بي همگان بسر شود بي تو بسر نمي شود
نام او سيد مرتضي شيرودي بود . در سال 1342 در روستايي محروم و دورافتاده و در فضايي سالم و دور از زرق و برقهاي فريبنده دنيا چشم به جهان گشود . او سيد بود از سادات امامزاده نورالدين (ع) از سلاله پاك رسول الله بود .

نام شهید: سيد مرتضى

نام پدر: محمد جعفر

تاریخ تولد : 1342

محل تولد: روستای دم عباس

تاریخ شهادت:1366/6/6

محل شهادت:مهاباد

‏زیارتگاه: گلزار شهدای دهدشت

 

زندگینامه

بسم الله الرحمن الرحيم

نام او سيد مرتضي شيرودي بود . در سال 1342 در روستايي محروم و دورافتاده و در فضايي سالم و دور از زرق و برقهاي فريبنده دنيا ، پاك و مبرا از فرهنگ وارداتي غرب در خانه اي محقر نوزادي زيبااندام چشم به جهان گشود . او سيد بود از سادات امامزاده نورالدين (ع) از سلاله پاك رسول الله بود . ساداتي كه پيش تاز كاروان شهادت بود و روحاني جليل القدر خود را جهت احياي دين خدا در مصاف با سفاكان پهلوي در قربانگاه عشق معبود نثار جانان كرد . آري دوران طفوليت سپري مي گردد و هنگامي كه قوه ادراك به تشخيص خوب و بد شد زبان به شكر خدا گشود . صبحگاهان لحظه اي كه سپيده صبح در افق و مي رفت كه پرده سياهي شب را پاره كند صداي نازنين كودكي در فضاي  آرام و خموش با آهنگي زيبا گوش مسلمانان روستا را در دل رشته كوههاي زاگرس نوازش مي كرد . او بر بالاي بام مي رفت و نداي الهي شكر را سر مي داد گويا سروش غيبي قلب معصومش را الهام بخشيده بود كه فاذكروني اذكروكم و شكرولي ولاتكفرون پس ياد كنيد مرا تا ياد كنم شما را و شكر كنيد مرا و ناسپاسي نكنيد مرا . آري عرق مذهبي و نبوغ مذهبي و ديني در همان كودكي در سيماي او مشهود بود . زمان در بلوغ او عجله كرد و دوران كودكي و نوجواني سپري گشت و جوان پرجذبه ، متين ، سنگين و باوقار با دختر داييش ازدواج نمود و حاصل اين ازدواج تزويج يك پسر و يك دختر بود . شهيد جهت اداره خانواده به جهاد معيشت كمر همت بست و در شركت تراس ترمينال بندر امام استخدام گرديد و اما نهالي كه در 15 خرداد به دست تواناي پدر پير برنادل جماران در دل كوير خشك كه جاهليت نوين در آن سامان حكمراني داشتند نشانده بود با خون پيكارگران عدالت شعار و ستم ستيزان ايثارگر آبياري و جوانه زد و در 22 بهمن 57 به ثمر رسيد و ميوه آن شفابخش بيماريهاي غفلت و جهالت ستم پذيري و ترس و وحشت گرديد و شكوفايي شكوفه هايي شكوفه هاي بيداري و آگاهي و نصيبم و ايثار را به ارمغان آورد و جوانان ايثارگر جذب كميته انقلاب مي شدند و باغباني درخت تنومند انقلاب را با خون خود امضا كردند . يكي از اين غيورمردان و محافظين انقلاب شيرودي مهربان بود و در اين برهه از خدمت مقدسش بارها پنجه پولادين خود را در پنجه پيدا و پنهان پليدان ضدانقلاب و گروهك هاي ملحد افكنده بود و در يك درگيري خياباني پيكر نازنينش مورد اصابت تركش نارنجك قرار گرفت و مجروح گرديد و در آن زمان مسئوليت گشت كميته انقلاب را در خشكي و دريا به عهده داشته در هنگام مرخصي نمايشگاه عكس و پوستري را كه ايشان در آن زمان به نمايش مي گذاشت اثر مثبتي در تحرك و آگاهي جوانان روستا داشت . بعد از التيام يافتن زخمها و بهبودي كامل خواستار حضور در رزمگاه توحيد و نبرد با قاصدين و خاضرين بعثي شد . و در عملياتهاي شكست حصر آبادان ، فتح المبين ، رمضان حضور فعالانه داشت و تا سال 61 عاشقانه در كميته انقلاب به خدمت خود ادامه داد و سپس به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دهدشت درآمد و بعد از مدتي به سمت معاونت مهندسي رزمي تيپ فاطمه زهرا منصوب شد و اما خطه خونين كردستان چابك سواراني ماهر و پارتيزانهاي قوي دل و رزم گراني شجاع جهت زدودن گروهكهاي ظالم بدين منظور در سال 62 هجرت تاكتيكي خود را آغاز كرد . هجرتي از خود به خدا . از خودمحوري به حق محوري از خودخواهي به عدالت خواهي او با چنين بينشي رخت سفر مي بندد مهاجري في سبيل الله با بدرقه فرشتگان رهسپار سرزمين خون مي گردد و جنگها ي پارتيزاني را رهبري مي كند با سري نترس و با توكل به خداي خويش قلب كوردلان زشت سيرت را با گلوله هاي سرب گداخته نشانه مي گرفت . ديري نپاييد كه شيرودي در ميان خلق كرد به جنگجويي شهرت يافت در يك نبرد چريكي با خفاشان بدكردار از ناحيه پاي چش مجروح مي گردد و مدت يك شبانه روز بر روي بامي در حالت مجروحي استقامت مي كند و سرانجام نيروهاي كمكي او را مي يابند و به پشت خط منتقلش مي كنند و در زماني بستري مي گردد و سپس وارد صحنه پيكار مي گردد . سران كومله و دموكرات به حربه تطميع و به تبعيت از يزيد اعلام مبلغ هنگفتي در قبال سر بريده شهيد را مي نمايند . در همين برهه مكاران حيله گر جاده را مين كاري مي نمايند و ماشين شهيد به مين اصابت مي كند . دست و پاي ايشان شكسته مي شود و چندين جاي بدنش مورد اصابت تركش قرار مي گيرد و رهسپار بيمارستان مي گردد . مدت مديدي بستري مي گردد اگر كسي به ملاقاتش مي رفت روحيه مي گرفت . او سلامتي امام را طالب بود و دعا به جان امام مي كرد. مدتي معلول بود و با چرخ مخصوص معلولين مدتي از زندگيش را سپري كرد . هميشه آرزوي حضور در صحنه را مي كرد اما استخوانهاي شكسته جهت التيام مدت زمان بيشتري را مي طلبد ، سرانجام قدرت تكويني شفابخش معلولين و مجروحين شامل حال وي مي شود و در حالي كه بهبودي كامل را نيافته بود به سرزمين سرخگون كردستان سفر مي كند و در اين هنگام بعضي از تپه هاي سرسبز آن وادي هنوز از لوث وجود غادرين ، كافرين ، خاضرين و جائرين كوربين پاك نشده بود و جهت پاروكردن اين قبيله مشركين بايد مردان اشك و آهن وارد پيكار مي شدند . شهيد حملات پي در پي و شبيخون هاي مجددي را با قبول مسئوليتهاي مختلف بر عليه حق ستيزان مسخ شده آغاز مي كنند . تپه ها يكي پس از ديگري آزاد مي شوند دشمن غدار كج انديش عمروعاص گونه نقشه مي كشد خيل ناآگاهان را به راه مي اندازد و نزديك به 25 هزار فقره شكايت جهت انزواي شهيد به مقامات نظامي ارائه مي دهند و اما غافل از اينكه فرماندهان دورانديش سپاه سيد مرتضي را خوب مي شناسند ، تشخيص مي دهند كه اين همه شكايت بغض تركيده گلوي دشمن است . بالاخره مكر دشمن به خودش برگشت و مؤثر واقع نشد . در همين موقع تيپ 48 فتح به سيد نياز پيدا مي كند او را مي خواهد و به معاونت طرح عمليات و مسئول خط تيپ منصوب مي شود و در اجراي وظايفش موفق مي گردد و از طرف تيپ تشويق مي گردد و سپس به مرخصي مي آيد . از طرف بستگان تقاضاي ماندن در دهدشت مي شود اما مگر كسي كه با سكوت ، سردي سياهي ستم سر ستيز دارد و بر سكون و خموشي نفرين مي كند و با ماشه مسلسلها و در دل جنگلها با بسته هايي از خاك و پوششي از هوا جهت رضاي خدا مأيوس شده در رختخواب قاعدين آرام نمي گيرد . او مجدداً عزم سفر مي كند مي كند و اما آنگه تا ديروز خدا را صدا مي زند از نجواي شبانه اش و از التهاب مناجاتش و هق هق گريه هايش در دعاها و از اشتياق فراوانش به جبهه معلوم بود كه خدايش او را صدا مي زند دارد نوازشش مي كند كه به مهماني طلبش و فرشتگان معترض به آفرينش انسان غبطه مي خورند و اين سالك في سبيل الله را همراهي مي نمايند و خالق هستي بر ملائك  مباهات مي ورزد او بر بال سفيد ملك مي نشيند و در شهري كه قبلاً سر پاسداران را مي بريدند فرود آمد . ستاد سپاه مهاباد استقبالش مي نمايند . سخن چينان و جاسوسان ،دشمن را از آمدن شهيد واقف مي كنند . او به اتاق طرح عمليات مي رود و سريع گردان جندالله مهاباد را فرماندهي مي كند . كاروان عشاق با شهادت نامه هاي امضاشده بدون هيچگونه مدركي كه دال بر شناسايي آنها باشد در ماه محرم ماهي كه اهرم حركت دهنده انسانها و پديد آورنده شورشهاي شيعي و نهضت هاي علوي و قيامهاي مكتبي بود ماهي كه ناي حق گوي حسين در آن ماه از نوا افتاد و مشتاقانه به سوي وادي سرخ راه افتادند مي رفتند تا براي هميشه در رواق تاريخ ماندگار بمانند و اما قافله سالار اين قبيله فلاح و رستگاري سيد مرتضي بود . او بنا به اصل احتياط پيش قراولان و نگهباناني به منظور ديده باني گسيل كرده بود ولي دست قضاي الهي كه وعده اش تخلف پذير نيست زودتر از شروع عمليات فرامي خوانشان . دست يزيد و ابن زيادها از آستين غده هاي چركين و سرطاني كومله و دموكرات بيرون مي آيد و غافلگيرانه و نامردانه قلبهاي پرتپش شهادت طلب را نشانه مي كند . چنانچه مخبر رهپوي اين كاروان خبر مي دهد شهيد تا لحظه پرواز روح متهورانه جنگيد و همچنان گردبادي به دور خود مي چرخيد و قلبهاي دشمنان خدا را نشانه مي رفت زيرا تسليم و ذلت در نزد او بي معني بود . چون پاسداران صادقترين چهره هاي حزب الله بودند ايناني كه در كردستان جنگيدند و در پاوه سرشان را بريدند و در غرب و جنوب حماسه آفريدند و جان باختند و در خيابانها و كوچه ها و خانه ها ترورشان كردند ، از آنهايي بود كه امريكا را به وحشت انداختند مچ خوانين را گرفتند و دست كودتاگران را بريدند و هر گام توطئه باري را به موقع خنثي نمودند او شايسته وبد كه در ماه محرم و در تاريخ 66/6/6 با يارانش همچون حسين (ع )و يارانش به قتل رسيدند و صبر جان را نثار جانان كردند  .

 

بي همگان بسر شود بي تو بسر نمي شود          داغ تو دارد اين دلم جاي دگر نمي شود

دل بنهد بركني توبه كنند بشكني                   اين همه خود تو مي كني بي تو بسر نمي شود

 

منبع: بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده