پايان دوره وزارت داشتم براي انتخابات ميان دوره اي مجلس آماده مي شدم و براي استراحت كوتاهي در رشت بودم كه اين خبر را شنيدم. نزديكانم چون مي دانستند نسبت به آقايان رجايي و دكتر باهنر حساسيت دارم به من نگفتند كه چه اتفاقي افتاده است. حتي تا يكي دو روز، به دليل كسالت و خستگيِ بنده، نگذاشتند تا متوجه آن ماجرا شوم. در نهايت، خيلي آرام قضيه را به من گفتند و وقتي به تهران برگشتيم، به مزار اين بزرگواران رفتيم و اداي احترام كرديم.

در چند جمله شهيد باهنر را توصيف كنيد.

تعابيري در ضمن صحبت ها داشتيم؛ اول اين كه ايشان انساني بزرگوار و شريف و دوم؛ يك شخصيت مسلمان و عقيدتي بود. شهيد باهنر عالمِ به زمان بود و در ارائه نظرگاه هايش نوپردازي داشت. ايشان يك فرد سنتي نبود، بلكه در حوزه علميه دانشمندي به روز و در جامعه دانشگاهي و فرهنگي نيز يك استاد واقعي بود. شهيد باهنر از ياران صديق و باوفاي حضرت امام)ره( و از شاگردان نخبه ايشان بود. اين تيپ افراد تعدادشان زياد نبود، شايد جمع همه اين عزيزان شامل پنجاه نفر از بزرگان و معممين قم مي شد كه در آن موقع، فضلايي مانند شهیدان استاد مطهري، دكتر بهشتي، دكتر مفتح ، دستغيب، اشرفي اصفهاني، قاضي طباطبايي و مدني را در بر مي گرفتند. در اين ميان، شهيد باهنر از لحاظ اخلاق، انسانيت و امنيت ديني و اعتقادي واقعاً اگر بي نظير نبودند، كم نظير بودند.

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 111


در همین زمینه بیشتر بخوانید:

زندگی نامه کامل و شرح مبارزات شهید محمدجواد باهنر


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده