يکشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۱۸
شهید محمد سوری در موصل و در اسارت به شهادت رسید. خاطره آزاده سید حسن خاموشی از نحوه شهادت محمد سوری را بخوانید.
غریبانه های شهدای آزاده (33)؛ بوی پیراهن یوسف!


ما را با قطار وحشت به موصل بردند و پس از پذیرایی با كابل و عبور از تونل وحشت زندانی شدیم. غروب بود؛ از آن طرف اردوگاه صدای تیراندازی شنیده می شد. ظاهرا بین اسراء و عراقی ها درگیری شده بود. محمد سوری، از اسرای اردوگاه از كنار من رد شد. صلیب سرخ قبلاً كتابی به ما داده بود. محمد گفت: خاموشی!

كتاب خوبی است بیا با هم بخوانیم. گفتم اول بگذار ببینم چه خبر است!

آن روز در اعتراض به شکنجۀ دوستانمان شعارهای تندی دادیم و بعثی ها از طبقۀ دوم ما را زیر رگبار خود گرفتند. عدۀ زیادی مجروح شدند و در این میان محمد سوری و امیر بامریزاد به شهادت رسیدند. سر محمد سوری را گذاشتم بر روی پاهایم و گفتم: چیزی نیست. خوب می شوی. اما یك دفعه خون از سرش بیرون زد.

او شهید شده بود. خون محمد به صورت و زیرپیراهنم پاشید. این زیرپیراهن را تا هشت سال نگه داشتم تا ا گر برگشتم به خانواده اش بدهم اما وقتی ما را به تكریت بردند همه چیزمان را گرفتند.

راوی: آزاده سیدحسن خاموشی

منبع: غریبانه ها/ کنگره ملی تجلیل از شهدای غریب آزاده/ علی رستمی/ 1393


در همین زمینه بخوانید:

غریبانه های شهدای آزاده (10)؛ نامه های بی جواب

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده